کنترل ورودی‌ها

وبلاگ رو که نگاه می‌کردم سؤالاتی رو در کامنت‌ها دیدم که به نظرم در حد وسعم به اون‌ها جوابی بدم توی این پست بهتره که مطالب قبلی ناقص نمونه.
یکی دو مورد در مورد کنترل ورودی‌ها خصوصا وقتی بچه بزرگتر می‌شه پرسیدند و مخصوصا تلویزیون رو بلای جونشون دونستن.
درسته کنترل همه ورودی‌ها ممکن نیست. اما اغلبش ممکنه و باز برمی‌گرده به کنترل خود پدر و مادر. وقتی من و شما ۱۸ ساعت تلویزیون جلومون روشنه تازه وقتی هم که ما خوابیم اون بدبخت بی‌صدا (برای اینکه ما رو بیدار نکنه) تا صبح برای جن و پری برنامه پخش می‌کنه، خب کنترل بچه شدنی نیست. تو خونه ما تلویزیون تقریبا همیشه خواموشه مگر برنامه‌‌ای باشه که می‌دونیم می‌خوایم ببینیم مثلا ۲۰:۳۰ که جالبه پسرم الآن ۸ و نیم شب که میشه میگه. البته به خاطر اینکه اذان الآن اومده روی ۲۰:۳۰ یه یه ماهی هست که اون رو هم ندیدیم. بچه‌ها هم کم و بیش یاد گرفتند. کوچیکه که اصلا تمایلی به تلویزیون نداره. بزرگه هم روزی یک ساعت حدودا یک برنامه مشخص رو می‌بینه. دو سه روز پیش من اومدم خونه گفت یه چیزی بگم ناراحت نمی‌شی گفتم نه بگو گفت امروز ۲ ساعت تلویزیون دیدم!! از مامانش پرسیدم گفت یک کارتون ایرانی بوده من بهش اجازه دادم ببینه اونم یک ساعت و نیم شده نه دو ساعت. 
من رفقایی دارم که خونشون تلویزیون نیست.
پس تلویزیون این بلای جان بچه‌ها رو هم میشه کنترل کرد. خوب البته به جاش پدرِ پدر و مادر درمیاد! باید جایگزینش برای بچه برنامه داشت اونم مثل تلویزیون باز پخش نداره همش برنامه زنده است!!
راستش به نظرم ما وقتی خسته و بی‌حوصله‌ایم اتفاقا خیلی هم ممنون صدا و سیماییم که بچه‌ها رو یه جا می‌نشونه تا ما یه چُرتی بزنیم. یه ایمیلی چک کنیم. به کارای خونه برسیم یا راحت با تلفن صحبت کنیم. وقتایی که داریم به تربیت بچه فکر می‌کنیم به صدا و سیما و باعث و بانیش فحش می‌دیم.
در مورد موبایل و تبلت و کامپیوتر هم همینه. یعنی ما کردیم شده! بچه‌ها با این وسائل هم بازی نمی‌کنند.
اما یه موضوع مهمتر چگونگی کنترل ورودی از اطرافیانه. به قول یکی از عزیزان پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمه و خاله و عمو و دایی و… . درسته واقعا سخته خصوصا بزرگترها رو قانع کرد که با بچه اونجوری رفتار کنند که شما می‌خواید. البته شهرنشینی و ارتباطات کم هر چیزیش بد بوده تو این یه مورد به من و شما کمک می‌کنه. شما رو نمی‌دونم اما ما خیلی که مهمونی بریم هفته‌ای یک یا دو وعده اون هم در حد ۳ -۴ ساعت. خوب کنترل این هم خیی سخت نیست. ضمنا بزرگترها هم به تدریج برخی قوانین رو می‌پذیرند هم با صحبت هم از طریق رفتار شما. 
اما یک توصیه استراتژیک! برای فامیل‌های مرد خصوصا پدر و مادر از حساسیت‌های خانوم مایه بذارید و برای فامیل‌های خانوم از حساسیت‌های مرد. البته وظیفه مدیریت فامیل‌های هر طرف با خودشونه. این روش خوب نتیجه داده. البته خوب در مورد ما، پدر و مادرا خیلی همراه بودن و شاید نشه این روش رو برای همه تعمیم داد.
دوم هم اینکه حضور پدر و مادر همراه بچه در محیط‌ها و مهمانی‌های مختلفه. یعنی تا اونجایی که میشه بچه رو تنها جایی نفرستید. یادمه برادر کوچک من ۴ سال (از ۴ سالگی تا ۸ سالگی) سه روز در هفته کلاسی می‌رفت که حدود یک ساعت و نیم طول می‌کشید. همه این جلسات رو مادرم هم باهاش می‌رفت و توی کلاس می‌‎نشست. بله خوب، بخواید بچه رو کنترل کنید زحمت داره دیگه!
یک مورد هست که من چون در شرایطش نبودم و خیلی درکی ازش ندارم نمی‌تونم خوب نظر بدم و اون هم کسانی هستند که با پدر و مادر یا یکی از فامیل‌ها و آشناها یه جا زندگی می‌کنن. بچه همینطور سرش رو میندازه پایین و میره اونجا!! به یک اصل کلی اعتقاد دارم که هر چی ارتباط بیشتر باشه درسته کنترل بچه سخت میشه، اما کنترل طرف مقابل راحت‌تر میشه. ضمن اینکه یک اصل هم قبلا گفتم خونه باید جذاب‌ترین جا برای بچه باشه، یعنی بچه بودن پیش پدر و مادر رو با هیچ چی عوض نکنه. بشینید فکر کنید اگر خودتون هم بدتون نمیاد بچه یه چند ساعتی نباشه و پیش این و اون باشه! مشکل از کنترل ورودی‌ها نیست از جای دیگه است.
اما یک نکته کلیدی هم نسبت ورودی‌هاست. یعنی بالاخره ما هر کاری کنیم صد در صد ورودی‌ها رو نمی‌تونیم کنترل کنیم اما می‌تونیم نسبت ورودی‌های غیر کنترل شده به کل ورودی‌های کودک رو خیلی پایین بیاریم. یعنی براش بیشتر حرف بزنیم، وقت بذاریم، برنامه داشته باشیم و غیره. توی این سه ماهه اول سال که گذشت برای رسوندن پسرم به پیش دبستانی همه کارهای قبل از ۹:۱۵ رو کنسل کردم و هر روز باهاش پیاده تا پیش‌‎دبستانی می‌رفتیم! حدود یک ربع راه بود. شبها یک داستان براش می‌گفتم (الان بیشتر می‌خونیم) در مورد داستان یه پست جدا لازمه که اگر خدا بخواد می‌نویسم. و توی فعالیت‌های روزانه مثل خرید و نظافت و بیرون رفتن و … زیاد با هم بودیم. تازه من نسبت به مادرش اصلا براش وقت نمی‌ذارم چون باید برم سر کار اون هم ۱۰ -۱۲ ساعت!!
یک نکته نهایی هم که باز در مورد کنترل رفتار دیگرانه اینه که اگر تا یه سنی تونستیم یه چیزایی رو کنترل کنیم بچه خودش هم به کمک ما میاد و کمک می‌کنه که دیگران رو کنترل کنیم. باز یادمه پسرم سه ساله که بود چون آلرژی داشت شکلات براش خوب نبود. مادرش می‌گفت جایی می‌ریم یا توی مسجد کسی بهش شکلات میده خودش میگه نمی‌خوام برام خوب نیست. خوب بچه هم آدمه دیگه یواش یواش می‌فهمه یه چیزایی رو!
همه این‌ها که گفتم فقط وظیفه ماست! کار تربیت دست من و شما نیست. یک بچه رو کلا کنترل می‌کنیم و نظارت داریم می‌بینی هیچ اون چیزی که می‌خوای نشد. یکی هم تو کوچه بار میاد یا اصلا پدر و مادرش رو از دست میده همون بچگی اما یه پدیده‌ای میشه مثال زدنی. اینه که هر کاری می‌کنید بدونید این وظیفه ماست و خدا اگر در اینها تأثیر قرار نده آب از آب تکون نمی‌خوره. برای من قطعیه که اساسا تربیت آدم کار آدم نیست. اما آدم در تربیت آدم وظیفه داره و می‌تونه وسیله بشه. پس سعی کنیم وظیفه‌مون رو خوب انجام بدیم و حتما بر خدا توکل داشته باشیم. که فرمود:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست        راه‎رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
خرداد ۹۳

نکاتی در مورد بچه‌های زیر ۷ سال (بخش دوم)

حالا فرض کنیم بچه به هر ترتیبی یک شخصیتی پیدا کرده و خواسته‌‎ها و نیازهایی در او ایجاد شده است. اصل بعد این است که به جای اجابت همه خواسته‌‎ها و نیازهای او آنها را مدیریت کنیم. یعنی فرض کنیم بچه به هر دلیلی چیزی را خواست این تفکر که باید هر چیزی را که بچه می‎خواهد برای او فراهم کرد، بسیار دید غلطی است. حتی اگر این موارد ضرر ندارد، شما هم در تأمین آنها مشکلی ندارید افراط در اجابت درخواست‌های غیر منطقی بچه‌‎ها به آنها ضربه خواهد زد. مثلا اینکه بچه هر اسباب‌‎بازی که خواست برای او بخریم، هر خوراکی خواست برایش تهیه کنیم یا هر جا خواست ببریمش کار درستی نیست. توقعات بچه، طلبکاری او از دیگران، تعادل رفتاری، خویشتن‎‌داری و بسیاری ویژگی‌های شخصیتی دیگر او با همین رفتارها ضربه می‌‎خورد. خوب پس چه می‌‎توان کرد؟ برقراری تعادل در خواسته‎‌ها با جایگزین کردن سایر موارد مطلوب و جذاب برای کودک بهترین کار است. مثلا اگر بچه به صورت افراطی اسباب‎‌بازی می‌‎خواهد اسباب‎‌بازی را با پارک رفتن، کاردستی ساختن، مهمانی رفتن و امثال اینها جایگزین کنید. در مرحله بعد پرت کردن حواس کودک از خواسته خودش است. در سنین پایین‎‌تر این کار بیشتر جواب خواهد داد. دقت کنید که یکی از ویژگی‌های کودک زندگی در لحظه است. یعنی اگر بتوانید در لحظه‎‌ای که یک نیاز و خواسته در او ایجاد می‌‎شود فکر و حواسش را به سمتی (البته درست و صحیح) منحرف کنید، نیاز و خواسته در او فروکش خواهد کرد. در کودکان بزرگتر گاهی مقاومت در برابر خواسته‌‎های غیر منطقی هم لازم و حتی مفید است. اما در همه مراحل مقاومت، برخورد مناسب، روی خوش و صداقت را در خود حفظ کنید.

به جای اینکه بچه را نهی کنید، شرایط انجام کارهای نامطلوب و نادرست و خطرناک را از بین ببرید. به اصطلاح به جای اینکه بچه را به میخ بکشید وسائل و لوازم خطرناک برای او را به میخ آویزان کنید. به جای اینکه مثلا ظروف را در جایی بگذارید که دست بچه برسد و هی بخواهید با تهدید به او بگویید دست نزن، ظرف‌ها را جایی بگذارید که او نبیند و در دسترسش نباشد. توجه کنید بچه مهمتر از دکوراسیون و نظم خانه است، لازم است در برخی موارد دکور و جای وسائل را به خاطر بچه به هم بریزید!

از مقایسه کودک با دیگران، با خودتان (یعنی ما که بچه بودیم) و حتی خودش (قبلا بهتر بودی) بپرهیزید. داشتن استانداردها و اصول ثابت و مقایسه رفتارها با آن اصول و استانداردها به مراتب بهتر از مقایسه بچه است. همیشه او را به بهتر بودن تشویق کنید و کمتر از بد بودن پرهیز دهید.

یک نکته دیگر احساس نگرانی شما در مورد کودک است که بچه خودش این نگرانی را احساس می‌‎کند و این نگرانی به او هم منتقل می‌‎شود. نسبت به بچه دقت و توجه داشته باشید اما نگرانی، وسواس و استرس در هیچ شرایط و در هیج موردی خوب نیست و باعث به هم خوردن تعامل شما با کودک خواهد شد. حتی این به هم خوردن می‌‎تواند دلسوزی و حمایت بیش از حد باشد.

برای بچه در طول روز و هفته و ماه و سال وقت بگذارید. کم و زیاد شدن این وقت گذاشتن برای بچه خوب نیست. متأسفانه خیلی مشاهده می‎شود که والدین خصوصا پدرها چون وقت ندارند به صورت مستمر به بچه رسیدگی کنند و برای او وقت بگذارند برای خلاصی از عذاب وجدان مثلا هر چند هفته یا چند ماه یکبار چند روز با مسافرتی، مرخصی‎‌ای یا برنامه‎‌ای خاص به خیال خودشان جبران مافات می‌کنند. یا می‌خواهد بی‌توجهی و کم‌کاری خود را با یک هدیه بزرگ جبران کنند. یکی از دلایل از دست رفتن بچه افراد متمول و پولدار همین است. چون وقتشان برای پول درآوردن می‌‎گذرد و پول را خرج بچه می‎‌کنند!! اگر همان وقت را صرف بچه کنند به یقین نتیجه بهتری می‎‌گیرند. به نظر من هیچ اسباب‌‎بازی، برنامه، سفر و رویدادی جای وقتی را که پدر و مادر برای بچه می‌‎‌گذارند، نمی‌‎‌گیرد. وقت گذاشتن برای بچه هم مثل خواب است. یعنی هیچ وقت شما نمی‌‎توانید یک هفته نخوابید بعد آخر هفته ۲۴ ساعت بخوابید! بچه هم همینطور است.

یک اصل بدیهی هم که خیلی گفته‌‌‎اند این است که بچه آینه والدین است. خودمان را درست کنیم تا بچه‎‌ها درست شوند. حتی اگر نمی‌‎توانیم خودمان را درست کنیم، پیش بچه‌‎ها درست رفتار کنیم. فکر کنم این منجر به درست شدن خودمان هم بشود البته کم‌کم (در خود من تأثیرات خوبی داشت) در بین همه ویژگی‌‎ها هم سه ویژگی صداقت، وفای به عهد و گذشت به نظرم خیلی در بچه مهمه. البته این نظر منه!

آخرین نکته هم اینکه بچه رو از سر باز نکنید. یعنی اگر هم حال و وقت ندارید که صرف بچه کنید برای از سرباز کردنش نقشه نکشید. بچه توی خونه ول بگرده و و با اسباب و وسائل خونه ور بره و نق بزنه بهتره تا با یه وسیله بی‌خود مثل خیلی از این برنامه‎‌های تلویزیون، بازی‌های کامپیوتری و اسباب‌‎بازی‌ها و خوراکی‌‎های بی‌خود سر کار بره! شما کار خودتون رو بکنید اون هم کار خودش رو، نمی‌خواد ساکتش کنید بعد از یک مدت هم می‌فهمه که از شما آبی براش گرم نمی‌شه یک فکری برای خودش می‌کنه و نیازی هم به این سرگرمی‌‎های مزخرف نداره!!

خرداد ۹۳

نکاتی در مورد بچه‌های زیر ۷ سال (بخش اول)

خیلی دلم می‌خواد مستقیم برم سر اصل مطلب و شروع کنم و به گله و نقد فضای موجود و محصولات رایج در حوزه کودک و آموزش و بازی و اسباب‎‌بازی. اما چه کنم که از اولش شروع کردم خیلی با کلاس مراحل رشد رو گفتم و حالا موندم تو رو دربایستی خودم که به ترتیب و تدریج و طبق یک روند منطقی پیش برم!!

با این تفاسیر سعی می‎‌کنم توی این پست اصول تعامل والدین با کودکان زیر هفت سال رو کمی توضیح بدم. البته توی پستای قبلی و متناسب با ابعاد مختلف رشد برخی از این نکات رو گفتم اما در این پست به خواست خدا به صورت منسجم و دسته‌بندی شده این اصول رو می‌نویسم.

اصل اول اینه که بچه زیر هفت سال رئیسه! یعنی بچه توی این سن خیلی قابلیت حرف شنوی بحث منطقی و اطاعت از امر و نهی ما رو نداره. به زور هم اگر مجبورش کنیم قطعا بهش ضربه زدیم. البته طبیعیه که بین بچه یک ساله و ۶ – ۷ ساله در این زمینه تفاوت‌هایی هست اما به صورت کلی این اصل حاکمه. بنابراین شیوه مدیریت، هدایت و تربیت بچه نمی‌تونه به صورت امر و نهی باشه و هی به بیچاره بگیم این کار رو بکن این کارو نکن.

دومین مطلب اینه که حتما رفتارهای بچه باید رصد بشه ونسبت به رفتارها حساسیت وجود داشته باشه اما خیلی مهمه که این رصد بدون دخالت در کارهاش باشه. یعنی تا یک خطا، ضعف یا ناتوانی در بچه در هر بعدی دیدیم ندویم وسط و بخوایم اصلاح یا تقویتش کنیم. این کار نه تنها موجب اصلاح و تقویت بچه نمی‌شه بلکه باعث ضعف بیشتر و حساسیتش نسبت به ما خواهد شد. اینه که مثلا اگر دیدید بچه نمی‌‌تونه یک کاری رو انجام بده یا در یک جایی خیلی موفق نیست یا خطایی داره انجام میده اگر به خوش صدمه و ضرر نمی‌زنه ولش کنید و بذارید خودش کارش رو اصلاح کنه و در کارها و روابطش دخالت نکنید.

با توجه به این مطلب نکته سوم اینه که والدین باید در اصلاح و تغییر بچه صبر داشته باشند و با کارهای بلندمدت تغییری رو در رفتار بچه ایجاد کنند. انتظار تغییر و اصلاح بچه در یک زمان کوتاه یک انتظار خیالیه. اگر بچه یک ضعفی داره، یک مشکل رفتاری داره، یه اخلاق بد داره نمی‌شه با یک تذکر، دعوا، تشویق یا کار کوتاه‌مدت دیگه این رو اصلاح کرد. اتفاقا بچه اگر بفهمه که به خاطر این ضعف یا رفتار نادرستش مورد توجه قرار گرفته بیشتر اون رو انجام میده. چون اصل جلب توجه حتی اگر با دعوا و اخم هم همراه باشه برای بچه جذابه. یا مثلا بچه‌‎ای که برای دروغ نگفتن جایزه می‌گیره باید دروغ بگه که برای نگفتنش جایزه بگیره دیگه وگرنه اگر هیچوقت نگه که بهش جایزه نمی‌دیم!! این رو بچه‎‌ها می‌فهمن حتی اگر ما نفهمیم!!

چهارمین اصل توجه به اینه که نمی‌شه کودک رو به زور رشد داد بلکه باید محیط رشد را براش فراهم کرد. در حقیقت برای تنظیم رشد کودک به جای تمرکز بر او بر متغیرهای جانبی تمرکز کنید. فضای اتاق کودک، ارتباطات با دیگران، جاهایی که بچه را می‌بریم، وسائل و لوازمی که در اختیار او قرار می‎‌دهیم و مهمتر از همه رفتارهای خود ما محیط رشد کودک را تشکیل می‎‌دهند و در حقیقت روند رشد کودک را تعیین می‌‎کند. به جای نظارت بر بچه بر این عوامل تمرکز کنید. 

خرداد ۹۳

یک نکته (فراهم کردن زمینه رشد کودک مبتنی بر مرحله رشد)

قبلا هم گفتم که مراحل رشد رو نوشتم به خاطر این که بعدا که می‌‌خوایم در مورد محصولات، کلاس‌‌ها، روش‌‌های آموزش و کارهای مختلف مرتبط با بچه‌‎‌ها صحبت کنیم بدونیم مثلا یک محصول آیا واقعا به درد بچه‎ می‌خوره یا نه. کلاس‌ها چطور و … .
در مراحل بعد نکته مهم اینه که تشخیص بدیم بچه تو چه مرحله‌‎ای از رشده و متناسب با مرحله‌‎ای که توشه زمینه‌‎ها، لوازم و وسائل رشد رو براش فراهم کنیم. ضمنا توجه داشته باشید که بچه به صورت طبیعی داره رشد می‌کنه شما فقط جلوش رو نگیرید.
البته می‌دونید که ما با این شیوه زندگی‎‌مون جلوی رشد بچه‌‎هامون رو گرفتیم و خیلی کارهایی که باید انجام بدیم به خاطر این شیوه غلط زندگیه. واضح‌‎تر که بخوام بگم اینه که، ما بچه رو توی یه آپارتمان بزرگ می‌کنیم از طبیعت که معمولا خبری نیست، تعامل با هم سن و سال‌ها و بچه‎‌ها هم که به دلیل کم جمعیت بودن خانواده‌‎ها و ارتباطات ضعیف خصوصا در شهرهای بزرگی مثل تهران تعطیله! وقت تعامل و بازی کردن هم که برای بچه نداریم خوب بچه بیچاره چطور باید رشد کنه. می‌مونه تلویزیون و کامپیوتر و جدیدا تبلت و مهد کودک و کلاس‌هایی که بچه رو از سر ما باز می‌کنه و در حالت بهینه عذاب وجدان ما رو کاهش میده!
پس رویکرد ما به زور رشد دادن بچه نیست، حذف موانع رشده طبیعیه اونه و زمینه‌‎سازی برای شکوفایی حداکثری توانمندی‌هاش. می‌خوام بگم متأسفانه بعضی پدر مادرها بیشتر دوست دارند بچه وسیله رسیدن اون‌ها به آرزوهاشون باشه یا بدتر وسیله پز دادن پیش بقیه!! و به زور رشد دادن یعنی همین. یعنی اینکه به بچه سه ساله به زور زبان و خواندن و شمردن و حتی قرآن یاد بدی و بعد هم افتخار کنی که چه کودک نخبه‌ای داری!!
پس سعی می‌کنم در پست‌های بعدی بیشتر به همین شناخت توانمندی‌ها و بسترهای لازم برای رشد طبیعی و متناسبشون بپردازم. و البته تهدیدات و خطراتی که در مقابلشون هست. بر اساس مطالبی هم که میگم وسائل و لوازم و خدماتی که هست رو بررسی می‌کنم. 
از اینجا به بعد پست‌ها به درد پدر و مادرهایی که دنبال قرص و کپسول می‌گردند برای داشتن بچه نخبه و تیزهوش و قهرمان نمی‌‌خوره و وقتشون رو تلف می‌‌کنه.
به کسانی که فرصت ندارند به بچه برسند و دنبال راه حلی می‌گردند که با کمترین زمان ممکن دغدغه تربیت و رشد بچه رو در خودشون کاهش بدن توصیه می‌کنم به جای خوندن پست‌های این وبلاگ، همین وقت رو به بچه‌‎هاشون اختصاص بدن چون مطالب به درد اون‌ها هم نخواهد خورد.
مخاطب پست‌های بعدی کسانی هستند که تربیت یک نسل خوب براشون یک کار اصلیه نه یک بار اضافه. کسانی هستند که بچه رو مانع رسیدن به برنامه‌‎های خودشون نمی‌‎بینند و دنبال از سر باز کردن اون نیستند.
به نظرم از ایجا به بعد پست‌ها به اونایی کمک می‌کنه که همین الآن هم ساعت‌ها با بچه هستند و حرف می‌زنند و اینقدری که در توانشونه با خرت و پرتای تو خونه براش وسیله بازی و سرگرمی فراهم می‌کنند. از آشپزی برای بچه لذت می‌برند حوصله‌شون از سؤالات زیاد بچه‌‎ها سر نمیره و خلاصه از اینکه بچه دارند حتی یک لحظه هم پشیمون نشدن.
خیلی خوب دیگه برای اینکه این پست هم نشه اندازه پست‌های قبلی همینجا جمعش می‌کنم. فقط یک نکته که فکر کنم ما حصل همه حرفای قبل و بعده اینه که، هیچ اسباب‎‌بازی، محصول آموزشی، کلاس و مهد و پارکی نمی‌تونه کار پدر و مادر رو در رشد کودک انجام بده و جای اون‌ها رو پر کنه! همه اینا کنار پدر و مادر می‌تونن مفید باشن اون هم شاید!!
خرداد ۹۳

مراحل رشد (مهارت‌های اجتماعی)

توی پستای قبل چند بعد از ابعاد رشد رو نوشتم. تو این فاصله تو بعضی فروم‌ها و گروه‌‎هایی که در مورد رشد کودک نوشتند بررسی کردم به یک سری نکات و نظرات برخوردم که قبل از ورود به مطلب اصلی این پست که رشد اجتماعیه لازم می‌دونم نکاتی رو در مورد مطالبی که می‌نویسم بگم.
اول اینکه تقریبا توی همه پست‌ها نوشتم و باز هم تأکید می‌کنم این جداول و زمان‌هایی که میگ‌یم و می‌گن یک چیز قطعی نیست و نباید باعث نگرانی بشه بعضا دیده می‌شه پدر مادرا به خاطر چند هفته و حتی چند روز تأخیر نسبت به این موارد همچین نگران می‌شن که دیگه فکر می‌کنن خدای نکرده بچه‌شون مشکل داره و عقب‌مونده است. این بدتر باعث می‌شه استرس و فشار به بچه وارد بشه و در روند رشدش اختلال به وجود بیاد. اما از اون طرف هم یک نظری هست که به خاطر اینکه والدین دچار نگرانی نشن اصلا نباید جدولی داد یا زمانی تعیین کرد. این هم از اون طرف افتادنه. یعنی آگاهی والدین در مورد مراحل و زمان‌های رشد برای اون‌ها لازمه چرا که هرچند نباید دچار استرس شد اما سرسری هم نباید گذشت و باید مراحل رو در بچه رصد کرد. لذا نه افراط در این زمینه خوبه نه تفریط. به نظرم درستش اینه که والدین اطلاعاتی داشته باشند اما بدونن این‌ها یک سری موارده که اولا در هر بچه‌ای فرق می‌کنه و ممکنه کمی هم دیر و زود بشه. ولی نسبت به تأخیرات بیش از حد یا همزمان شدن موارد متعدد تأخیر بدون نگرانی توجه داشته باشند و در صورت لزوم با متخصص مشورت کنند.
دوم اینکه فرضا یک موردی رو فهمیدید که تأخیری در بچه وجود داره یا اختلالی در رشد هست. در اغلب موارد نمی‌شه در کوتاه‌مدت و با فشار کاری کرد بلکه باید روندها، توصیه‌ها و دقت‌هایی رو در تعامل با کودک داشت تا به تدریج این تأخیر جبران بشه یا اختلال اصلاح بشه. اینکه فرضا بچه در حرف زدن تأخیر داره بیایم زورش کنیم که حرف بزنه یا تمرینات فشرده براش بذاریم! درست نیست باید به تدریج یک سری نکات رو توجه کنیم تا کم کم این تأخیر جبران بشه. در موارد دیگ مثل موارد حرکتی و شناختی و ذهنی هم همینطوره.
سوم یکی از دلایل اینکه می‌گیم دانستن این چیزا برای والدین خوبه اینه که هر چه زودتر یک ضعف یا مشکل در بچه شناخته بشه راحت‌تر می‌شه اصلاحش کرد. نمونه‌‎هایی رو می‌شناسم که مثلا در ۵ سالگی فهمیدن کودک کم شنواست. با اینکه می‌شه این رو از یک ماهگی فهمید و مانع عقب افتادن کودک در موارد دیگه به این دلیل شد. یا در موردی والدین بچه بعد از رفتن به کلاس اول تازه فهمیدن سندرم “دان” داره. خوب این رو قبل از یکسالگی هم می‌شه فهمید یا تنبلی چشم و برخی اختلالات یادگیری. آگاهی والدین در این موارد مفید و حتی ضروری است.
چهارم اینکه این‌ها نباید مبنای قضاوت در مورد کودک قرار بگیره بلکه آلارم‌هایی است که در صورت مشاهده تازه باید با متخصص مشورت کنید. مثلا اگر دیدید بچه نزدیک دو سال شد و کلمات واضحی نداره باید با گفتاردرمان مشورت کنید یا اگر سه ساله شد و دیگران نمی‌فهمند چی میگه همینطور. یا اگر مثلا ۱۸ ماه گذشت و راه نیفتاد با پزشک مشورت کنید. می‌بینید که این‌ها هم بعد از تأخیرات قابل ملاحظه است یعنی مثلا طبق جداول بچه باید ۱۲ – ۱۳ ماهگی راه بیفته اما بسته به فیزیولوژی و ویژگی‌های بچه‌های مختلف ممکنه حتی تا ۱۸ ماهگی طول بکشه اما اگر تا این زمان هم راه نیفتاد مشورت با پزشک لازمه. توصیه می‌کنم خیلی زود این مشورت و مراجعه رو شروع نکنید. چون معمولا به هر کی مراجعه کنید خصوصا حوزه‌های توانبخشی یه چند جلسه‌ای برای بچه می‌نویسند یا خدای نکرده استرس رو بی‌خودی زیاد می‌کنن. البته افراد بسیار خوب و صادقی هم هستند که البته تشخیص این‌ها از هم کمی سخته مگر افراد مطمئن معرفی کنند!
آخرین نکته هم اینه که اساسا من موضوع و دغدغه اصلیم نوشتن در این موضوعات نیست و بیشتر می‌خوام در مورد فضای محصولات، خدمات و محیط‌های مربوط به بچه‌‎ها و شارلاتان بازی‌هایی که توی این فضا اتفاق افتاده بنویسم اما برای ورود به اون بحث لازمه یک سری از مقدمات رو بگم که بتونم بر اساس این مقدمات نقدها رو به این فضای موجود بیان کنم و مثلا بگم چرا این کلاس‌های هوش و کودکان نخبه چیز به درد نخوری است و فقط تبلیغاته! پس یه چند تا پست رو باید تحمل کنید تا برسم به مطالب اصلی.
خوب بعد از این مقدمه نسبتا طولانی که امیدوارم خسته‌تون نکرده باشه می‌پردازم به رشد اجتماعی که یکی از ابعاد دیگر رشده و البته همونطور که در ابعاد دیگه هم گفتم تناسبی با سایر ابعاد رشد داره یعنی معمولا رشد یک فرایند یکپارچه است که آدم به خاطر فهم بهترش اون رو تقسیم به بخش‌‌های مختلف کرده. 
رشد اجتماعی معمولا به تعامل کودک با دیگران و محیط اطراف بر می‌گرده. که از روزهای اول و با تعامل کودک با مادر شروع می‌شه و تا حضور مستقل او در جمع ادامه پیدا می‌کنه. این رشد هم مراحلی داره که هرچند در بچه‎‌های مختلف متفاوته اما می‌شه یک مراحل عمومی رو براش برشمرد. البته در این بعد زمان‌ها و حتی رویدادها و مراحل خیلی تقریبی‌تره چون بسیار به ویژگی‌های شخصیتی که بعضا هم ذاتی و ژنتیکی هستند وابسته است. مثلا یک بچه درونگراست و حتی در همون حالات چند ماهه اول هم این رو نشون میده و یکی دیگه برونگراست، یکی محتاطه و یکی دیگه بی‌پروا است. خوب طبیعیه که شکل و نحوه رشد اجتماعی این‌ها با هم فرق کنه اما بالاخره این‌ها باید در جمع حضوری مثبت و متعادل داشته باشند. در این بعد رشد تعامل و دقت والدین در شکل‌گیری شخصیت اجتماعی کودک خیلی می‌تونه مؤثر باشه. در جدول زیر چند مرحله کلی و عمومی رو در این بعد آوردم و زمان‌های حدودی رو هم برای اون‌ها ذکر کردم.
سن مرحله رشد اجتماعی  فعالیت‌های کمکی 
حدود ۳ هفته  هنگام صحبت با او دهانش را حرکت داده، زبان را بیرون آورده و خود را تکان می‌‌دهد  به طور مکرر تماس چشم با چشم و پوست به پوست با او داشته باشید 
حدود ۱۲ هفته  چرخاندن سر به سمت صدا – لبخند زدن  برقراری تماس چشمی با کودکان هنگام شیردادن 
 حدود ۱۶ هفته بی‌تابی کودک هنگام تنهایی و آرام شدن او هنگام حضور اعضای خانواده  تقلید کارهای کودک به صورت اغراق‌آمیز – وقت بیشتر برای بازی با او 
حدود ۲۰ هفته  برقراری ارتباط به چهار طریق: گریه، صدا در آوردن، حالات صورت، حرکات بدن  با تغییر در زیر و بمی صدای خودتان، صداهای او را تقلید کنید 
حدود ۲۴ هفته  واکنش به نوازش کردن، ضربه می‌‌زند، چنگ و سیلی می‌‌زند  به کودک برای عادت کردن با غریبه‌‌ها وقت کافی بدهید  
 حدود ۲۸ هفته  علاقمند به شرکت در بازی‌‌هایی مثل دس دسی زیاد محبت کنید – انجام بیشتر بازی‌ها – تماس با او 
حدود ۳۶ هفته  نگاه به کودکی دیگر و ابراز علاقه به او – کارهایی برای جلب توجه  محبت به کودک – محکم ادا کردن کلمه “نه” برای درک پاسخ منفی 
حدود ۱۵ ماه  علاقمند به گردهمایی‌های اجتماعی – تعقیب گفتگوها و سروصدا در فواصل گفتگوها او را در نزدیکترین مکان به جمع بنشانید 
حدود ۱۸ ماه  نگاه به کودکی دیگر و ابراز علاقه به او – کارهایی برای جلب توجه او را تشویق به اظهار محبت کنید 
حدود ۲۴ ماه   به صورت افراطی به انجام کارهای ممنوعه متوسل می‌‌شود کمک کنید معنای مشارکت را درک کند 
حدود ۳۰ ماه  احساس  رقابت در او دیده می‌‌شود مشارکت را به صورت بازی درآورید 
این مراحلی که در جدول بالا اومده بخشی از مراحل رشد اجتماعی است که به نظر میاد می‌تونه مورد توجه قرار بگیره البته همونطور که نوشتم در این بعد رشدی بچه‌ها با هم خیلی فرق دارند و نباید برای نشون دادن یک رفتار بهشون فشار آورد. در خصوص رشد اجتماعی هم مثل سایر ابعاد چند نکته به ذهنم می‌رسه که خدمتتون میگم.
۱- مهمترین عامل در این بعد رشد در درجه اول تعامل مستمر و مناسب والدین با کودکه. اگر این رابطه خوب شکل بگیره میشه امیدوار بود که سایر ابعاد اجتماعی کودک هم خوب رشد کنه اما اگر در این تعامل مشکلی وجود داشت باید منتظر باشید که در آینده هم بچه مشکلاتی در ارتباط با سایر افراد پیدا کنه.
۲- زندگی‌های آپارتمانی امروز و معضل تک‌فرزندی معمولا فردگرایی رو در بچه‌ها رشد میده که اصلا خوب نیست. توصیه می‌کنم از همون چند ماهگی جمع‌هایی رو برای حور بچه پیدا کنید. البته منظورم لزوما مهد کودک نیست بیشتر منظورم جمع‌هایی است که بچه با مادر یا پدرش حضور داره. بهترین این جمع‌ها هم جمع‌های فامیلی و دوستانی هستند که اون‌ها هم بچه‌هایی هم سن و سال بچه شما دارند. این فضاها به رشد اجتماعی بچه و تعامل اون با سایر بچه‌ها کمک می‌کنه.
۳- تا اونجا که ممکنه در تعامل بچه با سایر بچه‌ها دخالت نکنید. حتی اگر مشکل یا ضعفی هم می‌بینید در همون جایی که این رو می‌بینید دخالت نکنید بذارید بچه‌ها خودشون مشکلشون رو با هم حل کنند و اگر تذکری هم لازمه بعدا و ترجیحا به صورت غیر مستقیم بدید. چون تقریبا همه پدر و مادرها تعصبی روی بچه خودشون دارند در تعاملات معمولا حق رو به بچه خودشون میدن و بعدا هم پشت سر طرف مقابل حرف می‌زنند. این خیلی برای بچه‌ها بده و اون‌ها را افرادی خودخواه و طلبکار بار میاره.
۴- توی ارتباط با بچه باید بچه بشید. برای خودمون هم خوبه که بعضی وقتا از این فضای جدی دربیام و بچه بشیم و واقعا خاله‌بازی کنیم یا با خونه‌سازی چیزی بسازیم و توپ‌بازی کنیم. این خیلی مهمه که بچه باور کنه شما در جریان بازی یا همون زندگی او هستید تا اینکه دارید یک نقش مصنوعی و بیرونی بازی می‌کنید. در سنین بالاتر که فهم بچه بالاتر میره این سخت‌تر هم می‌شه.
۵- یکی از مراحل رشد اجتماعی حس رقابته در این دوره رفتار شما خیلی مهمه نه باید این حس رو سرکوب کنید که اعتماد به نفس بچه از دست بره نه اینکه کمکش کنید و یه کاری کنید با استفاده از نیروی شما در رقابت‌ها پیروز بشه. مثلا هر چی رو از هر کی می‌خواد شما براش بگیرید. اینجوری هم ضعیف میشه و هم طلبکار. بنابراین از دور نظارت کنید و رفتاری منطقی داشته باشید و به او کمک کنید به جای رقابت مشارکت کند.
خرداد ۹۳

مراحل رشد (رشد زهنی)

‌   در دو پست قبل دو بعد از ابعاد رشد کودک زیر ۳ سال رو کمی توضیح دادم. در این پست به یاری خدا می‌‌خوام یک بعد دیگه رو توضیح بدم که می‌‌دونم دغدغه خیلی از پدر مادراست. رشد ذهنی یکی از ابعاد رشد کودکه که خیلی برای والدین دغدغه است و شاید بیش از ابعاد دیگه در موردش سؤال می‌‌کنن. البته این شاید کمی به خاطر آگاهی کم نسبت به رشده وگرنه همونطور که در پستای قبل گفتم اغلب این مراحل رشد به هم وابسته هستند و همین قدر که رشد ذهنی مهمه رشد حرکتی و مهارت‌های دستی و شخصیتی و … هم مهمه. به عبارتی اساسا رشد یک فرایند یکپارچه است که ما اومدیم و تجزیه‌اش کردیم به چند بعد. این هم البته یکی از تفاوت‌‌های نگاه مدرن با نگاه سنتی خودمونه که در طب سنتی و مدرن هم خودش رو نشون داده. یعنی در طب مدرن میان آدم رو به چند بعد مختلف تجزیه می‌کنند و بر این اساس تحلیلش می‌کنن اما در طب سنتی آدم رو یک موجود یکپارچه می‌بینن. بگذریم قصد بحث‌های فلسفی نداشتم اما به قول نویسنده‌ها بعضی وقت‌ها قلم (همون کیبورد) به اختیار نویسنده نیست! فعلا مبنای ما همین تقسیم‎‌بندی‌های علم جدیده و رسیدیم به رشد ذهنی. 
   رشد ذهنی یک تفاوتی با اون دو بعد از رشد که قبلا نوشتم داره یعنی در رشد حرکتی و مهارت‌های دستی همون رشدی که اتفاق میفته قابل دیدنه اما در رشد ذهنی طبیعتا این طور نیست یعنی شما رشد و فعل و انفعالات ذهنی بچه رو مستقیم نمی‌تونید ببینید. لذا میان یک سری علامت برای اون تعریف می‌کنند و میگن این علامت‌ها نشان دهنده رشد ذهنی است. بنابراین ممکنه نشانه‎‌های دیگری هم وجود داشته باشه یا نشانه‌‎ها خودشون رو با کمی تفاوت در کودکان مختلف نشون بدن. بنابراین چیزهایی که در این بعد خواهیم نوشت یک سری مراحل عمومی است و زمان‌‌‌ها هم حدودی است. والدین اگر دقت کنند خودشون می‌تونند روند رشد ذهنی رو در کودکشون رصد کنند و البته این علائمی که میگیم هم کمکشون می‌کنه. قبل از توضیحات دیگه اول مثل قبل جدول مراحل و سن و فعالیت‌های کمکی رو میارم بعد در مورد اون نکاتی که به ذهنم می‌رسه رو خدمتون خواهم نوشت.
سن مرحله رشد  فعالیت‌های کمکی در این مرحله 
از روز سوم  واکنش کودک به سمت صدای شما و عمدی بودن نگاه او  صحبت با کودک در فاصله ۲۰ تا ۲۵ سانتی‌‌متری 
حدود ۴ هفته  صحبت با آرامش توأم با ساکت شدن نوزاد – صدای خشن یا بلند توأم با اضطراب نوزاد  خواندن لالایی برای نوزاد 
حدود ۶ هفته  زدن لبخند کوتاه  حفظ تماس چشمی 
حدود ۸ هفته نگاه کردن در جهت صداها و حرکات – خیره شدن به اشیاء  جذاب کردن محیط اطراف وی – گذاشتن فرفره و آینه در تخت خوابش 
 حدود ۱۲ هفته نگاه کردن به انگشتانش و تکان دادن آنها به طور ارادی  انجام دادن بازی‌‌های جسمانی با وی مثل تکان‌های ملایم، خم کردن نوزاد، کشیدن دست و قلقلک دادن پا 
حدود ۱۶ هفته  علاقه‌‌مندی به اسباب‌‌بازی‌‌های جدید، مکان‌‌های جدید و افراد جدید و حس‌‎‌‌‌های جدید  در اختیار قرار دادن اسباب‌‌بازی‌‌های مختلف با اندازه‌‌ها، شکل‌ها، جنس‌ها و کاربردهای مختلف 
حدود ۲۰ هفته  دوست داشتن بازی از جمله آب بازی  تا می‌‌توانید با او بازی کنید 
حدود ۲۴ هفته  سعی در جلب توجه با ایجاد صداهای مختلف – شروع خجالت از غریبه‌‌ها  انجام بازی پرت کردن اشیاء و پس دادن آن – صدا زدن اسم او به صورت مکرر 
حدود ۲۸ هفته  شروع به تقلید کارهای ساده  نشان دادن تصویر کودک در آینه برای بدست آوردن تصویری از خود 
حدود ۳۲ هفته به دنبال اسباب‌بازی که انداخته است می‌‌گردد  کمی خارج از دسترس او اسباب‌‌بازی را قرار دهید تا هنگام خواستن به او بدهید 
حدود ۳۶ هفته  شناختن بازی‌‌ها و شعرهای آشنا – پیش‌‌بینی حرکات   کارهایی را که با او می‌‌کنید برایش توضیح دهید – اجازه بازی با وسایل بی‌‌خطر آشپزخانه
حدود ۴۰ هفته  اگر بپرسید بابا کجاست به دنبال بابا می‌‌گردد – بای بای کردن  کم‌کم با هم کتاب تماشا کنید – انجام بازی‌‌های انداختن و برداشتن اشیاء – قایم باشک با اسباب‌بازی برای تقویت حافظه 
حدود ۴۴ هفته  فهمیدن مفاهیم داخل و خارج، اینجا و آنجا  خواندن کتاب و مجلات 
حدود ۴۸ هفته  تکرار نام خود  – نه گفتن با تکان دادن سر خود تمرکز روی نام اشیاء و قسمت‌های بدن 
حدود ۴۸ تا ۵۲ هفته  سعی در گرفتن دو مکعب در یک دست دادن دو مکعب در یک دستش 
حدودا از ۳۷ هفتگی به بعد  نام خود را می‌‌داند – نه را می‌‌فهمد – نشان دادن محبت زیاد به شما با فشردن خودش به شما  تشریفات اجتماعی مثل بای بای کردن، بوسیدن، سلام کردن و … را با او انجام دهید 
حدود ۵۲ هفته  بیان دو سه کلمه معنی‌‌‌دار – شناسایی شیء در کتاب و اشاره به آن – شروع به فهم پرسش‌های ساده خواندن داستان‌های کوتاه برای او 
از ۱۵ ماهگی  شناخت اعضای بدن – شناخت تصاویر کتاب  تشویق به کمک در کارهای منزل – آشنا کردن با مفهوم مالکیت 
 حدود ۱۸ ماه دستورات دو قسمتی را انجام می‌‌‌‌دهد – تشخیص اشکال و اشاره به آنها در تصاویر  آشنایی با اشکال – آشنایی با ضمایر ملکی – یادگیری از طریق تکرار 
حدود ۲۱ ماه  انجام درخواست‌های ساده – فهم کم‌‌کم درخواست‌های پیچیده  خواص اشیاء را شرح دهید 
حدود ۲ سال  افزایش گنجینه لغات – اجرای فرمان‌‌‌های پیچیده – پیدا کردن چیزی که قبلا با آن بازی می‌‌‌کرده  شکل‌‌‌‌های مختلف را در جاهای مخصوص خود قرار دهد 
حدود  ۳۰ ماه شناخت رنگ‌ها – شروع به چرا گفتن  آموزش اعداد – تشویق به کشیدن اشیاء 
   خوب همینطور که می‌بینید در این بعد هم علائمی ذکر شده که البته گفتم که اینها همه موارد نیست و ممکنه قطعی هم نباشه. بنابراین اولا فرزندتون رو با دیگران مقایسه نکنید و ثانیا زورش نکنید یک کاری رو انجام بده. یکی از نگرانی‌هام از نوشتن این مطالب اینه که والدین بخونن و مثلا سر چهار هفتگی بچه بدبخت رو تست کنن ببینن اخم کنن یا داد بزنن مضطرب میشه یا نه یا مثلا بچه ۱۸ ماهه هی دستورات دو قسمتی بدن!! این مدل رفتار اضطراب و وسواس رو در بچه تقویت می‌کنه فلذا اگر می‌خواهید کاری هم بکنید جنسش باید از اون چیزهایی باشه که در ستون سوم نوشتم نه مستقیما از جنس ستون دوم. می‌بینید که ستون سوم از جنس کارهایی است که شما باید انجام بدید و ستون دوم اونایی است که بچه باید انجام بده. برای رشد کودک به جای اینکه به اون فشار بیارید به خودتون فشار بیارید و یک سری کارها رو انجام بدید. مثلا معمولا دیده میشه که در حدود یک سالگی یا کمی بیشتر که بچه شروع می‌کنه دو سه کلمه اول رو گفتن هی بهش میگن اینو بگو اونو بگو. این اصلا خوب نیست در جدول مراجعه کنید به ستون سوم. می‌‌بینید که روبروی این مورد نوشته خواندن داستان‌‌های کوتاه. حتی این رو هم نباید به بچه زور کنید که بشینه و داستان رو گوش کنه. شما خودتون رو با اون تنظیم کنید.
   در مورد رشد ذهنی نکات زیادی وجود داره که میشه اشاره کرد و شاید یکی از دغدغه‎‌‌های اصلی من همین موضوع بود که باعث شد این وبلاگ رو زدم. به نظرم می‌رسه والدین خیلی دوست دارند بچه‎‌ی باهوشی داشته باشند و این شده یک دغدغه و بعضی جاها هم متأسفانه به رقابت و چشم و هم‌چشمی افتادن که ببین بچه من مثلا چی بلده و چه چیزایی میگه و چه کارا که نمی‌کنه! اون وقت یک سری آدم و شرکت سودجو هم پیدا شدن و یک مشت محصولات بی‌خود و بی‌کیفیت درست کردن که هوش بچه‌‎های ما رو زیاد کنند. می‌بینید که تو تبلیغاتشون هم خیلی واضح این رقابت بین به رخ کشیدن بچه‌ها رو با کمال پررویی نشون میدن.
   من با قاطعیت خدمتتون عرض می‌کنم این چیزا اگر ضرر نداشته باشه فایده هم نداره. در مورد اینا مفصل خواهم نوشت و ضررهایی که داره و اختلالاتی که در رشد بچه ایجاد می‌کنه اما فقط یک جمله بدونید که یکی از ضررهای اینها اینه که این احساس رو به شما میده که خوب اینو خریدم یا این کلاس رو که بچه رو گذاشتم دیگه خیالم راحته و اون داره رشد می‌کنه. این باعث میشه شما از کارهای به ظاهر ساده ولی مهمی که باید در قبال بچه انجام بدید بمونید. 
   باز از دستم خارج شد و زدم تو خاکی. اینقدر از این وضعیت ناراحتم که بعضی وقتا اینجوری میشه.
   رشد ذهنی کودک در زیر ۷ سال خیلی مهمه یعنی میشه گفت بسته میشه (علتش رو هم ان‌شاءالله در یک فرصت دیگه توضیح میدم) اون چیزی که مهمه درست شکل گرفتن این ساختارهای ذهنیه نه رفتارهای کودک در این سنین. این هم کاملا وابسته به رفتارهای شما و محیط زندگی کودکه. در این مورد هم چند نکته هست که توجه بهش خوبه.
۱- تا حد ممکن با کودک تعامل کلامی و لمسی داشته باشید و به حالت‌ها و خواسته‎‌هاش پاسخ درست بدید. جواب دادن به سروصداهای در سنین خیلی پایین، خوندن داستان در سنین بالاتر و صحبت کردن مدام با کودک در جریان زندگی خیلی مهمه. مثلا مادرها همونطور که کارهاشون رو انجام میدن با بچه هر چند خیلی کوچکه صحبت کنند و تعامل داشته باشند.
۲- جلوی زندگی کردن کودک رو نگیرید این همون چیزیه که ما بعضی وقت‌ها بهش می‌گیم بازی و بعضی وقت‌ها بهش می‌گیم خرابکاری. چیزهای خطرناک رو از جلوی دست بچه بردارید اما برای سایر چیزها مانع کنجکاوی و بازی کردنش نشید. برای ما ممکنه ناخوشایند باشه که بچه از یه جایی بکشه بالا و یک کمد یا کشویی رو بریزه بیرون و وسائل رو بهم بزنه اما خدا می‌دونه که با همین کار چه چیزهایی یاد می‌گیره.
۳- سعی کنید برای کارهای خوب (یعنی رشدی که در کودک ایجاد میشه) پاداش‌هایی رو براش در نظر بگیرید این پاداش می‌تونه نوازش کردن، لبخند زدن، یه تیکه میوه یا بغل کردن و کنار پنجره بردنش باشه. این کار خوبه به شرط اینکه بچه خیلی شرطی نشه (این رو در پستای بعدی اگر فرصتی بود توضیح میدم).
۴- گیرهای ذهنی کودک رو رصد کنید و موانع ذهنی رو از جلوش بردارید. مثلا می‌بنید که بچه ماشین اسباب‌بازی رو می‌گیره و هی روی زمین می‌کوبه و از صداش خوشش میاد. این یعنی اینکه کارکرد این رو درست نفهمیده. کنارش بشینید. ماشین رو عقب جلو کنید. خصوصا از این ماشین‌ها که می‌کشی عقب خودش میره برای بچه حدودا ۱۰ ماهه جذابه یکی دو بار که این کار رو بکنید و تشویق کنید بچه این کاربری ماشین رو هم می‌فهمه. یکی از جاهای خیلی حساس که پدر و مادرها باید دقت کنند همین رفع این بن بست‌های ذهنیه که ما بیشتر برعکسش می‌کنیم و بچه رو می‌ندازیم توی کوچه بن بست! در این مورد هم صحبت مفصله و حوصله من کم!
۵- برای بچه‌های زیر سه سال اسباب‎‌بازی‌های ساده مثل مکعب‌ها و خونه‌سازی و قطعات و اشکال مختلف خوبه. از اسباب‌‎بازی‌های ترکیبی و پیشرفته مثل ماشین کنترلی و عروسک سخنگو (البته در برخی موارد اینهایی که صدای بچه رو تکرار می‌کنن خوبه) روبات و …. تا اونجایی که می‌تونید دوری کنید. خراب کردن اسباب‌بازی خودش یک مرحله رشده البته خراب کردن هدفمند یعنی مثلا باز کردن پیچ و کندن سیم و … نه کوبیدن و داغون کردن. 
۶- مقایسه، تطابق و هماهنگی عناصر مهمی است که می‌تونید با اسباب و سایل خونه یا بعضی اسباب‎‌بازی‌ها که اندازه و رنگ و شکل رو یاد میدن یا کودک باید یک چیزی رو با یک چیزی دیگه تطبیق بده و یک کاری رو انجام بده می‌تونید به رشد این مؤلفه‌ها کمک کنید.
۷- افزایش دقت به تدریج هم خیلی خوبه. یعنی مثلا بچه در یک سنی شروع می‌کنه به اینکه یک میله‌ای رو داخل سوراخی می‌کنه. کم کم می‌تونید با در اختیار قرار دادن چیزهای ظریف‌تر و دقیق‌تر دقتش رو افزایش بدید.
۸- افزایش صبر و تمرکز هم مهمه یعنی به تدریج بچه یک کاری رو در مدتی بیشتر و با تعدادی بالاتر انجام بده مثلا بشینه و به جای مثلا سه مکعب ۷ یا ۸ تا رو روی هم بچینه. و اگر ریخت دوباره این کار رو انجام بده.
و آخرین و مهمترین نکته اینکه در همه‌ی این مراحل حضور شما کنار کودک لازمه. نمی‌تونید این کار رو به هیچ کس یا چیز دیگه بسپرید حتی بهترین کلاس‌ها و مهدکودک‌ها و بهترین وسائل بازی!
خرداد ۹۳