کودکان معتاد
دوم همون کنترل ورودیهاست که قبلا مفصل راجع بهش نوشتم. بچه تا چیزی رو نبینه نمیخواد و تا طعمش رو نچشه بهانه نمیگیره. پس جلوی آشنایی بچه با خیلی از چیزا رو بگیرید. خیلی هم سخت نیست. در برخی موارد باید جلوی خودتون رو بگیرید در برخی موارد هم یک چیزهایی رو محدود کنید مثلا من شبکه پویا رو حذف کردم!!
از هر جا هم شروع میکنیم به این میرسیم که باید برای بچه بیشتر وقت گذاشت و بچه رو از سر باز نکرد خصوصا در این دوران. قدیمترها خیلی اینطور نبود بچه رو ول میکردن توی طبیعت به قول پدربزرگ ما صبح با گوسفندا میرفت شب هم با گوسفندا برمیگشت!! خیلی هم نگران این چیزایی که ما نگرانشیم نبودند. فکر میکنم از این جهت کار ما خیلی سختتره.
تعادل در بازیها و اسباببازیهای بچه
بهداشت در لوازم کودک و اسباببازی
-
-
-
- تا جایی که ممکنه وسائل و اسباببازیهای طبیعی جلوی دست بچه بذارید. وسائل چوبی، فلزی، سنگی، سفالی و حتی چیزهایی مثل صدف و حبوبات و دانههایی مثل بادام و گردو اینها خیلی بهتر از وسائل پلاستیکی و پلیمری هستند. حتی مثلا خمیر نون یا گِل از خمیرهای بازی مصنوعی خصوصا اونهایی که رنگهای غیر استاندارد دارن بهتره. برای بچههای زیر سه سال اصلا این مواد مصنوعی و پلیمری رو توصیه نمیکنم.
- در لوازم پلاستیکی هم به استاندارد جنس و رنگ توجه کنید. برای سایر مواد هم رنگ مهمه یعنی مثلا جنسهای چوبی چینی هست که رنگش خیلی بیکیفیته و در بسته رو که باز میکنی بوش سرطانزا است!!
- در لوازم مصنوعی و پلیمری مواد خشک از مواد نرمی که احیانا کنده میشن یا چیزهایی مثل فومها و مواد متخلخل که با دندون یا دست تیکه میشن بهتره.
- وسایلی که خیلی درز و تیکه دارند مثل ماشینهای کنترلی، وسائلی که کیبورد دارند و امثال اینها که آلودگی در درزهاشون جمع میشه و نمیشه تمیزشون کرد تا حد ممکن باید از دسترس بچههای کوچک دور باشه.
- یک سری چیزها خیلی برای بچه مضر هستند که باید خیلی بهشون توجه بشه حتی از خوردن خاک و چوب و سوسک! هم بدتره. بعضیاش اینها هستند: روغنهای صنعتی که به قطعات بعضی از اسباببازیها مخصوصا این اسباببازیهای بنجل کوکی و کنترلی میزنند و معمولا هم ازشون بیرون میزنه، کرک فرش و موکت که اتفاقا بچههای کوچیک که مثل جاروبرقی میمونن خیلی به خوردنشون علاقهمند هستند، گرد و غباری که روی وسائلی که حالت مغناطیسی پیدا میکنه میشینه مثل شیشه تلویزیون و مونیتور و …، انواع موادی که رنگهای پایه تینری دارند که معمولا از بوشون هم معلومه و خود این بو بسیار خطرناکه، وسائل و اسباببازیهایی که از مواد پرزدار غیر طبیعی درست شدن مثل خیلی از عروسکها. از یک متخصص شنیدم عامل خیلی از آلرژیها همین مواد پرزدار هستند. یکی از دوستان هم میگفت وقتی این عروسکها رو از خونه بیرون برده آلرژی پسرش خوب شده. خلاصه این موارد و بعضی چیزهایی از این دست رو خیلی جدی بگیرید.
- برای سلامتی بچههای کوچک وسائلی که قطعات ریز یا تیز دارند رو از دسترسشون دور کنید و برای سلامتی خودتون و سایر اعضای خانواده وسائل سنگینی رو که میشه پرتاب کرد رو از جلوشون بردارید!
- وسائلی که بچه دهنش میذاره رو بشورید این یعنی اینکه مثلا وسائل چوبی علیرغم همه مزایاشون برای دهن گذاشتن بچه اصلا مناسب نیست چون چوب رو نمیشه شست. اگر هم جلا خورده باشه یا رنگ شده باشه هم دیگه چوب نیست که بچه دهنش میذاره جلا یا رنگه! البته برخی رنگهای پایه آب یا خوراکی هستند که روی چوب میزنند و برای بچه ضرر نداره که تشخیص اینها متخصص میخواد.
-
-
دو نکته در انتخاب اسباببازی
در پستهای قبلی مواردی رو در مورد بازی و اسباببازی گفتم که البته نکات جانبی هم زیاد داشت. در این پست هم خدا بخواد نکات دیگهای را در همین موضوع خدمت شما عرض میکنم.
از جمله نکاتی که در خرید و انتخاب وسائل زندگی و اسباببازی کودک باید بهش توجه کنید تکرارپذیر بودن کار با اونها است. در حقیقت بعضی اسباببازیها یکی دو بار که ازشون استفاده میشه، کارکرد خودشون رو از دست میدن و تکراری میشن. مثلا این اسباببازیهایی که بچه باید یک چیزی رو توی سوراخ هم شکلش بندازه یا چند قطعه با شکلهای مختلف رو به ترتیب خاصی روی هم بذاره. اینها رو وقتی بچه یاد گرفت و یکی دو بار انجام داد دیگه هم برای خودش تکراری میشه هم دیگه کارکرد مهارتافزایی و توانمندسازی نداره. خوب هم نیست که بعد از اینکه بچه یاد گرفت، زیاد با اینها بازی کنه چون ممکنه سرعت رشد رو کم کنه. البته این اسباببازیها و وسائل در سنین رشد و مراحل مختلف هم لازمند و هم کمککننده. یعنی اینطور نیست که بگیم چون تکراری میشه پس به درد نمیخورند. اما کارکردشون یکی دو روزه. در اینها تنوع مهمه. یعنی حالتهای مختلفی از اینها در اختیار بچهها قرار بگیره که بتونند مسائل مختلفی رو حل کنند و با چالشهای متفاوتی مواجه بشن. این کار میتونه ساختارهای حل مسأله و توانمندی کلی برخورد با چنین مسائلی رو در بچه تقویت کنه. از طرفی خرید زیاد اینها هم درست نیست و گرون هم تموم میشه. مثلا به طور متوسط هر کدوم رو ۲۰ هزار تومن هم که حساب کنید در یک دوره که بچه نیاز به اینها داره ممکنه ۲۰ – ۳۰ جور از اینها رو باید براش بخریم. ضمن اینکه اینها بعد دو سه روز میشه یه مشت وسائل تقریبا به درد نخور و دستوپاگیر که الآن توی خونه یکی از معضلات ماست (البته بیشترش رو هدیه آوردن و ما نخریدیم اما هست دیگه!). برای این نوع اسباببازیها درستش اینه که محیطهای کودکانه باشه و بچهها توی همچین محیطهایی از این وسائل استفاده کنند. یعنی یک مجموعهای از اینها باشه و بچه بره و با انواع مختلف این نوع بازیها بازی کنه. از اونجا که غیر از مهد کودکها (اون هم بعضی مهد کودکهای خاص) جایی این وسائل نیست راهکار بومیش!! اینه که یه چند نفر که بچههاشون توی یک بازه سنی هستند با هم هماهنگ کنند و وسائل رو عوض کنند. این وسایل بیشتر برای سنین پایین یعنی از حدود ۶ ماهگی تا ۳ سالگی مفیده که توصیه نمیکنم در این سنین بچه رو مهد بذارید. در نهایت اگر خواستید این نوع اسباببازی بخرید ارزونهاش رو بخرید البته بهداشت رو در نظر داشته باشید، اما دوام و جنس خوب خیلی در اینها مهم نیست (اینجوری راحتتر هم دلتون میاد دور بندازید!!!)
دسته دوم وسائل و اسباببازیهایی هستند که میشه مدتها با اونها بازی کرد و به صورت خلاقانه یا در فرایندهای مختلف از اونها استفاده کرد. اینها رو خوبه برای بچه تهیه کنید (خرید یا ساخت). چیزهایی مثل خونه و عروسک و لوازمِ خونه برای دخترها و خونه و ماشین و تفنگ و لوازم نجاری برای پسرها، خمیربازی، خونهسازی، وسائل نقاشی و کاردستی و خلاصه این جور چیزها وسایلی هستند که میشه بارها و بارها ازشون استفاده کرد. در خرید و انتخاب و ساخت اسباببازی به این توجه کنید.
در این مورد یک نکته هم بگم که بحث ما در مورد اسباببازیهای مفیده وگرنه این وسائل سرگرمکننده و از سر باز کننده بچه رو میشه خرید و مدتها بچه رو باهاش سر کار گذاشت. حتی با یک سیدی کارتون هم میتونید این کار رو بکنید. یا یکی از این میمونها که طبل میزنه بخرید و این هی بچرخه و طبل بزنه و بچه هم نگاه کنه و لذت ببره!!!
یک نکته دقیق دیگه که در مورد دسته دوم اسباببازیها مطرحه اینه که این بازیها خودشون به دو دسته تقسیم میشن یکی اونهایی که یک ماکت یا مدلی از وسائل واقعی زندگی هستند. مثل خونه، ماشین، عروسک، ظروف آشپزخونه کوچک، تفنگ و … و یکی دسته وسائل و لوازمی هستند که بچه کارهایی غیر از فرایندهای واقعی زندگی رو باهاشون انجام میده مثلا خونهسازی، خمیربازی، قطعات و پازلهای مختلف و امثال اینهاست. اسباببازیهایی که زود تکراری میشن اغلب از این نوع دوم هستند، یعنی وسائل واقعی زندگی نیستند.
خب حالا در مورد این وسائل و لوازمی که ماکت یا مدلی از لوازم و وسائل زندگی است، بچه دو تا حالت نسبت به این وسائل میتونه داشته باشه، یکی با اونها زندگی کنه، دوم اینکه با اونها بازی کنه. این خیلی به ابعاد وسائل بستگی داره. مثلا اگر بچه یک خونه کوچک ۳۰ در ۴۰ سانتی داشته باشه، نمیتونه توش زندگی کنه یا اگر ظروفش به قدری کوچک باشند که نشه توش چیزی ریخت نمیتونه با اونها زندگی کنه اما اگر خونه طوری بود که بشه بره توش و مثلا صندلیهای کوچکی بود که بتونه روش بشینه یا توی ظرفهای کوچکش یک چیزی بریزه، میتونه با اونها زندگی کنه. در مورد خیلی از این وسائل همینطوره. به این نوع محصولات میگیم اسباببازیهای در ابعاد واقعی که متأسفانه هم در کشور ما کمتر هست و هم گرونه. اما اینها برای رشد بچه خیلی مفیده و شخصیت و استقلال بچه رو هم تقویت میکنه. اگر میتونید یک خونه کوچک برای بچه تهیه کنید یا بخرید (الآن پلاستیکی و پارچهای و چوبیاش توی بازار هست البته کمه) و چیزهایی بخرید که بتونه توی این خونه ازش استفاده کنه. ماشین هم همینطوره و سایر وسائل هم اگر بتونید جوری انتخاب کنید که بشه واقعا باهاش زندگی کودکانه کرد بهتره تا فقط بازی. تفنگ نمونه خوبیه معمولا تفنگها در ابعاد واقعی هستند که بچه خودش رو در سناریوی کار با تفنگ قرار میده. مثلا اگر وسائل نجاری میخرید یک چیزی بخرید که بشه دو تا کار واقعی هر چند کوچک باهاش کرد نه اینکه بچه الکی باهاش سرگرم بشه. خلاصه اینکه اسباببازیهای در ابعاد واقعی رو جدی بگیرید با اینها بچه بازی نمیکنه زندگی میکنه!
انتخاب بازی و اسباببازی
سوم: چیزهایی رو که میبینید بچه توش واقعا با محدودیتهایی روبرو است که نمیتونه پیشرفت کنه محدودیتها رو رفع کنید. این اتفاق معمولا در مواد اولیه، لوازم تولید یا قطعاتی که میشه باهاشون چیزهایی ساخت اتفاق میفته. مثلا یه وقت ممکنه تعداد قطعات خونهسازی محدودیتزا باشه. اشکالی نداره یه بسته دیگه از همون بخرید اتفاقا از این نظر که تنوع رو افزایش نمیده بهتر هم هست. یا مثلا برای ساخت یک چیزی به یک ابزار احتیاج داره این رو بخرید. به عبارت کلی اسباب و وسایلی که میخرید مکمل لوازم و وسائل قبل باشه و تا حد امکان مستقل از قبلیها نباشه. مثلا بچه با یک اره، موتور، سیم، لامپ یا پارچه، کاموا، قلاب و … کاری نمیتونه بکنه مگر قبلش یک سری وسائل داشته باشه و یک سری کارها کرده باشه. در اسباببازیها هم همینطوره مثلا لِگو بسته چرخ و در و پنجره داره که اگر شما قطعات پایهاش رو داشته باشید، اینها میتونه مکمل اونها باشه و محدودیتهای بچه رو در ساخت کم کنه و فعالیتهاش رو توسعه بده.
چهارم: خرید رو قانونمند کنید. هر چیزی رو نخرید. اول تصمیم بگیرید بعد برید خرید. یعنی نرید ببینید چی هست بعد بخرید. یعنی بچه بفهمه که برای خرید اول باید تصمیم گرفته بشه استدلالی آورده بشه بعد خرید انجام بشه نه اینکه میتونه توی خیابون و مغازه هرچی دید رو وایسه و بگه اینو میخوام.
پنجم (خیلی مهم): کارهای خونه رو تا اونجایی که ممکنه برونسپاری نکنید. یعنی اگر میتونید یک چیزی که خراب شده رو خودتون تعمیر کنید به کسی نسپرید. اگر نمیشه هم وقتی تعمیرکار میاد خودتون (والبته بچه تون) کنارش باشید و کمکش کنید. خواهید دید که بهترین بازی برای بچه بازی با چیزهای واقعیه یعنی بچه حاضره بره توی آفتاب داغ کنار تعمیرکار کولر وایسه و حتی شبکه پویا هم نتونه از این کار منصرفش کنه (یک تجربه شخصی)! برای دختردارها شاید راحتتره چون خانومها خیلی کارهای اینجوری مثل دوختن و بافتن و پختن و .. رو انجام میدن که میشه بچه رو مشارکت داد. چند تا تیکه پارچه، نخ، کاموا و … برای دختر بچهها دنیایی داره. خلاصه این راههای غیر از خرید رو از خودمون شروع کنیم. و اگر میشه یک چیزی رو تعمیر کرد، عوضش نکنیم نه چون نداریم که عوضش کنیم چون یه فرهنگه که بچه داره ازش الگو میگیره.
اهمیت ساختارهای ذهنی کودک
غیر از مواردی که در مورد توجه به ویژگیهای بچه بود یک سری موارد هم در مورد بازیها و اسباببازیها هست که در مهندسی اسباب و وسایل زندگی کودک و انتخاب بازی و اسباببازی مهمه.
یک موضوع کلیدی پرهیز از ایجاد قالبها و ساختارهای غیرضروری برای کودک خصوصا در سنین پایینه. این ساختارها و قالبها میتونن در آینده خلاقیت کودک رو با مشکل مواجه کنند، شجاعت و توانمندی حل مسأله رو کاهش بدن، قدرت درک رو ضعیف کنند و فرد رو به آدمی متعصب در موضوعات و ضعیف در استدلال تبدیل کنند.
در یکی از پستها گفته بودم که ساختارهای ذهنی بچه قبل از ۷ – ۸ سالگی با ذهن بزرگسالان فرق میکنه و وعده داده بودم که بعدا توضیح میدم. اینجا جای خوبی برای توضیح این موضوعه چون اهمیت قالب گرفتن ذهن کودک خصوصا قالبهای نادرست رو نشون میده.
با یک مثال شروع میکنم. میگن اگر بچهای زبانی رو قبل از ۷ سالگی یاد بگیره میتونه مثل زبان مادریش صحبت کنه. اما بعد از اون هر چه هم مسلط بشه و حتی بتونه مثل زبان مادری با زبان دیگهای صحبت کنه، جایگاه زبان مادری رو در ذهنش پیدا نمیکنه. یعنی وقتی با خودش حرف میزنه خصوصا وقتهایی که آدم عصبانی یا احساساتی میشه و شروع میکنه تند تند با خودش حرف زدن با زبان مادریش صحبت میکنه. حتی بعضی وقتها لهجه حرف زدن آدم با خودش با لهجه حرف زدنش با دیگران فرق میکنه. البته ممکنه بعد از مدت زیاد (مثلا بیش از ده سال) که شما در محیطی با زبان دیگه قرار بگیرید بتونید با همین زبان یا لهجه هم فکر کنید، اما کمتر از اون بعیده. موضوع بعدی هم اینه که اگر زبانی رو حتی خیلی خوب هم یاد بگیرید و یک مدت زیادی ازش استفاده نکنید از یادتون میره اما برای زبان مادری خصوصا اگر تا ۷ – ۸ سالگی با اون زبان صحبت کرده باشید بعیده همچین اتفاقی بیفته.
این موضوع به دلیل شکلگیری ساختارهای مغز در دوران طفولیته. یعنی شبکه مغز بچه از بدو تولد شروع میکنه به شکل گرفتن و هر چی بزرگتر میشه ساختارهای شکل گرفته، مبنای ایجاد ساختارهای جدید میشن و بعد از مدتی دیگه خیلی سخت ساختاری ایجاد میشه یا تغییر میکنه. یعنی ورودیهای بچه تا یک مدتی زیرساختهای درکی و فهمی و استدلالی اون رو ایجاد میکنه و از اون به بعد ورودیها با ساختارهای ایجاد شده تحلیل و درک میشن. خوب توضیح بیشتر این موضوع کمی تخصصی میشه و دوستانی که میخوان با این موضوع آشنا بشن میتونن به بحث شبکههای عصبی و تفاوت دوره ترِین (یادگیری سیستم) و اجرای مدل مراجعه کنند. اما یک مثال ساده که هرچند ناقصه ولی میتونه ذهن رو به این موضوع نزدیک کنه اینه که اگر شما اولین عدد رو وارد یک جدول کنید، میانگین با خودش برابر میشه. عدد دو و سوم هم میتونه میانگین رو تغییر جدی بده، اما فرض کنید ۴۰۰۰ عدد دارید که میانگینش شده ۱۰۰ عدد ۴۰۰۱ام اگر ۱۰۰۰ هم باشه میانگین رو ۰.۲۲ تغییر میده. البته در ذهن از این هم سختتره. یعنی بعد از هفت سالگی ساختارها جلوی تغییر رو میگیرند نه صرفا کم تأثیری ورودی در مقابل ورودیهای قبل. یعنی مثلا کسی که تا ۷ سالگی ساختار ذهنیش این شد که برای تعامل با آدمها و اعتماد به اونها باید حساب کتاب سود و زیان کرد، دیگه همه رو با این مبنا و ساختار تحلیل میکنه و این فرق میکنه با کسی که ساختارهای ذهنیش بر مبنای اخلاق، اعتماد و انتظار نداشتن از دیگران شکل گرفته.
این هم که میگم ۷ سال یک عدد دقیق نیست که از تولد تا هفت سال کلا ساختارها شکل میگیره و از اون به بعد هیچ اتفاقی نمیافته. چند سال پیش مقالهای دیدم که نوشته بود ۵۰ درصد دانستههای یک فرد تا ۱۸ ماهگی شکل میگیره. در برخی نوشتهها هم ماههای اول زندگی خیلی مهم گفته شدن. حتی از دوستی شندیم که دانشمندان خیلی به دنبال اینن که بفهمن نگاه نوزاد در لحظه ورود به این دنیا چگونه است و معتقدند که این لحظه و نگاه خیلی در آینده کودک اهمیت داره. البته ما به آداب و توصیههای دینی خودمون هم که مراجعه میکنیم و از تأکیداتی که شده میفهمیم که این دوران و حتی قبل از اون، دوران مهمی در شکلگیری شخصیت و رفتارهای کودکه. بنابراین میزان حساسیت و شکلپذیری کودک در بدو تولد بسیار بالاست و با افزایش سن کمتر میشه تا یک سنی که دیگه ساختارها تغییر نمیکنه و فقط محتواست که اضافه میشه که معمولا این رو بین ۷ تا ۱۰ سالگی میگن. مثلا اگر بچهای تنبلی چشم داشته باشه تا قبل از این سن با بستن چشم سالم میتونن کاری کنند که چشم تنبل کارایی خودش رو به دست بیاره اما بعد از این سنین چون ساختارها تثبیت شده امکان چنین چیزی وجود نداره. بعد از ۷ سالگی هم شخصیت کودک از محتوا خیلی تأثیرپذیره و محتوا میتونه تغییرات زیادی رو ایجاد کنه در سنین بالاتر مثلا بعد از دوران جوانی دیگه حتی تغییرات محتوایی هم (به دلیل همون مثال میانگین) خیلی سخت میشه و دیگه تغییر در ابعاد مختلف کار بسیار سختی میشه. دانستن این موارد و اینکه در هر سنی چه ورودیهایی میتونه بر کودک مؤثر باشه میتونه به ما در تعامل با اون کمک کنه.
اینکه در برخی پستهای قبل چه در مراحل رشد و چه در بعدیها اهمیت سن زیر هفت سال رو تذکر دادم و گفتم ویژگیهای شخصیتی و فردی افراد اغلب در این سن شکل میگیره، یکی از دلایلش همین ساختارهای ذهنی است.
خوب مقدمه خیلی طولانی شد که البته به نظرم تا حدودی لازم بود. حالا این موضوع چه تأثیری بر مهندسی فضای زندگی کودک و انتخاب بازی و اسباببازی میذاره؟ طبیعتا تأثیرش خیلی زیاده. مثلا اینکه باید دانست که دادن محتوا هرچقدر هم خوب در این هفت سال اول اگر ساختارها درست شکل نگیره مفید نیست. مثل اینکه شما با واداشتن بچه به حفظ کردن بعضی چیزها یا استفاده از روشهای شرطیسازی درسته که یک سری چیزها رو بهش یاد میدین و خیلی هم خوشحالید که مثلا بچه ۴ ساله شما کلی شعر بلده یا سورههای قرآن رو حفظه یا مثلا پایتخت همه کشورها رو بلده، میتونه بخونه یا کارهایی از این دست انجام بده، اما ساختارهای یادگیری و حافظه و فهم و درکش رو نابود میکنید. اینه که بعدا بچه میره مدرسه جای ۲ رو با ۳ توی یک مسأله عوض میکنن نمیتونه حل کنه. بنابراین در این سنین پایین باید ساختارها درست شکل بگیره. حالا اگر محتوای خوب هم کنارش بود چه بهتر اگر نبود هم خیلی مهم نیست وقت برای پر شدن محتوا و انتقال دانش هست اما فرصت اصلاح ساختارهای پایه فکری، ذهنی و حرکتی از دست میره!
بر این اساس چند نکته رو برای انتخاب بازی، اسباببازی و محیط و وسائل زندگی کودک میشه ارائه کرد:
اول اینکه در بچههای کوچک خصوصا زیر سه سال هر چه از لوازم و اسباببازیهای ساده و بدون ساختار استفاده کنیم در رشد خلاقیت و قدرت حل مسأله مؤثره. ضمن اینکه شما میتونید توانمندیها و محدودیتهای ذهنی بچه رو هم بشناسید و هدایتش کنید. به عبارتی وسایلی مثل مکعبهای ساده که میشه باهاشون شکلهای مختلف ساخت خیلی بهتر از اسباببازیهای ترکیبی هستند. حتی مواد بیشکل مثل خمیر و خاک و گل هم خیلی برای بچهها خوبه و این مواد تا ۷ سالگی هم مفیده. مثلا اگر بتونید امکان خاکبازی و گلبازی بچه رو فراهم کنید، خیلی براش خوبه. خلاصه به جای اسباببازیهای ترکیبی پیچیده که بچه بر ساختارش تسلط نداره و در قالب اون وسیله قرار میگیره از وسائل ساده که تحت کنترل بچه است، استفاده کنید. متأسفانه این بازیها و وسائل هم داره کمتر میشه. چند هفته پیش رفتم نمایندگی لِگو فکر کنم ۲۰۰ – ۳۰۰ جور بازی داشت. میگم یک بسته به من بده که قطعات عمومی داشته باشه و بشه باهاش چیزای مختلفی ساخت نه اینکه فقط برای ساخت یک سازه خاص مفید باشه. کلی گشت تا یک بسته پیدا کرد اون هم خیلی عمومی نبود اما باهاش چهار پنج جور چیز مختلف میشه ساخت. این خونهسازیهای ساده مکعبهای چوبی و بیلدینگ بلاکها چیزهای خوبی هستند. از وسائل و لوازم خونه هم غافل نشید نخود و لوبیا، خمیر نون، میوهها، نخ و کاموا، ظروف و خلاصه خیلی چیزای دیگه میتونه مصالح بچه برای ساختن چیزای مختلف باشه.
البته یک نکته هم بگم داشتن اسباببازیهایی مثل عروسک و ماشین و اینها هم به اندازهاش خوبه و بچه رو با کارکردها و ترکیب این وسائل با بقیه چیزها آشنا میکنه. اما در اینها هم سعی نکنید جلوی استفادههای غیر طبیعی (به نظر خودتون) رو بگیرید. مثلا ممکنه بچه ماشین رو روی زمین بکوبه یا عروسک رو بذاره و یه چیزی بهش پرت کنه یا وسائلش رو به قطعات سازنده تجزیه کنه. اینها کارکردهایی از وسائل بچه هستند که ممکنه حتی فایدهشون از کارکردهای طبیعی بیشتر باشه. البته میتونید کمکم به خراب کردنها جهت بدید. مثلا اول بچه ماشین رو میکوبه و میشکنه و چرخاش رو در میاره، در و پنجرهاش رو میکنه و خورد میکنه و خلاصه لهش میکنه. میتونید کمکم بهش یاد بدید که پیچها رو باز کنه و قطعات رو بدون اینکه خراب بشن جدا کنه. ضمن اینکه میتونید عمق تجزیه رو افزایش بدید. مثلا اول آرمیچر یا بلندگوی اسباببازی رو در بیارید، بعد کمکم خود اونها رو هم باز کنید یا بذارید بچه باز کنه.
آگهیهای میان برنامه در این فرایندهای غیر طبیعی هم خیلی خوبه. مثلا بپرسید میدونی اونی که الآن توی دستته چیه و چه طوری کار میکنه و اگر برای بچه جذاب بود توضیح بدید.
در این وسائل ترکیبی هم خوبه از وسائلی استفاده کنید که قطعاتشون باز و سر هم میشه. یادمه بچه بودم میکجیپ داشتم که روی خودش هم یک آچار پلاستیکی کوچیک داشت. این ماشین رو میشد کاملا باز کرد و بست. خب این خیلی بهتر از یک ماشینه که فقط میشه عقب جلو کشیدش.
به صورت کلی خوبه ساختارهای تجزیه و ترکیب بچه تقویت بشه و ما باید بهش کمک کنیم. این قطعات ساده قدرت ترکیب رو افزایش میدن و اجازه دادن برای خراب کردن و قطعهقطعه کردن وسائل قدرت تجزیه رو زیاد میکنه. ضمن اینکه ترس بچه رو میریزه. میفهمه که میتونه یه چیزایی رو خودش بسازه. خطاهای خودش رو به صورت خودکنترلی اصلاح میکنه (یعنی حلقه بازخورد براش ایجاد میشه که یکی از مهمترین عوامل رشد بچه است) یعنی میفهمه چه جوری بسازه درست میشه و چه جوری درست نمیشه. و خلاصه همین تجزیه و ترکیب و ساختن و خراب کردن خیلی ویژگیهای ذهنی، مهارتی و حرکتی بچه رو تقویت میکنه. حالا اگر چند تا بچه با هم یک چیزی رو بسازند یا حتی خراب کنند، وجهی از مهارتهای تعامل و ارتباطی هم در اونها رشد میکنه که در مهمونی و بازی و این طور برنامهها اتفاق نمیافته.
یکی دیگر از مواردی که برای درست شکل گرفتن ساختارهای پایه مفیده و در دنیا هم خیلی الآن روش تأکید میکنند یادگیری از طریق تجربه به جای یادگیری از طریق انتقال مفاهیم و گفتن به بچه است. یعنی به جای اینکه به بچه بگید بیا بشین تا بهت بگم این کار رو چه طور میشه انجام داد یا براش سیدی آموزشی بخریم که یک کارایی رو یادش بده باید بستر تجربه کردن رو براش فراهم کنیم. تا در حین تجربه یاد بگیره. البته طبیعیه که برای رشد بچه این بستر تجربه هم باید رشد کنه. یعنی اگر یه بچه مدت طولانی فقط یک کار رو بکنه که چیز جدیدی یاد نمیگیریه. شاید بشه گفت ما باید برای بچه زمینه اشتباهات جدید رو فراهم کنیم و وقتی اشتباه اصلاح شد باید بستر اشتباه یا تجربه جدید رو فراهم کنیم و خودمون در اصلاح اشتباه همراهیش کنیم. بد نیست بگم که اگر میخواید در مورد این نوع آموزش بدونید میتونید با واژه آموزش شناختی جستجو کنید. چند تا کتاب هم در این زمینه ترجمه شده که دیدنشون بد نیست. سیستمهایی هم در دنیا بر این اساس شکل گرفته که خیلی جذابه هرچند به قول یکی از اساتید این حوزه هنوز زوده که بگیم این روش کاملا موفق بوده یا نه چون هنوز اونقدری از عمرش نمیگذره که خروجیهاش کاملا مشخص شده باشند.
نکته آخر هم اینه که بچه گاهی وقتها در کارهاش توی بنبست گیر میکنه و ما میبینیم که یک کار رو داره با یک ساختار ثابت و به صورت تکراری انجام میده. اینجا باید ذهن بچه رو از بنبست درآورد. این مهمترین نقش پدر و مادر در این بعده. یعنی کمک کنند بچه ساختارشکنی کنه و کارهای جدید انجام بده. مثلا میبینید بچه فقط داره خمیر رو لوله میکنه و مار میسازه از این کار هم خوشش میاد. یک مدت کوتاه تکرار این کار طبیعیه و بچه هی سعی میکنه مارهای مختلف و بلند و کوتاه بسازه. اما باید نشست کنارش و براش مثل توپ ساخت و اشکال دیگه و همینطور باهاش پیش رفت. یا میبینیم بچه فقط شکلهای دو بعدی میسازه باید با درست کردن چیزهای سه بعدی ذهنش رو باز کرد که همچین کاری هم میشه کرد. البته این رو هم بگم که در خیلی موارد ذهن بچهها جلوتر از ماست و خیلی ساختارشکن کارهایی رو انجام میدن. اما خود خلاقیت هم ممکنه در چارچوب و قالبی قرار بگیره که میشه با شکستن این قالبها توسعهاش داد. (عجب جملهای نوشتم). مثلا ممکنه بچه در درست کردن چیزاهای دو بعدی با قطعات خونهسازیش خیلی خلاقانه کار کنه اما هیچ چیز سه بعدی نسازه، اگر این رو بفهمه که میشه سه بعدی هم ساخت این خلاقیتش خیلی توسعه پیدا میکنه. من در خیلی موارد در ارتباط با بچههای خودم این رو تجربه کردم. مثلا وقتی پسرم کار با قیچی رو شروع کرد، خیلی خوب شکلای مختلف میساخت و اغلب هم تشویقش میکردند و همین هی باعث میشد به روش خودش ادامه بده. یک روز کاغذ رو چند تا کردم و یک چیزی درآوردم وقتی کاغذ رو باز کردیم و دید چه شکلای متقارن قشنگی درست شده از اون به بعد شروع کرد علاوه بر کارای قبلی شکلای متقارن رو هم درآوردن و کارای جالبی کرد. از این مثالا خیلی زیاده که خودتون هم احتمالا تجربهاش رو دارید (البته اونایی که بچه دارند).
انتخاب اسباببازی
در پست قبل یک سری نکات کلی در مورد تقسیمبندی اسباببازی و کارکردهاش نوشتم. در این پست هم میخوام در مورد بازی و اسباببازی بنویسم و بیشتر در مورد اینکه چه شرایطی رو باید برای خرید یا در اختیار قرار دادن بازی و اسباببازی برای کودک مد نظر قرار داد.
باز هم لازمه بگم که منظورم از بازی و اسباببازی لزوما اون چیزایی که تو بازار بهش میگن بازی و اسباببازی نیست. ممکنه یک مشت نخود و لوبیا، یک کیسه فریزر، یک تشت آب، یک گونی شن یا چند تا تیکه چوب اسباببازی باشه که اتفاقا در خیلی موارد بهتر از چیزاییه که ما به عنوان اسباببازی به بچه میدیم!
اما قبل از خرید، ساخت و انتخاب هر بازی و اسباببازی باید اول یک برآوردی از برخی ویژگیها و شرایط کودک داشته باشید.
اول جنسیت بچه است که طبیعتا در چیزهایی که در اختیارش میذاریم مؤثره، هرچند الآن بعضا قاطیپاتی شده و برای پسرا هم عروسک میارن و برای دخترا ماشین! اما این اینقدر مهم هست که حتی برای زیر سه سال یه شرکتی مثل لِگو، بستههای جداگانه دخترانه و پسرانه با کارکرد ثابت زده و حتی رنگ قطعات و جعبه هم فرق میکنه. حالا یه کم فکر کنید ببینید توی برنامههای کامپیوتری، سیدیهای کارتون و بازی و برنامههای تلویزیون کدومش دخترونه است کدومش پسرونه؟ احتمالا نمیدونید (اگر میدونید به من هم بگید) حالا فکر کنید اینکه نمیدونید یعنی چی؟
دوم سنه که طبیعتا عامل بسیار مهمیه. اما سن عامل درستی در انتخاب نیست. اینکه میگن مثلا برای بالای ۳ سال یا بین ۳ تا ۵ سال یا ۴ تا ۷ سال یک متوسطی است که میگن و ممکنه برای بچه شما فرق کنه. دقت کنید برای بچه مهمتر از اینکه چی در اختیارش قرار میگیره اینه که اون چیزایی که در اختیارش قرار میگیره به وقت باشه. مثلا اگر زودتر از موعد یا دیرتر از موعد شما قطعات خونهسازی رو در اختیار بچه قرار بدید ممکنه اون کارکردی رو که انتظار دارید نداشته باشه و دیگه حتی اگر وقتش هم برسه به دلیل زده شدن بچه از اون وسیله استفاده درست نکنه. مثلا رفتن برای بچه ۴ ساله از این رباتایی که قطعاتش رو به هم میچسبونی میشه ربات خریدن. بچه هم به عنوان گوشکوب ازش استفاده میکنه. اولا اینکه این دیگه چیزیش نمیمونه برای وقتی که بچه عقلش به این حرفا برسه. اگر هم بمونه دیگه براش جذابیت نداره.
اما در مورد اینکه هر چیزی در چه سنی برای بچهها مناسبه هم بسته به هر بچه فرق میکنه و این وظیفه پدر و مادره که بفهمند بچه در چه مرحلهایه و متناسب با اون وسائل رو در اختیارش قرار بدن. مثلا یه وقت یک بچه دو سالگی میتونه قشنگ قطعات رو بچینه و یه شکلی بسازه. یه بچه هم ممکنه تا سه سالگی این قطعات به دردش نخوره یا یک بچه از ۶ – ۷ ماهگی بتونه وایسته و یکی بعد از یک سالگی این کار رو انجام بده، خب سنی که باید واکر (تاتیرو) رو در اختیار اینها قرار داد متفاوته. بنابراین به اون چیزایی که روی جعه اسباببازیها نوشته اکتفا نکنید. از طرفی این برای اسباببازیهای خریدنی است که بخش کوچکی از لوازم بچه رو تشکیل میده. برای بقیه مواد و وسائل هم باید سن رو مد نظر قرار بدید. مثلا اینکه وقت آببازی کیه؟ چه وقت بچه میتونه خاکبازی و گلبازی کنه؟ ساختن حباب با صابون برای چه سنی مناسبه؟ و خیلی از مواد و وسائل دیگه.
نکته دیگه در مورد سن هم اینه که سن بازی فقط به وسیله یا ماده تعلق نمیگیره. یعنی مثلا خونهسازی برای چه سنی خوبه؟ گلبازی برای چه سنی و اسباببازیهای کاغذی برای چه سنی؟ در این سؤالات فقط وسیله نیست که تعیینکننده سن مخاطبه. بلکه شیوه و نحوه استفاده از اون هم مهمه. ممکنه یه نوع استفاده از یک ماده یا وسیله برای بچه ۲ ساله خوب باشه و همون وسیله یا اسباببازی رو بشه با شیوه استفاده دیگه برای بچه ۵ ساله هم استفاده کرد. مثلا یک سری مکعبهای ساده رنگی هست که روش هم معمولا نوشته برای زیر دو سال یا زیر سه سال. خب بله برای زیر دو سال یا سه سال این مکعبها میتونه برای آشنایی با رنگها و گذاشتن چند مکعب روی هم مفید باشه. اما من و پسرم با همینا تا الآن (که ۶ سالشه) هم گاهی وقتا بازی میکنیم. واقعا چیدن هر ۱۶ تای اینها روی هم کار سختیه یا اینکه اینها رو بچینیم از دور با توپ بزنیم ببینیم کی تعداد بیشتری رو میزنه میریزه. این در مورد موادی مثل آب و خاک و خمیر و اینها خیلی واضحتره.
نکته بعدی که باید مد نظر والدین قرار بگیره تواناییها و ضعفهای بچههاست. والدین باید به یک چیزی توجه جدی داشته باشند و اون اینه که بچه به چیزهایی که در اونها موفقتر و توانمندتره علاقهمندتره و این میتونه باعث عدم رفع ضعفها بشه. مثلا جالبه بدونید که بچههایی که خوب میتونن با اشاره و صدا درآوردن منظورشون رو برسونن و کارشون رو پیش ببرند، دیرتر حرف میزنن و کمتر سعی میکنند کلمهای رو بگن یعنی نیازی به این کار احساس نمیکنند. در موارد دیگه هم همینه یه بچه در جلب توجه والدین و اطرافیان از طریق مثلا شیرینکاری یا مثلا حفظ کردن شعر و قرآن و اینها موفقه خوب ضرورتی نمیبینه که مثلا روی کارهای دیگه که نیاز به تمرکز داره یا مهارتهای حرکتی تمرین کنه مخصوصا اگر در اینها ضعف هم داشته باشه. این ماجرا وقتی وخیم میشه و در حلقه تشدید میفته که والدین هم بچه رو تشویق به همون کاری میکنند که بلده که بیشتر هم برای نمایش بچه بیچاره جلوی دیگرانه! من بچهای رو میشناسم که از حدود ۳ سالگی توی همه مهمونیها ازش میخواستند سخنرانی کنه و شعر بخونه و خیلی هم شیرین و جذاب این کار رو میکرد و همه هم تشویقش میکردند اما ۶ سالگی خیلی کارهایی رو که هم سنهاش میتونستند انجام بدن مثل کشیدن اشکال خیلی ساده رو نمیتونست انجام بده!!! بنابراین توجه به ضعفها حتی بعضی وقتها از کشف استعدادها هم مهمتره. یعنی خیلی وقتها همون ضعفها اگر درست نشه، مانع از رشد و شکوفایی استعداد بچه میشه. بنابراین پدر و مادر محترم لطفا جوگیر نشید دقت کنید ببنید کجای کار بچه میلنگه و کمکش کنید که این بخشها رو تقویت کنه. انتخاب درست بازی و اسباببازی خصوصا در سنین پایین در تقویت ضعفها و اصلاح اونها خیلی خیلی میتونه مهم باشه. پس یکی از معیارهای اینکه ما چی در اختیار بچه قرار بدیم یا چی براش بخریم اینه که اون الآن در چه شرایطیه و قوتها و ضعفهاش کجاست. البته فقط یه کاری هم نکنید که بچه بیچاره توانمندیها و قوتهاش رو هم از دست بده!!! یعنی در تقویت اونها هم تلاش کنید اما حرف اینه که رشد متعادل و رفع ضعفها خیلی مهمه.
یک سری نکات هم باید از سمت بازی و اسباببازی یا وسائلی که در اختیار بچه قرار میگیره مورد توجه قرار بگیره. اولیش اینه که وسیله برای بچه خطر نداشته باشه. روی بعضی اسباببازیها مثلا نوشته برای زیر سه سال ممنوع که ممکنه به خاطر قطعات ریز باشه یا قطعات تیز!
مثلا بازی با خاک برای بچه کوچک هم جذابه هم مفید اما اگر بچه خاک رو میخوره خب براش خطرناکه دیگه! خیلی وسائل خونه هم همینطورن در یک سنینی برای بچه خطر دارند که در یک پست گفتم رویکرد هم باید برداشتن اونها از جلوی چشم و دسترس بچه باشه نه نهی بچه.
از نظر سلامتی خیلی از این اسباببازیها خطرناکند. این اسباببازیهای پلیمری خصوصا این چینیها که از نفت خام هم بیشتر بو میدن ضررشون رو ظرف چند ثانیه احساس میکنید!!! بنابراین تا جایی که میتونید این اسباببازیها رو برای بچه تهیه نکنید. خدا رو شکر بعضی شرکتهای اسباببازی داخلی محصولات با کیفیتی میزنن هم پلاستیکی و هم چوبی که طبیعتا چوبی از این نظر ارجحه البته اگر رنگ مضر روش نباشه. ضمنا چوب یه خطر دیگه هم داره. قطعات پلاستیکی معمولا تو خالی و سبک هستن و اگر بچه پرت کنه یا به سر و صورتش بزنه خیلی چیزیش نمیشه اما قطعات چوبی بعضا سنگین هستند که باید به این نکته هم توجه کنید خصوصا در بچههای زیر دو سال. ضمنا اسباببازی چوبی گرونتره. البته اگر کمی حوصله داشته باشید بعضی چیزای چوبی رو خودتون هم میتونید بسازید که هم فاله هم تماشا و یک کلاس آموزشی هم برای بچه.
بچه کنجکاوه پس از در دسترس قراردادن وسائلی که سؤالاتی برای بچه ایجاد میکنه که نمیتونید یا نباید جواب بدید هم خودداری کنید. عروسک پسر بچه را خریدن برای دختر کوچولوشون میخواد لباساش رو عوض کنه حالا یه سؤالاتی میپرسه که هی باید بگی هوا چقدر خوبه یا بچه رفته سر لوازم آرایش هی سؤالاتی میپرسه که باید بگی این چیزا برات زوده یا بچه این چیزا به تو مربوط نیست! ببخشید از توضیح بیشتر این بند معذورم!!!
در نهایت هم به نمادها و تصاویر و صداها و حرکات اسباببازیها توجه کنید. اگه میبینید بچه ادای دراکولا درمیاره بگردید توی وسایلش ببنید کجا عکس دراکولا داره یا کدوم برنامه رو که میبینه توش این هست! اگر بچه شما هم مثل چند سال پیش پسر من یه مشت پرت و پلا میخونه که نه خودش میفهمه چی میگه نه شما، بگردید حتما یکی براش ماشینی، موتوری، مرغی، شتری چیزی آورده که یه آهنگ میزنه و یه چیزایی به زبان اسپرانتو میخونه که بچه هم همون رو میخونه. البته من از اول جهت حفظ اعصاب خودم همون شب اول اینا رو باز میکردم و سیم صداش رو قطع میکردم اما این یکی از دستم در رفته بود!!
انواع بازی و اسباببازی
در پست قبل موضوع چالشبرانگیز بازی و اسباببازی رو شروع کردم و انشاءالله قصد دارم در این پست کمی بیشتر در این مورد توضیح بدم و یک سری اصول و کلیات رو در موردش توضیح بدم.
اول یک دستهبندی ساده ارائه کنم! بازیها و اسباببازیها را به طور کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد. اول بازیها و اسباببازیهای مفید و رشددهنده برای کودکان و دوم بازیها و اسباببازیهای سرگرمکننده و از سر باز کننده کودکان که معمولا برای والدین مفید است نه برای کودکان!
البته طبیعی است که این دو دسته دو سر یک طیف هستند و اسباببازیها معمولا ترکیبی از این دو رو دارند اما اغلب الآن تمایل به دسته دومه!!
یک موضوع دیگه هم ابعادی است که بازی و اسباببازی روی بچه تأثیر میذاره که عبارتند از:
اول – انتقال دانش و مفاهیم به کودک. یعنی اینکه بازی یا اسباببازی باعث میشه بچه یک موضوع، مفهوم یا مطلبی رو یاد بگیره. خیلی از آموزشهای مبتنی بر بازی از این بعد تأثیر بازی استفاده میکنند و سعی میکنند مثلا لغات زبان، سورههای قرآن، شعر و … رو به بچه منتقل کنند. البته خود اینکه این انتقال چه روشهایی داره و کدومش بهتره و عمق یادگیری توی هر کدومش چقدره، خودش مبحث مفصلیه که موضوع این پست نیست.
دوم – ایجاد یا تقویت مهارت. یعنی اینکه برخی بازیها باعث میشن بچه مهارت استفاده از برخی توانمندیهاش رو پیدا کنه که خیلی از بازیها و اسباببازیهای سنین زیر سه سال از این دسته هستند. مهارتها هم خیلی متعدد هستند. مهارتهای حرکتی و ذهنی و اجتماعی برخی از این مهارتهاست که بازی و اسباببازی میتونه در اونها مؤثر باشه. مثلا برخی بازیها باعث هماهنگی اعصاب و عضله میشن، برخی یک کاری مثل چیدن روی هم و حفظ تعادل و خلاصه خیلی چیزهای دیگه رو تقویت میکنن. این بازیها و اسباببازیها خیلی مهمند که در یک فرصت مناسب در موردشون توضیح خواهم داد انشاءالله.
سوم- شکلگیری ویژگیهای شخصیتی. ویژگیهای شخصیتی یکی از چیزهایی است که ریشههای وراثتی هم داره. مثلا صبر، آرامش، اعتماد به نفس، شجاعت و … . این ویژگیها هرچند متأثر از پدر و مادر هستند، اما کاملا قابلیت پرورش، تربیت و شکلگیری دارند. یعنی مثلا بچه خجالتی و درونگرا رو میشه با توجه و ایجاد بسترهای مناسب به بچهای اجتماعی تبدیل کرد یا ترس رو در بچهها کم کرد یا حتی از بین برد (البته اگر بتونیم ترس خودمون رو کنترل کنیم!) و خیلی ویژگیهای دیگه. بازیها و اسباببازیها خصوصا در سنین پایین در شکلگیری و اصلاح و تربیت این ویژگیها خیلی مؤثرند. توجه کنید که اگر در سنین پایین یک ویژگی شخصیتی در بچه شکل گرفت، در سنین بالا تغییرش خیلی سخت میشه.
چهارم – شکلدهی سبک زندگی و فرهنگ زندگی کودکان. خوب ممکنه دو تا بچه به فرض دانستههاشون شبیه باشه، مهارتهای مشابهی هم داشته باشند و ویژگیهای پایه یکسانی هم داشته باشند، اما شیوه زندگیشون و نوع استفاده و جای استفاده از این داشتههاشون فرق کنه. یکی باهوش و شجاعه و مهارتهای حرکتی بالایی هم داره میشه دزد، یکی هم میشه آتشنشان!! هر دو هم در کارشون موفقند اما جایی که از دانستهها و مهارتها و ویژگی شخصیتیشون استفاده کردن متفاوته. بنابراین اینکه بچه شما چی بلده و چه مهارتهایی و چه ویژگیهای شخصیتی داره خیلی مهمه. اما از اون مهمتر اینه که این داشتهها رو کجا و چه جوری استفاده میکنه. این رو با تساهل میشه گفت شیوه و سبک زندگی بچه که بازی و اسباببازی در شکلگیریش خیلی مهمه. تعیین اولویت موضوعات، جایگاه مسائل مختلف، ارزشهای حاکم بر زندگی و خیلی چیزهای دیگه باعث این روش زندگی میشه که باید در سنین پایین روش کار کرد و گرنه دیر میشه. یکی از موضوعاتی که خیلی در بازی و اسباببازی مهمه و کمتر والدین بهش توجه میکنند، همین موضوعه یعنی صرف اینکه یک بازی یا اسباببازی داره مهارتی رو به بچه شما یاد میده یا دانشی رو بهش منتقل میکنه نمیتونه به معنی خوب بودن اون بشه. البته باید به این جنبه نیز توجه بشه. معمولا هم این چیزها در لایههای پنهان بازیها و اسباببازیها است و کمتر جلوی چشمه آدمه. نمادهای موجود در بازیها، سناریوهاشون، محرکهاشون و خیلی چیزهای دیگه در این رابطه مهمند که فرصتی بشه در موردش توضیحاتی خواهم داد.
پنجم – ارتقا و شکوفایی توانمندیهای خدادادی. این هم موضوعی است که البته در موردش اختلافاتی هست. ضمنا همپوشانیهایی هم با ویژگیهای شخصیتی داره. بعضی چیزها مثل هوش، حافظه، ویژگیهای جسمی و ویژگیهایی از این دست، خدادادی هستند. البته این به معنی عدم امکان تغییر، رشد و اصلاح اونها نیست. اما فرضا کسی که استخوانبندی ریزی داره رو نمیشه درشت هیکلش کرد، کسی که مثلا طبع پایهاش گرمه متفاوته با بچهای که طبع پایهاش سرده. اینها چیزهایی هستند که بیش از اینکه در صدد ایجادشون باشیم باید بشناسیمشون و بر مبنای شناخت، برنامه و روش درست تعامل با بچه رو انتخاب کنیم که به بهترین نحو بتونه از تواناییهای خدادادیش استفاده کنه. مثلا یه بچه حافظهاش خوبه یکی ذهن توصیفی و هنریش و یکی هم مهارتهای حرکتی بالایی داره. اولا باید اینها رو خوب شناخت، ثانیا بر قوتهاش تمرکز کرد و سعی کرد ضعفهاش رو جبران کرد. مثلا یک بچه حافظه خیلی قوی داره اما نمیشینه یکجا و تمرکز کنه. خب اینکه باید از حافظه خوبش استفاده بشه خیلی مهمه اما این نباید باعث رشد تک بعدی بشه. اتفاقا در برخی موارد باید بر جنبههای دیگه بیشتر تمرکز کرد تا تعادل در رشد بچه ایجاد بشه. بازیها و اسباببازیهایی که برای رشد و تقویت این توانمندیها میتونه مفید باشه رو باید شناخت و استفاده کرد. نظر شخصی من اینه که لااقل در مورد تواناییهای ذهنی در سنین پایین حتی امکان رشد و افزایش توانایی هست. یعنی حافظه میتونه تقویت بشه (این فرق میکنه با اون چیزهایی که برای بزرگترها مثلا کلاس حافظه میذارن و تکنیکهایی یادشون میدن که بتونن چیزها رو حفظ کنند. منظور قدرت حافظه است.) هوش میتونه اضافه بشه و خیلی توانمندیهای ذاتی دیگه. بعضی چیزها رو هم باید پذیرفت. هیچ وقت نه خودتون و نه بچه رو به خاطر ضعف در چیزهایی که درش مقصر نبوده، سرزنش نکنید و در این زمینهها اصلا بچهتون رو با هیچ کس مقایسه نکنید. بگذریم. نقش بازی و اسباببازی و خصوصا انتخاب بجای بازیهای مناسب در این مسأله خیلی مهمه.
یک نکته کلیدی هم اینه که از چه بازی و اسباببازی در چه شرایطی استفاده میکنیم. یعنی بعضی وقتها ترتیب، زمان و شرایط انجام یک بازی یا در اختیار داشتن یک اسباببازی طوریه که علیرغم مفید بودنش ممکنه به بچه ضرر بزنه که در این مورد هم در پستهای بعدی چیزهایی خواهم نوشت.
خوب باز هم به اصل مطلب نرسیدم و شد مقدمه. اما فکر کنم خود شما بتونید از همین مقدمه یک چیزهایی برداشت کنید.
جدی گرفتن بازی!
خوب در پستای اولیه یه گریزی به بحث بازی و اسباببازی زده بودم. گفتم که بازی زندگی کودکانه است. ما بزرگترا اصولا به چیزی میگیم بازی که هدف خاصی از انجامش وجود نداشته باشه یا خیلی کار تأثیرگذاری توی عالم نباشه. اینه که مثلا فوتبال برای بچهها یا حتی بزرگترهای آماتور بازیه اما برای حرفهایها دیگه بازی نیست، شغلشونه و ازش پول در میارن. بگذریم که الآن خیلیها از بازی دیگران و بازی دادن اونها پول در میارن و اتفاقا یکی از بدبختیها هم در حوزه کودک همینه.