مثال‌هایی از ابزارها و تأثیر آنها

در ادامه مثال‌های مختلفی از انواع ابزارهای سخت و نرم و اثرات آنها بر جوامع آورده خواهد شد تا نشان داده شود برای اثرگذاری روی جوامع می‌توان از ابزارها استفاده کرد. بارها در مثال‌ها نشان داده می‌شود که ابزار قادر است طوری جوامع را تغییر دهد که قبل از آن جامعه کاملا مخالف آن تغییر بود، اما پس از آن خود جامعه بدون اجبار خودش را تغییر می‌دهد. بسیاری از اثرات ابزار در هر ابزار نهفته است و استفاده‌کنندگان بدون درک این اثر از آن استفاده می‌کنند و پس از مدتی اثر می‌پذیرند.

  1. جمعیت کاربران ابزارهای شبکه اجتماعی در فضای اینترنت هر روز درحال افزایش است. فیسبوک بیش از یک میلیارد انسان را به عنوان کاربر دارد.(ویکی پدیا) همان‌طور که عقب نیافتادن از دشمنان در تهیه ابزارهای جنگ سخت بسیار مهم است، عقب نیافتادن از آنها در ابزارهای جنگ نرم نیز مهم است. آنقدر این ابزار در سال‌هایی که آمده توانسته بر کاربرانش اثر بگذارد که بسیاری از محققین در این رابطه تحقیق و بحث کرده‌اند. آنها می‎‌گویند، فیس بوک می‌تواند اعتیادآور باشد. فیس بوک افراد را دچار حسادت می‌کند. فیس بوک افراد را دچار احساس غم و افسردگی می‌کند. فیس بوک باعث می‌شود دوستانتان شما را دوست نداشته باشند. فیس بوک باعث می شود خودتان را چاق بدانید. (http://www.irangrand.ir/) نتایج یک مطالعه در انگلستان نشان داده که در حدود یک‌پنجم تا یک‌سوم طلاق‌های این کشور، به فیس‌بوک در دادخواست طلاق اشاره شده و موجب نارضایتی یکی از طرفین را فراهم آورده است. (ویکی پدیا) اثرات فراوان این ابزار نرم بسیار مورد بحث قرار گرفته است و موارد یاد شده تنها نمونه‌ای از این اثرات هستند. بزرگترین هدف این ابزار که محققین آن را تایید می‌کنند این است که این ابزار کاملا در خدمت سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا است. بعید نیست قصد ساخت این ابزار از ابتدا نیز همین بوده باشد. جولیان آسانژ[۱] موسس وب سایت ویکی لیکس[۲] می‌گوید: فیس‌بوک تنفر آمیزترین ابزار جاسوسی است که تاکنون ایجاد شده‌است. هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیس‌بوک اضافه می‌کند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکاست و این گنجینه اطلاعاتی را برای آنها تکمیل می‌کند. (ویکی پدیا) منظور از این بحث این است که دشمنان ما در جنگ نرم درحال ساخت ابزارهای بسیار قوی و عظیم هستند و درحال بهره‌گیری از آنها هستند.
  2. پول ابزاری است که سرتاسر اقتصاد دنیا را تحت تاثیر خود قرارداده است. امروزه تمامی اقتصاددانان هر روش و نظریه‌ای که مطرح می‌کنند متاثر از پول است. در واقع پول که خود ابزاری است که از یک نوع نظریه اقتصادی خاص یعنی «محور بودن سود» بوجود آمد، توانست تمامی نظریات اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار دهد. پولی که امروزه از آن نام می‌رود، پولی است که ارزش ذاتی ندارد. جالب است که حجم پول برای یک جامعه بر تورم، بیکاری، بهره و تولید اثرمی‌گذارد و تعیین کننده است. (ویکی پدیا) یعنی حتی برای برنامه‌ریزی کاهش بیکاری در جامعه با مباحث بوجود آمده در پول باید درگیر شد. همچنین تمامی ابزارهای اقتصادی هم که ارائه می‌شوند در کنار پول معنی می‌شوند. یکی از این ابزارها بانک است که اساس و پایه آن تعاریف پول و بهره و سود بانکی و … است. جالب است که خود بانک نیز آنقدر ابزار تاثیرگذاری است که اقتصاد امروز دنیا با آن تعریف می‌شود و تمامی کشورهای جهان محکوم به استفاده از آن هستند. مفاهیم و ابزارهای بسیار زیادی بخاطر فراگیرشدن بانک بوجود آمدند. در جامعه اسلامی ایران کاری که بانک توانسته انجام دهد این است که بجای اینکه اقتصاد اسلامی را پیاده شود باید به دنبال قراردادهایی رفت که اعمال بانکی را شرعی کند. پایه و اساس بانک‌ها در جهان بر پایه رباست که در قرآن ربا «جنگ با خدا» نامیده می‌شود. بهمنی وزیر قبلی بانک مرکزی به ربوی بودن امور بانکی در کشور اعتراف می‌کند. (زرگری, ۲۰۱۲) این درحالی است که برای از بین بردن ربوی بودن آن تلاش فراوانی کرده‌اند. نکته مورد نظر این است که یک ابزار با جامعه‌ای که ربا را جنگ با خدا می‌داند و آن را نمی‌پذیرد کاری می‌کند که آن جامعه مجبور باشد که ربا کند و در واقع به جنگ با خدا برود. ابزارها با تسهیلاتی که می‌دهند حتی اعتقادات را نیز مورد تهدید و تغییر قرار می‌دهند. ابزارهایی که فقط براساس پول و بانک ایجاد شده‌اند فراوانند، یکی از آنها پول الکترونیکی است. مبادله و خرید از طریق این ابزار ساده و سریع شده است که مطلوب جوامع است اما قطعا مفاهیم جدید اقتصادی و حسابداری را با خود به همراه دارد.
  3. اتومبیل یک ابزار است که نزدیک به نیم قرن رواج یافته است و در این مدت تاثیرات فراوانی بر جهان گذاشته است. مثلا اتومبیل‌ها باعث شدند تا شهرهای بزرگی در دنیا بوجود بیایند که بدون اتومبیل بوجود آمدن شهرهایی مثل تهران بسیار بعید بود. یعنی یک ابزار قادر است نوع زندگی بشر و اندازه شهرهای آن را تغییر دهد. سبک ساخت شهری هم از این ابزار بسیار متاثر است و امروزه همگان وجود جاده‌ها را برای جابجایی و استفاده از این ابزار ضروری می‌دانند. اکثر اتومبیل‌های شخصی که در دنیا استفاده می‌شوند، دارای ۴ درب هستند و اندازه و حجم خاصی دارند. بسیاری از مردم برای جابجایی خانواده خود از این اتومبیل‌ها استفاده می‌کنند. برای مثال به فرض خانواده‌ای دارای ۶ فرزند از ۴ ساله تا ۱۷ ساله است (در نسل قبل این خانواده معمولی بود)، این خانواده هرگز قادر نیست که با اتومبیل جابجا شود یا به سفر برود. این مثال نشان می‌دهد اتومبیل که یک ابزار جابجایی است و به ظاهر هیچ ارتباطی با جمعیت ندارد، چگونه خانواده را به کم جمعیت شدن سوق می‌دهد. اتومبیل با ۴ درب این مفهوم را انتقال می‌دهد که بهتر است حداکثر ۴ نفر باهم مسافرت کنند. در قدیم خیلی از خانواده‌ها با پدربزرگ و مادربزرگشان زندگی می‌کردند، که اتومبیل روی این فرهنگ زندگی و این نوع زندگی هم تاثیر گذاشته است. اگر طراحان اتومبیل حجم و شکل دیگری را برای طراحی انتخاب می‌کردند امروز شکل دیگری از زندگی اتفاق می‌افتاد، مثلا اگر اتومبیل ۶درب داشت و بزرگتر بود اندازه‌های جاده‌ها و نوع زندگی خانوادگی شکل دیگری به خود می‌گرفت. همچنین اتومبیل برای بعضی‌ افراد ابزاری است جهت نشان دادن جایگاه اجتماعی و در نظرشان تعیین کننده شخصیت فرد است. جالب است که یک ابزار می‌تواند سراسر زندگی بسیاری از انسان‌ها را به خود جلب کند، رشته‌های علمی متنوعی بوجود بیاورد و مسائل جدیدی را وارد زندگی اجتماعی انسان‌ها کند. افراد زیادی هستند که درآمدشان ازطریق ساخت و تعمیر و فروش اتومبیل بدست می‌آید. آلودگی هوا که تهران به شدت از آن رنج می‌برد، ترافیک‌های سنگین و مشکلاتی دیگر حاصل به کارگیری این ابزار است. جالب است که یک ابزار می‌تواند انسان‌ها را به جایی برساند که حاضر باشند هوای آلوده را تنفس کنند، اما از استفاده از این ابزار حتی برای مدت کوتاه صرف نظر نکنند.
  4. المپیک که در آن ورزشکاران مختلف با هم به رقابت می‌پردازند، ابزاری است که مسیر و هدف از ورزش کردن را تغییر داده است. هدف از ورزش کردن بدست آوردن سلامت و تندرستی است اما با مطرح شدن المپیک این هدف رفته رفته جای خود را به طلب قهرمانی داده است. به طوری که بارها اتفاق افتاده است که ورزشکار بخاطر کسب پیروزی و مقام سلامتی خود را به خطر انداخته است. یعنی ورزشکار بجای اینکه ورزش کند تا سالم باشد، سلامتی خود را می‌دهد تا قهرمان شود. برای مثال خانم ورزشکار ایرانی برای کسب مدال طلا با وجود مصدومیت به مسابقه ادامه داد و اتفاقا به مدال طلا هم رسید.(خبرگزاری تسنیم, ۲۰۱۳) این ابزار آنقدر قوی و اثرگذار است که کشورهای دنیا برای بدست آوردن نتایج مطلوبی که در آن تعیین شده، هزینه‌های سنگینی می‌کنند و وزارت‌خانه و سازمان‌های خاص پیگیری آن را دارند. اثر دیگر و مهمی که این ابزار بر دنیا گذاشته این است که جهت و نگاه و دغدغه مردم را از مسائل مهم و اصلی جهان منحرف کرده و به خود معطوف کرده است. در زمانی که رژیم صهیونیستی در حال جنایت در سرزمین اشغالی است صدر خبرهای جهان به مسابقات مختلف ورزشی جلب شده است که شدیدترین این حالت در زمان برگزاری مسابقات المپیک اتفاق می‌افتد. برای مثال پیروزی واورینکا[۳] تنیسور سوئیسی در برابر رافائل نادال[۴] تنیسور اسپانیایی آنقدر پراهمیت جلوه داده شد که در زمان رخدادش، به این خبر بیش از مسئله برنامه و تلاش مسئولین تهران برای حل معضل آلودگی پرداخته شد. (خبرگزاری تابناک, ۲۰۱۴) در حالی که هر دو ورزشکار غیر ایرانی بودند و مردم تهران از هوای آلوده باید در رنج باشند نه از شکست یا پیروزی یک ورزشکار خارجی!
  5. در حوزه ارتباطات، ابزاری مثل تلفن همراه تاثیرات فراوانی از جنبه‌های مختلف داشته است. در تبلیغات اپراتور همراه اول گفته می‌شود: «هیچ کس تنها نیست». در واقع استفاده از این ابزار تنها شدن انسان را مانع می‌شود. مثلا اگر کسی بخواهد زمانی را برای عبادت و خلوت و تنهایی با خدای خود صرف کند، یا برای مطالعه و فکر کردن نیاز به تمرکز و تنهایی داشته باشد، یا بخواهد استراحت کند و به خواب برود و … این ابزار زمان زیادی را به آن فرد نمی‌دهد، در حالی که تنها شدن یکی از نیازهای انسان‌ها برای ساخته شدن است. بسیاری از دانشجویان در کلاس خود حواسشان به تلفن همراهشان جلب می‌شود و ماموریت خود در کلاس درس که داشتن تمرکز برای یادگیری است را فراموش می‌کنند. این ابزار در خصوصی‌ترین مکان‌ها و خلوت‌گاه‌های خانواده‌ها راه پیدا کرده که قبل از آن چیزی اجازه ورود نداشت. در موارد قبلی هم اشاره شد که یک ابزار ممکن است آنقدر خود را ضروری جلوه دهد که انسان‌ها استفاده از آن را از سلامتی خود نیز مهم‌تر بدانند. برای مثال محققین استفاده از تلفن همراه را برای جنین خطرناک می‌دانند. (واضح) بر روی مغز اثرات نامطلوب می‌گذارد،(واضح) برای اندام تناسلی خطرناک است، جمجمه شکل نگرفته کودک را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بر کارایی قلب اثر می‌گذارد و این در حالی است که هنوز تحقیقات در مورد اثرات تلفن همراه کامل نیست. (واضح) حتی برخی دانشمندان آمریکایی تلفن همراه را قاتل اصلی کودکان نسل آینده نامیده‌اند. (قطره, ۲۰۱۴) قابلیت‌های جدیدی که این ابزار به همراه خود آورده است باعث شده بسیاری از افراد نیازهای خود را به آن بسپارند و کاملا به آن وابسته باشند. افراد زیادی هستند که امروز شماره تلفن منزل خود را هم حفظ نیستند و این حافظه را به تلفن همراه خود منتقل کرده‌اند. قابلیتی مثل خواندن کتاب از طریق تلفن همراه برای ناشران می‌تواند رقیب بسیار سختی باشد و آنها را تحت تاثیر خود قرار دهد. جالب است که یک ابزار می‌تواند تعداد خرید کتاب‌ها را کاهش دهد و این احتمال وجود دارد که حتی خرید قرآن هم در سال‌های آینده کاهش یابد. این ابزار به راحتی به کاربرانش دسترسی به بازی می‌دهد و افراد زیادی زمان و عمر خود را صرف این بازی‌ها می‌کنند. تعداد این بازی‌ها و تنوع‌شان بسیار زیاد است. منظور این است که یک ابزار مثل موبایل کاملا بر سبک زندگی انسان‌ها اثر می‌گذارد و با بازی‌هایش یک فرد را بجای اینکه در مورد دنیای زندگیش دغدغه‌مند باشد، فردی وقت‌گذران و بی‌هدف می‌کند.
  6. چت‌روم‌هایی که در فضای مجازی طراحی شده‌اند یک ابزار ارتباط اجتماعی است که به راحتی و به سرعت عجیبی قباحت ارتباط با نامحرم را برای افراد از بین می‌برد. در این ابزار اکثر افراد فقط با جنس مخالف خود گفت‌و‌گو می‌کنند و حتی اگر درخواست چت از جنس مخالف نباشد درخواست را رد می‌کنند. این ابزار برای هدف خود خوب طراحی شده است. حتی افرادی خواستند محیط متفاوت از آن دربیاورند و با درست کردن چت‌روم‌های به ظاهر مذهبی پرداختند، اما همان‌طور که انتظار می‌رفت این ابزار کار خود را به خوبی انجام داد و آن محیط‌ها را هم محلی برای ارتباط با نامحرم تبدیل کرد. محققان این ابزار را مانند مواد اعتیادآور می‌دانند و از اعتیاد به آن هشدار می‌دهند و حتی این اعتیاد را خطرناک‌تر از اعتیاد به مواد مخدر می‌دانند. پس یک ابزار می‌تواند با ایجاد اعتیاد در افراد به استفاده از آن، تغییرات مورد نظرش را اعمال کند. یک ابزار می‌تواند بر عفت و حیای افراد اثرگذار باشد که این ابزار اثری منفی بر این موارد دارد، محققان معتقدند که افراد باحیا و باعفت هم با این ابزار ضربه خواهند خورد. یک ابزار این قدرت را دارد که صداقت افراد را تحت تاثیر خود قرار دهد، محققان معتقدند که این ابزار استفاده کننده‌اش را به دروغگویی عادت می‌دهد. این ابزار قادر است فرد را به جایی برساند که او آرزوی نبودن و دوری پدر و مادر را از خانه داشته باشد. یک ابزار قادر است اخلاق فرد را تغییر دهد، محققان معتقدند که چون در این محیط حرف از بی‌اخلاقی زیاد است این بی‌اخلاقی برای فرد چیزی عادی شده و خود به آن دچار می‌شود. محققان هم‌چنین برخی اقدامات در این ابزار را احتمالا سازمان یافته می‌دانند. آماری جالب از استفاده وسیع از این ابزار این است که هرماه بیش از ۲۵ میلیون نفر ساعت فقط در دو  گروه از رومهای فارسی یاهو چت می کنند ! این رقم در سال به بیش از ۳۰۲ میلیون نفر ساعت می‌رسد. (ترکمندی)
  7. سیفون یا فلاش تانک ابزاری است که در توالت مورد استفاده قرار می‌گیرد. ظاهر این ابزار بسیار ساده است اما همین ابزار ساده توانسته مدت جلسات سران اروپایی را بیشتر کند. قبل از آن این معضل وجود داشت که شرکت کنندگان مجبور بودند تا برای جلوگیری از فضای نامطبوع به ساختمان دیگری برای استفاده از توالت بروند. منظور این است که یک ابزار هرچند ساده، می‌تواند مهم‌ترین مسائل را تحت تاثیر قرار دهد.(دوست, ۱۳۹۱)
  8. بازی‌های کامپیوتری که آثار مخربش بر کودکان صدای بسیاری از والدین و محققین را درآورده یک ابزار نرم است. از معایب این ابزار آثار منفی روی جسم است. کاهش سلامت در بینایی، مشکلات در ستون فقرات و گردن، ایجاد سرگیجه و تهوع در کودکان و نوجوانان از آثار این ابزار است. یک ابزار می‌تواند بر روی روان و تربیت کودک تاثیر بگذارد. شاید بتوان ابزاری ساخت که این تاثیر مثبت باشد، اما این ابزار آثاری منفی دارد. افزایش حس پرخاشگری در کودکان و انزوا طلبی از این نمونه است. یک ابزار می‌تواند روی فعالیت کودکان موثر باشد، که این ابزار در جهت منفی و تنبل کردن آنها سوق می‌دهد. یک ابزار با ورود به خانه‌ها می‌تواند باعث افت تحصیلی کودکان و نوجوانان در جامعه شود.(تبیان, ۲۰۰۳)
  9. ابزار دیگری که برای اثرگذاری روی تربیت فرزند طراحی شده، مهدکودک‌ها هستند. مهدکودک باعث دور شدن کودک از پدر و مادر و در واقع ابزاری برای والدین جهت امتناع از نگهداری کودک و قبول مسئولیت پرورش یک انسان است. این ابزار در کودکی به کودک می‌آموزد که اطاعت از معلم واجب‌تر از اطاعت از والدین است و یادگیری ادب و علم از طریق خانواده و پدر و مادر نیست.
  10. برنامه‌های کودک که از طریق تلویزیون یا هر طریق دیگری پخش می‌شوند، ابزار دیگری است که روی تربیت کودکان موثر هستند.
  11. دانشگاه‌ها یک نوع ابزار آموزشی هستند، که برای انتقال علم و آموزش طراحی شده‌اند. مجلات علمی و سایت‌های علمی نیز ابزارهای آموزشی و پژوهشی هستند که با اولویت‌های خود جهت پژوهش‌ها را مشخص می‌کنند. سنجش این که یک فرد از نظر علمی صلاحیت دارد یا خیر با استفاده از این ابزار تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
  12. مهم‌ترین عامل حرکت از عصر صنعتی به عصر ارتباطات یک ابزار بود که این ابزار کامپیوتر است. یعنی یک ابزار قادر است عصر جدیدی را ایجاد کند. ایجاد کننده انقلاب صنعتی هم ابزارها بودند که توانستند پس از سال‌ها معادلات دنیا را تغییر دهند. اختراع ابزار قطب نما توانست تحولی در کشتیرانی ایجاد کند و کشتی‌ها پس از آن می‌توانستند از ساحل فاصله بگیرند، این ابزار اولین تحولات برای آغاز انقلاب صنعتی را ایجاد کرد. اختراع شدن ابزار دیگری به نام ماشین چاپ باعث رشد سریع گسترش اطلاعات شد که این اطلاعات در انقلاب صنعتی بسیار مهم بودند. این ابزار عاملی بود که مقاومت‌های تاریخی در برابر  تحول و نوآوری را درهم شکست. تاریخ‌شناسان این ابزار را یکی از عوامل مهم جنبش مذهبی پروتستان می‌دانند. (امینی, ۲۰۱۳) پس این ابزارها بودند که عامل اصلی انقلاب صنعتی شدند و به اعتقاد تاریخ‌شناسان یک ابزار باعث شد که جنبش مذهبی شکل گیرد. این‌ها نمونه‌هایی از قدرت و اهمیت ابزارها هستند.

[۱] Julian Paul Assange

[۲] WikiLeaks

[۳] Stanislas Wawrinka

[۴] Rafael Nadal Parera

هدایت‌گری ابزار

یکی دیگر از دلایل اهمیت ابزار این است که ابزارها ایجادکننده‌های بسترهای تغییر هستند که تغییر را مدیریت می‌کنند؛ به این نکته باید توجه شود که اگر زمینه تغییر فراهم شود، افراد همان‌گونه که بستر فراهم شده، تغییر خواهند کرد و جامعه همان‌گونه توسعه پیدا خواهد کرد. دلیل اینکه بسیاری از کارها که در داخل کشور انجام می‌شود درنهایت غربی می‌شود این است که بستر تغییر و توسعه و رشد و نمو را غرب ایجاد کرده است و تمام ابزارهایی که برای رشد و برای تغییر استفاده می‌شود، ابزارهای غربی است.

ابزارها غیر از این که وسیله‌ای برای تسهیلگری یا توانمندسازی‌اند، رسانه‌ای هستند برای این که مکنونات و منویات ذهنی و فکری طراحان را به کاربر منتقل کنند بنابراین درحال هدایت مخاطب خود هستند. به عنوان مثال، برنامه‌های کامپیوتری به نحوی هستند که بسیاری از کارها در قالب آنها انجام می‌شود. مثلاً نرم‌افزار پژوهش، بستر جستجو فراهم می‌کند، امکان تدوین و تحلیل پرسشنامه را مهیا می‌کند، نتایج پژوهش را به شکلی زیبا نمایش می‌دهد و … . باید توجه داشت که حدود ۹۹% مردم وقتی با این ابزارها مواجه می‌شوند، ایده‌ای در این زمینه ندارند؛ نرم‌افزار را باز می‌کنند و تلاش می‌کنند تا کار مدنظرشان را بر اساس قابلیت‌های نرم‌افزار به انجام برسانند.

تعداد معدودی از افراد در مورد پژوهش ایده‌مندند؛ ولی اغلب پژوهشگران در قبال فرآیند پژوهش، عوام‌اند و وقتی ابزار پژوهش خاصی را یاد می‌گیرند، از آن ابزار تبعیت می‌کنند.

اغلب افراد راجع به ابزارها نظری ندارند. خوب یا بد بودن کامپییوتر، برنامه کودک، اسباب‌بازی‌ها، کتاب‌ها و … برای بسیاری از کاربران آنها اهمیت ندارد. به عبارت دیگر هدایت‌گری ابزار در برابر تسهیل‌گری آن در نظر بسیاری از استفاده کنندگان کم اهمیت است و فقط تعداد معدودی از افراد هستند ک در این مورد نظر می‌دهند. لذا حکومت‌ها باید به دنبال هدایت‌گری ابزارها از طریق تسهیل‌گری و توانمندسازی آنها باشند.

عدم حساسیت‌زایی ابزار در جامعه‌ی مخاطب

یکی دیگر از دلایل اهمیت ابزار ها این است که «ابزارها بر خلاف گزاره‌های دانشی، حساسیت چندانی در جامعه‌ی مخاطب ایجاد نمی‌کنند». برای مثال اگر جایی گفته شود که «فلان متغیر مهم‌تر از بهمان متغیر است»، از جاهای مختلفی علیه این ادعا بحث می‌شود و عده‌ای نیز مواضع بسیار سفت و سختی علیه این سخنان اتخاذ می‌کنند. اما اگر یک ابزار تحلیلی با منطقی قابل دفاع در اختیار همین عده قرار بگیرد و همان نتیجه از دل آن استخراج شود، هیچ کسی علیه آن موضع خاصی اتخاذ نمی‌کند. حتی اگر ابزاری بر مبنای همان گزاره‌ی دانشی اول ایجاد شود، همه‌ی کسانی که معترض بالقوه‌ی آن گزاره بوده‌اند، با رغبت از آن ابزار استفاده می‌کنند. چون ابزار، کارهای مدنظر آنها را تسهیل می‌کند و یا آنها را قادر به کارهایی می‌کند که پیش‌تر از انجام آن ناتوان بوده‌اند.

با وجود اینکه با هدف تسهیل ایجاد شده‌اند، اما به خاطر نحوه‌ی استفاده و یا ناوارد بودن افرادی که از آن استفاده می‌کنند، کار را برای‌شان سخت‌تر نیز می‌کند. لذا اینجا است که هوشمندانه بودن تعریفی که در آن از تسهیل‌گری ابزار ذکری نشده است، مشخص می‌شود. در این تعریف گفته می‌شود که «ابزار چیزی است که مستقیماً در فرآیند استفاده می‌شود؛ ولی در خروجی نهایی فرآیند مصرف نمی‌شود» البته بدیهی است که استفاده از همه‌ی ابزارها در ابتدا کار را سخت‌تر می‌کند و بعد از مدتی که استفاده‌کننده به تکنیک‌های استفاده از آن مسلط شد، کار را برای آن فرد ساده‌تر می‌کند.

لذا خود اینکه ما چطور باید ابزاری طراحی کنیم که جامعه، آن را بپذیرد، بسیار اهمیت پیدا می‌کند. این دغدغه‌ای است که فارغ از فرآیند ارائه، تبلیغ و ترویج ابزار، در فرآیند طراحی هم منظور می‌شود. لطیفه‌ای مرتبط با این نکته تعریف می‌کنند که «شخصی اختراعی انجام داده بود و در مورد اختراعش توضیح می‌داد که: این یک «سیگارروشن‌کن هوشمند» است. طرز کارش هم اینگونه است که ابتدا شما یک کبریت روشن می‌کنی و فیتیله‌ی این ابزار را روشن می‌کنی؛ بعد یک بمب منفجر می‌شود و بعد یک چرخ‌دنده شروع به حرکت می‌کند و بعد … تا اینکه نهایتاً شعله‌ای روبروی سیگاری که در دهان شما است، روشن می‌شود و می‌توان سیگار را با آن روشن کرد. از این بنده‌ی خدا پرسیدند که نمی‌شد همان کبریت را روبروی سیگار گرفت و سیگار را روشن کرد؟ گفت: چرا؛ این هم یک راهش است». خیلی وقت‌ها ابزارهایی که ما طراحی می‌کنیم، هم چنین شرایطی دارند.

یعنی خیلی وقت‌ها استفاده از بعضی ابزارها باعث پیچیده شدن کارهایی می‌شود که بدون ابزارها به راحتی در حال انجام بودند. این ابزارها عملاً هویت تسهیل‌گری‌شان را از دست داده‌اند؛ ابزار اتوماسیون اداری در بسیاری از سازمان‌ها مصداق چنین ابزارهایی است؛ حتی مشاهده می‌شود که بعضی‌ها برای طراحی ابزارهای تحت وب، فرآیندهای طولانی و تودرتو در سیستم‌های‌شان ایجاد می‌کنند که کاربران در همان اولین مراجعه به این ابزارها، عطای‌شان را به لقای‌شان می‌بخشند و دیگر حتی به این ابزارها سر هم نمی‌زنند.

انتقال اصول ذهن طراح ابزار و وابستگی کاربران به ابزار

یکی از دلایل اهمیت ابزار انتقال اصول و ارزش‌ها و قالب‌های حاکم بر ذهن طراح به ذهن کاربران است. به عنوان مثال اگر کسی به عنوان کاربر مدل‌های برنامه‌ریزی شخصی موجود باشد، تصورش این است که برنامه‌ریزی برای زندگی یا درس خواندن یعنی کارهای روزش را در جدولی به زمان‌های آن روز تخصیص دهد و نحوه فکر کردن درمورد هر برنامه‌ریزی خارج از قالبی که توسط آن مدل‌ها به ذهنش منتقل شده برای وی بسیار دشوار است. کاربران برنامه‌ریزی راهبردی در سازمان‌ها نیز تصورشان این است که باید به هر نحوی برنامه‌ریزی استراتژیک سازمان را با ابزار SWOT انجام دهنداین یعنی اینکه تعریف برنامه‌ریزی در ذهن افراد بر اساس تصوری که ابزارهای مرتبط برای‌شان ایجاد کرده است، استوار شده است. یا به عنوان مثال بارزتر در جامعه‌ی امروز کسی نمی‌تواند بدون اینکه پول و بانک را در نظر بگیرد، در مورد کار، روزی و درآمدش فکر کند. مگر اینکه یک محققی در یک فضای انتزاعی چنین کاری انجام دهد.

از این جهت، رفتار کودکان جالب است. چون آشنایی خاصی با ابزارها ندارند، می‌توانند بدون ساختار ابزارها به مسائل فکر کنند. مثلاً کودک ممکن است برای بریدن سیم، به‌جای استفاده از انبردست یا سیم‎چین، از چاقو استفاده کند. در حالی که افراد بالغ برای بریدن سیم، از سیم‌چین استفاده می‌کنند. اصولاً یکی از چیزهایی که خلاقیت را از بین می‌برد، همین ابزار است. در حالی که اگر ابزار وجود نداشت، می‌شد راهکارهای جدیدی را با لوازم در دسترس ایجاد کرد. نکته‌ی مهمی که در اینجا قرار دارد این است که خود این ایده‌های نو می‌توانند مبنای تولید ابزارهای نو قرار بگیرند.

وابستگی به ابزارها در مسائل سخت کم‌اهمیت‌تر از مسائل نرم است؛ چرا که محدودیت‌هایی که در مسائل فیزیکی وجود دارد، در مسائل نرم کمتر هستند و این باعث می‌شود که در صورت کنار گذاشتن ابزارها، ایده‌های بیشتری نیز به ذهن برسند که می‌توانند کارها را با کیفیت بیشتری انجام بدهند. با این نگاه است که می‌توان توصیه کرد «در طراحی سیستم، برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری و امثالهم نباید خیلی مُصِر بود که از متدولوژی، روش و یا ابزار مشخصی استفاده کرد»؛ چون وقتی ماهیت مسئله مقداری تغییر می‌کند، ممکن است ابزارها و روش‌ها کارایی خود را از دست بدهند.

این ادعا در مسائل فیزیکی ملموس‌ترند. برای مثال برای «بُریدن» پارچه‌های معمولی از قیچی استفاده می‌شود؛ ولی وقتی که پارچه مقداری ضخیم‌تر می‌شود، دیگر نمی‌توان از این قیچی استفاده کرد و باید قیچی جدیدی طراحی کرد؛ یا وقتی که قرار است یک ورق فلزی بریده شود، باید از قیچی با مدل دیگری استفاده کرد؛ و یا برای بریدن یک ورق فلزی ضخیم، دیگر مکانیزم قیچی به کار نمی‌آید و باید از گیوتین استفاده کرد. به همین خاطر است که در صنعت مشاهده می‌شود که ابزارهای برش مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرند که هر کدام به خاطر شرایط مسئله طراحی شده‌اند. اما در مسائل نرم، مشاهده می‌شود که از یک «روش یا ابزار برنامه‌ریزی» هم در حوزه‌ی کشاورزی استفاده می‌شود؛ هم در صنعت لبنیات؛ هم در خودروسازی؛ و هم در نهادهای حاکمیتی. بدیهی است که یک روش یا یک ابزار، متناسب با همه‌ی مسائل نرم نیست؛ ولی از آنجا که تفاوت در شرایط مسائل نرم به‌درستی درک نمی‌شود، برای مواجهه با همه‌ی این مسائل از یک نوع ابزار مشخص استفاده می‌شود.

روش‌های نرم؛ روش‌های سخت

علاوه بر نرمی و سختی ابزارها، در مورد نرمی و سختی روش‌ها نیز بحث‌هایی مطرح است. لازم است که به این مفاهیم پرداخته شود و رابطه‌شان با ابزارهای نرم و سخت، تبیین گردد.

در رخ دادن یک اتفاق عواملی موثر هستند. برخی از این عوامل به صورت مستقیم و نزدیک و برخی غیر مستقیم و دور در رخ دادن آن اتفاق دخیل‌اند. مثلاً اگر هدف، پرورش یک انسان نیرومند باشد عامل مستقیم، تغذیه مناسب و ورزش کردن است، عامل غیرمستقیم می‌تواند تقویت مادر قبل از به دنیا آمدن فرد مورد نظر باشد تا فردی با استعدادِ نیرومند شدن، به دنیا بیاید. اگر یک چیز، با عوامل نزدیک، تغییر یابد و نظم داده شود، با همان عوامل نزدیک، یا یک سری عوامل دورتر که تأثیراتشان ایجاد شده، از بین می­رود. یعنی کسی که با تغذیه و ورزش نیرومند شد به محض آنکه ورزش را کنار بگذارد و تغذیه­اش تغییر ‌کند، بدنش تحلیل می­رود. ولی کسی که با روش دوم نیرومند شده باشد قوای بدنی خود را دیرتر از دست می‌دهد.

نظم­هایی که در جامعه ایجاد می­شود نیز به این صورت است؛ نظم دادن به یک پدیده هم از سوی عوامل مستقیم و هم از سوی عوامل غیر مستقیم امکان پذیر است. البته گاهی ممکن است استفاده از عوامل مستقیم باعث شود تا عوامل غیرمستقیم با ایجاد حلقه‌های تشدید با گذشت زمان نظم را از بین ببرند. لذا هرچه عوامل غیرمستقیم هم‌جهت شوند ثبات نظمی که ایجاد می‌شود بیشتر است. هم‌جهت کردن عوامل غیرمستقیم هزینه کمتری نسبت به عوامل مستقیم نیاز دارد اما معمولا تعداد عوامل غیر مستقیم بیشتر است. آنچه به عنوان سخت و نرم از آن یاد می‌شود، درجه­ی دوری و نزدیکی به تأثیری است که باید گذاشته شود. لذا هرچند از نظر سیستمی، مثلا قانون­گذاری به همان اندازه ایجادکردن نهاد‌های اجتماعی، نرم محسوب می‌شود، اما چون مستقیم برمی‌گردد به همان عاملی که باید بر روی آن تأثیر بگذارد، سخت نامیده می‌شود.

مقاومت‌هایی که در برابر تأثیرگذاری بر عوامل مستقیم صورت می­گیرد، مقاومت­‌های مستقیم­ و مقاومت‌هایی که در برابر تاثیرگذاری بر عوامل غیرمستقیم صورت می‌گیرد، از نوع غیر مستقیم هستند. هر چه عوامل نزدیکتر برای اثرگذاری مدنظر باشد، ماهیت اقدامات به ماهیت تأثیر نزدیک‌تر است و هر چه عوامل دورتر برای اثرگذاری مدنظر باشد، ماهیت اقدامات با ماهیت تأثیر متفاوت می­شود. به همین دلیل است که ذهن­‌های کمتری می­توانند اثرگذاری عوامل غیرمستقیم را درک کنند، بنابراین موضع گیری­‌ها نسبت به آن کم می­شود و مخالفت­‌های کمتری را به دنبال دارد. مثلاً سال‌های زیادی طول کشید تا اکثر افراد بفهمند، انیمیشن‌ها و فیلم‌ها با استفاده از نمادها، درحال اثرگذاری بر ذهن هستند. بنابراین استفاده کنندگان از انیمیشن و فیلم مخالفی را در برابر اقدامات خود نمی‌دیدند، اما ابزار‌های مستقیم مثل اهرم­‌های نظامی یا تحریم، مخالفت­‌ها و موضعگیری‌های مستقیم  و سریع را به دنبال دارد.

شاید بتوان گفت ابزار‌های مستقیم همان ابزار‌های سخت هستند و هر چه دورتر می­شود نر­متر می‌شوند. اما یک نکته وجود دارد؛ هر چه اقدامات فاصله می­گیرند تأخیر آن­‌ها برای تأثیرگذاری بیشتر می‌شود، پیش‌بینی­پذیری آن­‌ها نیز، سخت تر می­شود. هر چه دورتر می­­شود معمولاً فاصل‌های طی می­کند که به عوامل نزدیک برسد، از آن طرف تا برسد تقویت می­شود، مسیری طی می­کند، بلوغی پیدا می­کند و به استحکام می­سد. مثلاً فرض کنید یک سایت تأسیس شود و به همه نام کاربری و کلمه عبور داده­شود که عضو شوند، به یکباره ۵۰ هزار نفر عضو سایت می­شوند، با آن سرعتی که اعضاء جذب سایت می­شوند، به همان سرعت نیز، تعداد اعضاء کم شده و از بین می­رود. اما اگر از نیاز‌های مختلف و جا‌های مختلفی که با این سایت فاصله دارد شروع شود، شاید این۵۰ هزار نفر در طول یک سال عضو سایت شوند، اما چون مسیری طی شده تا به این مرحله برسد، محکم­تر از قبلی است.

به‌عنوان مثالی دیگر در حوزه فرهنگی، چادر برای اصلاح حجاب توصیه می­شود یا برای ترویج فرهنگ قرآنی به همه دانش­آموزان و دانشجویان قرآن رایگان داده می­شود شاید همه دانش­آموزان و دانشجویان قرآن داشته­باشند؛ اما اینکه چقدر قرآن خوانده­می­شود مهم است این­‌ها سیاست­‌های مستقیم هستند و چون مستقیم است سخت گفته می‌شود نه اینکه چون کتاب چاپ می‌شود و محصول فیزیکی دارد سخت است. ممکن است کتابی دورتر از حوزه قرآن چاپ شود، اما تأثیرش قرآن خواندن مردم پس از چند سال باشد. سختی و نرمی ابزارها، حاصل دوری و نزدیکی آنهاست.

دسته‌بندی افراد در ارتباط با ابزار

افراد حسب نوع ارتباطی که با ابزار دارند، به سه دسته قابل دسته‌بندی هستند: «افراد یا گروه‌هایی که ابزار را طراحی می‌کنند و می‌سازند»؛ «افراد یا گروه‌هایی که تخصص انتخاب ابزار مورد نیاز برای انجام یک کار را دارند»؛ «و افراد یا گروه‌هایی که از ابزار استفاده می‌کنند».

این دسته‌بندی، نسبتاً واضح است؛ و تقریباً به توضیحات چندانی نیاز ندارد. در زیر نکاتی در مورد هر یک از این سطوح ارائه می‌شود:

    • استفاده‌کننده‌ی ابزار:
      • با ابزار نهایی سرو کار دارد و تغییری در قالب و محتوای قالب انجام نمی‌دهد.
      • باید توانایی وارد نمودن محتوای مسأله در قالب را داشته باشد.
      • خبرگی کاربر در نتایج حاصل از ابزارهای توصیفی و جاهایی که امکان برداشت و خوانش متفاوت وجود دارد مفید است.
      • عمدتا خوبی و بدی نتایج بر عهده این سطح است.
    • انتخاب‌کننده‌ی ابزار
      • در عوام گاهی به این لایه طراح ابزار گفته می‌شود.
      • با مسائل سر و کار دارد.
      • کشف بهترین ابزار (در بهترین حالت ترکیب ابزارهای ساده یعنی انطباق در سطح ماژول) برای مسائل را به عهده دارد.
      • باید فهم درست و کامل از محتوای مسائل داشته باشد.
      • باید نیاز کاربر را خوب درک کند.
      • در عوام بومی‌سازی در این سطح و با تغییر محتوای قالب انجام می‌شود.
    • طراح و سازنده‌ی ابزار
      • با ماهیت مسائل سرو کار دارد.
      • محتوای قالب را تعیین می‌کند.
      • ساختار قالب را طراحی می‌کند.
      • ویژگی‌های ساختار قالب را تنظیم می‌کند. مثلاً برای ساخت ماتریس ابعاد آن را مشخص می‌کنند یا در روش علّی و معلولی تعداد فرض‌ها و عمق‌شان را معین می‌کنند. تنظیم این ویژگی‌ها در ایجاد مطلوبیت، رسیدن به هدف و تسهیل‌گری اهمیت دارد. اگر این ویژگی‌ها خوب تنظیم نشود داشتن ابزار سودمند نخواهد بود.
      • نیازی به تسلط کامل به محتوای مسائل ندارد. مثلاً برای ساختن یک چرخ خیاطی، نیاز به تسلط کامل به دانش‌ها و مهارت‌های خیاطی نیست.
      • فهم نیازهای طراح سیستم در این سطح اهمیت دارد.

تعریف ابزار نرم

با توجه به تعریف ابزار و همچنین دسته‌بندی‌های ارائه شده از ابزار، می‌توان تعریفی از «ابزارهای نرم» ارائه داد:

ابزار نرم، ابزاری است که یکی از این ۲خصوصیت را داشته باشد:

          • ماهیت‌ش غیرفیزیکی باشد.

          • ضمن اینکه ماهیت فیزیکی و کارکرد نرم دارد، ابزار بین «گروه انسان‌ها» باشد، (مثل پول).

اگر ابزاری ماهیت غیرفیزیکی داشته باشد، چه کارکرد فیزیکی داشته باشد و چه کارکرد غیرفیزیکی داشته باشد ابزار نرم محسوب می‌شود. ابزاری با ماهیت فیزیکی درصورتی ابزار نرم محسوب می‌شود که همانند «پول» هم کارکرد غیرفیزیکی داشته باشد و هم ابزاری بین انسان و انسان باشد.

همانطور که مشاهده می‌شود، خصوصیت اول چندان پیچیده نیست و نمونه‌هایی از آنها در بخش «دسته‌بندی بر اساس ماهیت ابزار و کارکرد آن»، آن ذکر شد. اما در مورد خصوصیت دوم لازم به ذکر این نکته‌ی دقیق است که اگر ابزاری ماهیت فیزیکی و کارکرد غیرفیزیکی داشته باشد، ولی ابزار بین انسان و انسان نباشد، ابزار نرم محسوب نمی‌شود. در این شرط، یک ابزار باید رابط بین انسان‌ها باشد تا به آن ابزار نرم گفته شود؛ این تفاوت کاملاً از نوع استفاده از آن ابزار می‌آید. مثلاً ممکن است انسانی با یک تلسکوپ، انسان دیگری را ببیند؛ ولی چون انسان از منظر طبیعت‌ش دیده می‌شود، این ابزار، ابزار نرم محسوب نمی‌شود. در مقابل، مشاهده می‌شود که ابزاری مثل «پول»، ابزار ارتباط اقتصادی انسان‌ها می‌شود و در شرایط اقتصادی امروز تمامی تعاملات اقتصادی بر پایه‌ی پول تعریف می‌شود و به همین علت پول، یک ابزار نرم محسوب می‌شود.

ابزاری، ابزار سخت محسوب می‌شود که فیزیک آن ابزار در کارکردش موثر است. برای مثال، اندازه یک چاقو در کارکردش موثر است یا اندازه عدسی‌های تلسکوپ در کارکرد تلسکوپ تفاوت ایجاد می‌کند، در حالی که اندازه کتاب در کارکرد آن تاثیری ندارد.

اجزای ابزار نرم

هر ابزار نرمی از سلسله‌ای از «قالب» و «محتوا» تشکیل می‌شود. منظور از «قالب»، «ساختار، منطق، قواعد و اصول حاکم بر یک ابزار است» و منظور از «محتوا»، «مفاهیم و اطلاعاتی است که بر اساس قالب ابزار شکل می‌پذیرند». این اجزا به‌طور مبسوط در بخش «تجزیه و تحلیل ابزار» مورد بحث قرار خواهد گرفت و هدف از ذکر مختصر در این بخش، استفاده از آن در ارائه‌ی یک دسته‌بندی از ابزارهای نرم است.

دسته‌بندی ابزارهای نرم از منظر قالب

ابزارهای نرم از نظر قالب به ۵ دسته تقسیم می‌شوند که در شکل زیر  اشاره شده است. در ادامه‌ی این بحث به بررسی مختصر هر یک از این دسته‌ها پرداخته خواهد شد.

ابزارهای توصیفی و توصیه‌ای

ویژگی‌های این نوع ابزارها عبارت‌اند از:

    • عموماً مبتنی بر تجربه موفق بشری هستند.
      • مثلاً در مدیریت جلسه، یک یا چند نفر یک تجربه موفق داشته‌اند و این تجربه موفق تبدیل به یک توصیه شده است. مثال‌هایی همچون کتاب «قورباغه‌ات را قورت بده» همه یک تجربه موفق بشری هستند. در بسیاری از موارد بدون ابزارهای توصیفی و توصیه‌ای نمی توان ابزار پیچیده ساخت. البته در این دسته از ابزارها اگر بحث ابزارهای اسلامی و بومی مطرح شود، می‌توان این ویژگی را تغییر داد؛ یعنی گزاره‌های درستِ گرفته شده از منابع الهی، وحی و زندگی معصومین را جایگزین کرد.
    • با فرمت گزاره‌ها و توصیه‌های توصیفی هستند.
    • قابلیت فهم و اجرای چندگانه دارند.
    • نیاز به ابزار دیگر در اجرای برخی توصیه‌ها دارند. مثلا در شش کلاه یک سری جداول و فرمها تعریف می شود.
    • بستگی موفقیت به ذهن، تجربه و قدرت استفاده کننده دارند. مثلا تکنیک خلاقیت، بسته به فرد می‌تواند موثر یا بی فایده باشد.
    • استفاده از این ابزارها به کسانی که توانمندی ذهنی مناسب و سبکی خاص برای زندگی و کار دارند اصلا توصیه نمی‌شود. کسانی که توانمندی ذهنی دارند باید خود اقدام به تولید ابزار کنند. توصیه‌ها و سبک‌ها فرد به فرد متفاوت است. کسی که قدرت دارد می تواند برای خود تکنیک خلاقیت ایجاد کند.

ابزارهای سامان‌دهنده ذهن

ویژگی‌های این نوع ابزارها عبارت‌اند از:

    • عمدتا بر اساس یک فرایند منطقی استوارند.
    • عمدتا مبتنی بر پرسش‌های مکرر هدایت‌گر هستند.
    • دقت و کیفیت نتیجه بستگی زیاد به قدرت و انسجام ذهنی استفاده‌کننده دارد.
    • عمدتا نیاز به وجود عامل سوم برای استفاده از ابزار موجود دارد (مشاور، تحلیل‌گر، طراح یا …)
    • استفاده از این ابزارها نیز ممکن است نیاز به ابزارهای دیگری داشته باشد. عمدتا این ابزارها به صورت ترکیبی استفاده می‌شوند.
    • به استخراج حداکثری داده موجود در ذهن کمک می‌کنند.
    • لایه مفهومی را به خوبی استخراج می‌کند و برای کاویدن ذهن افراد و گروه‌ها مناسب است. این ابزارها خصوصا قبل از اینکه به ساختار برسند کلیدی هستند. عمدتا در ابزارهای ترکیبی و ترتیبی از این ابزارها وجود دارد.
    • از گم شدن در عوامل و متغیرهای متعدد جلوگیری می‌کنند.
    • از بازگشت و دوباره‌کاری ذهنی جلوگیری می‌کنند.
    • برای طراحی چنین ابزارهایی آشنایی با منطق بسیار کلیدی است. توانمندی استفاده از این کلمات کلیدی است: چی؟، کی؟، کِی؟، کجا؟، چرا؟، چگونه؟، که چی؟ و …
    • آشنایی با این ابزارها به کسانی که ذهن توانمند و سبک خاص فکر کردن دارند به شدت توصیه می‌شود؛ چون کمک می کند این افراد ذهن خود را مدون و منظم کنند.

ابزارهای ساختاردهنده

ویژگی‌های این نوع ابزارها عبارت‌اند از:

    • مهم‌ترین بخش ابزارهای منطقی هستند. (تقریبا در اغلب ابزارهای ترکیبی مهم این نوع ابزار وجود دارد.)
    • قالب‌های قوام یافته و ساختارهای مشخص دارند.
    • طراحی ابزارها باید توسط متخصصین حوزه‌ها صورت گیرد.
    • نزدیکترین ابزارها به لایه اجرا هستند.
    • خوانش‌های حداقلی در استفاده و فهم ابزارها وجود دارد.
    • تعداد ابزارها در یک موضوع زیاد است. (مثلا در برنامه ریزی استراتژیک که مفهوم واحدی است چندین ابزار متفاوت وجود دارد.)
    • ابزارهای ساختاردهنده حوزه‌ای است که علمای علم برنامه‌ریزی و مدیریت و کسانی که ابزار می‌سازند، بدان ورود می‌کنند.
    • ابزار کمکی در استفاده از ابزارهای قبلی هستند.

علت اهمیت این ابزارها عبارت‌اند از:

    • توانمندسازی افراد در ثبت اطلاعات و تحلیل‌های زمان‌مبنا. در لایه های قبلی ذهن فرد در زمان گم می‌شود، وقتی امروز فرد یک سیری را طی می‌کند روز بعد سیر دیگری را طی خواهد کرد.
    • یکپارچه‌سازی ترمینولوژی و فهم (خوانش چندگانه بسیار کم است)
    • ایجاد قابلیت تحلیل تعداد زیادی متغیر به صورت همزمان (مثلا در IFE همزمان ۱۶۰ نوع متغیر همزمان در یک روش اعمال می شود.)
    • ایجاد قابلیت نگاشت مفاهیم ذهنی به صورت همه فهم
    • فراهم کردن امکان تست و آزمون یک ایده
    • مدل کردن و ساده‌سازی مفاهیم پیچیده

البته این ابزارها تهدیداتی نیز دارند که عبارت‌اند از:

    • استفاده از این ابزارها بدون توجه به لایه بالاتر آنها گمراه کننده است. منظور از لایه‌ی بالاتر:
      • در سطح انتخاب: که انتخاب و طراحی این ابزارها باید حسب مساله‌ای که قرار است حل شود، باشد.
      • در سطح کاربرد: مفهومی که پشت این ابزارها بوده است، چیست و برای چه منظوری ایجاد شده‌اند.
    • ابزارها را به صورت کل غیرقابل تجزیه و غیر قابل تغییر دیدن باعث می‌شود تا پاسخ به یک مسئله برحسب ابزار داده شود که ممکن است این پاسخ متناسب با مسئله نباشد. راه حل خروج از این مشکل تجزیه کردن ابزار است. در یک ابزار همیشه نیاز نیست که تا آخرین مرحله آن پیش رفت بلکه گاهی می‌توان یک بخشی از آن را حذف کرد و یک ماژول دیگر از یک ابزار دیگر جایگزین آن کرد. تجزیه ابزار به فهم بهتر کمک می کند. وقتی تمام اجزای یک ابزار شناخته شود، روش‌های مختلف ترکیب اجزا می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. شاید بهترین ترکیب همان ترکیب اولیه باشد ولی صرف اتکا به آن ترکیب شاید مفید نباشد.
    • تبدیل شدن استفاده از ابزار به هدف آفت فراگیری است. به عنوان مثال در بسیاری از سازمان‌ها برنامه‌ریزی استراتژیک یا نقشه استراتژیک تبدیل به هدف شده‌اند، در صورتی که خود این‌ها ابزارهایی برای رسیدن به اهداف دیگر هستند. ابزارها خیلی زود به هدف تبدیل می‌شوند.

ابزارهای هدایت‌کننده

ویژگی‌های این نوع ابزارها عبارت‌اند از:

    • کاربر عمدتاً از مفاهیم و موضوعات مطلع نیست. (منظور از کاربر، کاربر نهایی است. مثلا در شاخص ISO عمدتا کاربر نمی‌داند برای چه منظوری باید به شاخص‌های مطرح شده دست یابد و فقط می‌داند که اگر این شاخص‌ها محقق شوند به گواهینامه خواهد رسید. یا مثلا افزایش حضور زن در جامعه یکی از شاخص های آمادگی برای ورود به جامعه جدید اطلاعاتی است اما دلیل آن مشخص نیست.)
    • ابزارها بیشتر اعتباری و قراردادی هستند. ( افراد قرارداد کرده‌اند که این ابزارها مناسب هستند)
    • با تغییر اهداف، تغییر می‌کند.
    • عمدتاً محتوا و قالب با هم است و جداکردن یا تغییرات اساسی در محتوا سخت امکان‌پذیر است.
    • تغییر محتوا اعتبار ابزار را با مشکل مواجه می‌کند. مثلاً اگر شاخص توسعه تغییر داده شود، کسی با شاخص‌های جدید توسعه یافتگی را تایید نمی‌کند. یا اگر مفاهیم ISO تغییر داده شوند و حتی شاخص‌های مثبتی جایگزین شوند چون با شاخص‌های اصلی ISO متفاوت است گواهینامه صادر نخواهد شد.
    • طراحی و تولید این ابزارها برای اداره جامعه و توسعه گفتمان بسیار حیاتی است.
    • برای طراحی این ابزارها اشراف داشتن روی ابزارهای سه‌گانه قبل و استفاده از آنها ضروری است.

ابزارهای پیچیده

ویژگی‌های این نوع ابزارها عبارت‌اند از:

    • از ترکیب یا ادغام سایر ابزارها حاصل می‌شوند. (بین ترکیب و ادغام تفاوت وجود دارد به طوری که جداسازی اجزای ابزار مرکب تا حدودی ساده است، اما جداسازی اجزای یک ابزاری که حاصل ادغام چند ابزار ساده است، مشکل است.)
    • غالب ابزارهای رایج لایه منطقی از این دست هستند.
    • در ابزارهای پیچیده معمولا سامان‌دهی، ساختاردهی و هدایت اذهان همزمان انجام می‌شود.
    • مطلوبیت این ابزارها بسیار بیشتر از جمع جبری ابزارهای ساده استفاده شده در آنها است.
    • تجزیه این ابزارها به ابزارهای پایه کاری مشکل است.
    • برای تجزیه و فهم درست این ابزارها، تسلط به ابزارهای چهارگانه بالا و قدرت تجزیه و تحلیل مناسب و توانمندی جداسازی محتوا از قالب نیاز است.

دسته‌بندی ابزارها

یکی از روش‌های تحلیل، «دسته‌بندی» و «طبقه‌بندی» موضوع مورد مطالعه است. لودویک برتالنفی اولین نظریه‌ی عمومی سیستم‌ها را بر مبنای دسته‌بندی و طبقه‌بندی مطرح کرد. دسته‌بندی و طبقه‌بندی برمبنای ویژگی‌های اصلی موضوع مورد بحث انجام می‌گیرد که مجموعه‌ی این ویژگی‌ها تأثیر بسزایی در شناخت نسبت به آن موضوع ایجاد می‌کند. برای مثال در موضوع «حمل و نقل عمومی»، ابزارهای حمل و نقل به سه دسته ابزارهای حمل و نقل زمینی، هوایی و آبی تقسیم می‌شوند. این دسته‌بندی و ویژگی تمییزدهنده‌ی دسته‌ها، خود یک مبنای مهم برای شناخت موضوع محسوب می‌شود و منجر به شفافیت موضوع در ذهن تحلیلگر می‌شود.

در بررسی ابزارها نیز بعد از تعریف و تعیین حد و مرز آن می‌توان از منظرهای مختلفی، ابزارها را دسته‌بندی کرد تا شناخت شفاف‌تری از آن حاصل گردد. با توجه به بررسی‌های انجام شده، به نظر می‌رسد  که دسته‌بندی ابزارها از ۶ منظر معنی‌دار و مفید باشد:

هر ابزاری در هر یک از این ۶ بعد به یک دسته تخصیص پیدا می‌کند که بر اساس قواعد و شرایط ذکر شده در مورد هر یک از این دسته‌ها می‌توان به شناخت نسبتاً خوبی از مصادیق ابزارها دست یافت. در ادامه دسته‌های ایجاد شده در هر یک از این ابعاد و ذکر برخی از ویژگی‌های هر یک از این دسته‌ها بررسی خواهد شد:

۱. دسته‌بندی بر اساس  سطوح کاربرد

منظور از سطوح کاربرد، سطحی از انتزاع است که ابزار در آن لایه مورد استفاده قرار می‌گیرد. از آنجایی که در چرخه ایده تا عمل یا اجرا، یک مفهوم باید مراتبی را طی کند تا به یک واقعیت تبدیل شود، می‌توان مراحلی را مبنایی برای دسته‌بندی قرار داد. در اینجا سه سطح «مفهومی یا محتوایی»، «منطقی» و «اجرایی» به‌عنوان دسته‌های این دسته‌بندی مدنظر قرار می‌گیرند. تعریف مختصر از ابزارهای هر یک از این سطوح عبارت است از:

  1. ابزارهای لایه‌ی مفهومی: ابزارهایی هستند که ذهن، نگاه و رویکردهای انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. ابزارهای این لایه باعث تسهیل در تفکر و مفهوم‌سازی می‌شوند. ویژگی کلیدی این لایه، تفسیرپذیری (هرمونوتیک) بالای آنها است.
  2. ابزارهای لایه‌ی منطقی: ویژگی ابزارهای این لایه ، تفسیرپذیری حداقلی است و اغلب افراد حتی با دیدگاه‌ها و سلایق متفاوت به یک شکل از آنها استفاده می کنند. خروجی این ابزارها، عمدتاً نرم است.
  3. ابزارهای لایه‌ی اجرایی: برای کارهای عملیاتی و اجرایی به کار می رود. جنس ابزارهای این لایه عمدتاً فیزیکی است.

در شکل زیر برای ابزارهای هر لایه و همچنین اشتراک‌های بین لایه‌ها ، مثال‌هایی ذکر شده است:

همانطور که در مثال‌های ذکر شده در تصویر مشاهده می‌شود، فصل مشترک بین این لایه‌ها نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند و ابزارهای تولید شده در این لایه اثرات ویژه‌ای را در جامعه ایجاد می‌کنند. برای مثال، در قسمت اشتراک بین لایه‌ی منطقی و لایه‌ی اجرایی، ابزارهایی مثل «شبکه‌ی اجتماعی» وجود دارند که از یک طرف چارچوب «تعاملات جامعه» را شکل می‌دهند و از این منظر در لایه‌ی منطقی است و از طرف دیگر تعاملات در بستر ایجاد شده توسط آن انجام می‌شوند و از این منظر در لایه‌ی اجرایی نیز قرار می‌گیرند و همین دو سویه بودن این ابزارها است که اهمیت آنها را دوچندان می‌کند.

۲. دسته‌بندی بر اساس کاربردهای ابزار

همانطور که پیش‌تر در تعریف ابزار نیز اشاره شد، ابزارها مصنوع بشر هستند و از این رو طبق ادبیات مرسوم «علم سیستم»، سیستم‌هایی هدفمند محسوب نمی‌شوند؛ چراکه قابلیت تصمیم‌گیری در شرایط مختلف را ندارند. ابزارها به‌منظور انجام کارکردی در سیستم فرادست خود تعریف می‌شوند و همانطور که در تعریف نیز بدان اشاره شد، ابزارها در بالاترین سطح انتزاع، ۳ کارکرد اصلی دارند: «توانمندسازی»، «تسهیل‌گری» و «هدایت‌گری». در شکل زیر، این سه کارکرد و نمونه‌هایی از هر کدام از این موارد نشان داده شده است:

البته ابزارهایی که با کارکرد هدایت‌گری ایجاد می‌شوند، لاجرم باید کاربر خود را در انجام کاری «توانمند» کنند و اینکه انجام یک کار را برای او «تسهیل» کنند تا امکان ترویج و همه‌گیر شدن را داشته باشند. نکته‌ی دیگری که در این دسته‌بندی باید مدنظر داشت، فصل مشترک بین این دسته‌ها است؛ یعنی این طور نیست که این سه دسته، فضای «ابزارها» را افراز کنند. لذا برخی از ابزارهای پیچیده که مجموعه‌ای از ابزارهای ساده‌اند، ممکن است که هم تسهیل‌گر باشند؛ هم توانمندساز؛ و هم هدایت‌کننده.

۳. دسته‌بندی بر اساس مراحل انجام کار

بشر برای انجام هر کاری ابتدا شناخت پیدا می‌کند؛ بعد در مورد انجام آن کار تصمیم‌گیری می‌کند؛ و نهایتاً اقدام به انجام آن کار می‌کند. لذا در انجام کارهای مختلف، ابزارهایی برای هر یک از این مراحل ایجاد شده و توسعه یافته‌اند؛ لذا با انتزاع ابزارها از این منظر، می‌توان ابزارها را به دسته‌هایی با عناوینِ این سه مرحله، دسته‌بندی کرد. در شکل زیر این مراحل ارائه شده و برای هر یک مثال‌هایی ذکر شده است:

در ادامه سعی می‌شود که با تجزیه‌ی هر یک از این سه مرحله، ابزارهای ایجاد شده در هر یک از این دسته‌ها ذکر گردد:

  1. مراحل شناخت:

 

  1. مراحل تصمیم‌گیری:

تفاوت ترازوی دیجیتال و دوکفه‌ای در این است که ترازوی دو کفه‌ای جرم دو شیء را با هم مقایسه کرده و سبک‌تر و سنگین‌تر بودن‌شان نسبت به هم را مشخص می‌کند، درحالی که ترازوی دیجیتال جرم یک شیء را تعیین می‌کند و در آن مقایسه‌ای رخ نمی‌دهد. بنابراین ترازوی دیجیتال ابزار ارزیابی و ترازوی دوکفه‌ای ابزار مقایسه است.

  1. مراحل اقدام:

اکثر این مثال‌ها و ارتباط‌شان با مراحلی که ذیل‌شان ذکر شده‌اند، مشخص است. فقط شاید لازم باشد به نکته‌ای در مورد «سخت‌افزار» اشاره شود. سخت‌افزار گاهی بستر انجام کار است؛ ولی گاه حین اقدام نیز از آن بهره گرفته می‌شود و از این رو است که هم ذیل «مقدمات اقدام» و هم ذیل «اقدام» بدان اشاره شده است.

۴. دسته‌بندی بر اساس ماهیت «ابزار و کارکرد»

یکی از مهم‌ترین دسته‌بندی‌هایی که در مورد ابزارها قابل ارائه است، دسته‌بندی بر اساس «ماهیت خود ابزار» و «ماهیت کارکرد ابزار» است. منظور از «ماهیت»، «فیزیکی» یا «غیرفیزیکی» بودن آنها است. با توجه به این توضیح مختصر، ۴ فضای مختصاتی ایجاد می‌شوند که هر ابزار را می‌توان به یکی از این ۴ فضا تخصیص داد. در شکل زیر به این فضاها و مصادیقی از هر کدام از آنها اشاره شده است:

ابزارها و کارکردهای «فیزیکی» عمدتاً چندان متأثر از فلسفه و جهانبینی نیستند؛ اما همانطور که از نوع مثال‌ها مشخص است، ابزارهایی که «ماهیت ابزار» یا «ماهیت کارکرد ابزار»، غیرفیزیکی باشند، نوع نگاه طراحان آن، اثرات ویژه‌ای بر ذهن کاربران خواهد گذاشت. اهمیت این دسته‌بندی نیز از همین منظر است.

۵. دسته‌بندی بر اساس سطح کاربران ابزار

دسته‌بندی دیگری که در شفاف‌سازی ابزارها قابل ارائه است، سطح کاربرانی است که ابزار برای استفاده‌ی آنها طراحی می‌شود. در اینجا، کاربران به ۵ سطح تفکیک شدند:

  1. سطح فردی: ابزارهایی که افراد در امور شخصی‌شان مورد استفاده قرار می‌دهند.
  2. سطح گروهی: ابزارهایی که برای هماهنگی گروه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  3. سطح سازمانی: ابزارهایی که برای سازماندهی سازمان‌ها و نهادها استفاده می‌شود.
  4. سطح اجتماعی ملی: ابزارهایی که برای رصد، انسجام، ارتباط و … در سطح ملی استفاده می‌شود.
  5. سطح اجتماعی فراملی: ابزارهایی که برای رصد و هدایت در سطح بین‌الملل استفاده می‌شود.

اهمیت این ابزارها در تحلیل و طراحی ابزارها کاملاً واضح به نظر می‌رسد. در شکل زیر به رابطه‌ی بین این سطوح و نمونه‌هایی از ابزارهای هر سطح اشاره شده است:

برعکس بودن هرم فوق به این علت است که تعداد مخاطبان طبقات بالایی بیشتر و اهمیّتش نیز بیشتر است؛ چون «گروه»، «سازمان» و «اجتماع» از افراد تشکیل می‌شود و اگر افراد جامعه اصلاح شوند، عملاً مدیران، طراحان، مسئولین و اجتماعات نیز اصلاح می‌شوند. البته این موضوع اهمیت ابزارها در سطوح دیگر را نفی نمی‌کند و ضعف در هر سطح می‌تواند مشکلاتی را به وجود آورد. یعنی هرچند افراد خوب باشند اگر ابزارهای اجتماعی و سازمان خوب نباشند مشکلاتی پیش خواهد آمد.

۶. دسته بندی بر اساس نوع کاربری

علاوه بر دسته‌بندی‌های فوق، دسته‌بندی دیگری نیز برای ابزار لازم است و آن دسته‌بندی از منظر نوع کاربری است. به عبارتی ابزارها براساس نحوه استفاده به سه دسته استفاده فردی، استفاده گروهی و استفاده ترکیبی فردی و گروهی تقسیم می‌شوند. ابزارهای ترکیبی‌، یعنی هم به‌صورت فردی و هم به‌صورت گروهی قابل استفاده‌اند.  این دسته‌بندی در زیر آمده است:

این دسته‌بندی با دسته‌بندیِ سطوح کاربران – شامل فرد و گروه – (دسته‌بندی پنجم) متفاوت است. ممکن است یک فرد برای یک سازمان برنامه‌ریزی استرات‍ژیک انجام دهد که در این صورت «مدل برنامه‌ریزی استراتژیک»، برای فرد برنامه‌ریز کاربری دارد؛ ولی نتیجه‌اش به‌صورت برنامه‌ی استراتژیک در لایه‌ی سازمانی خواهد بود. به عبارت دیگر ابزار برنامه‌ریزی استراتژیک در دسته‌بندی براساس سطح کاربران ابزار در سطح سازمان قرار دارد و در دسته‌بندی براساس نوع کاربری در قسمت استفاده فردی قرار دارد. مثلاً وقتی که یک فرد تحلیلگر، جدول SWOT را برای یک سازمان پر می‌کند، آن فرد تحلیلگر، کاربر این جدول است؛ ولی کاربری این ابزار در سطح سازمانی معنی پیدا می‌کند.

تعریف «ابزار» و تعیین جایگاه آن در انجام کار

با توجه به نکات ذکر شده در تعریف‌های موجود، می‌توان یک تعریف دقیق ارائه کرد که ویژگی‌های تعریف را داشته باشد و جامع‌تر و مانع‌تر از تعاریف موجود باشد:

ابزار عبارت است از:

هر مصنوع بشر که بدون مصرف در فرآیند، مستقیماً در انجام کاری دخالت داشته باشد.

مهم‌ترین انگیزاننده‌هایی که موجب ایجاد ابزارها توسط انسان‌ها شده است، «تسهیل‌گری» و «توانمندسازی» است. مثلا انسان نمی­توانست پرواز کند چیزی ساخت که با آن پروازکند. هر مصنوع بشری که او را قادر به انجام کاری کند یا توانمندی او را در انجام کاری افزایش دهد ابزار است. با دست هم می‌توان پیچ را باز کرد اما آچار ساخته می­شود که با آن، این کار راحت­تر انجام شود. این مفهوم کلی ابزار است که در حوزه‌های مختلف از این مفهوم استفاده می­شود. انسان می­خواهد کاری را انجام­دهد که قادر به انجام آن نیست، لذا چیزی را ابداع می­کند، اختراع می­کند و می­سازد تا به کمک آن خود را در انجام آن کار قادر و توانمند سازد.

برای روشن شدن معنای «دخالت مستقیم» و «مصرف نشدن»، بهتر است که از یک مثال فیزیکی بهره گرفته شود و سپس به لایه‌های انتزاعی و ذهنی تعمیم داده شود. پیش‌تر بیان شد که ابزارهای مسائل فیزیکی تقریباً مشخص است و کسی در ابزار بودن‌شان شک نمی‌کند. مثلاً ابزارهای لوله‌کشی، چیزهایی است که لوله‌کش در کاری که انجام می‌دهد، از آن استفاده می‌کند؛ بدون اینکه مصرف شوند؛ جالب است که خودشان هم بین آنچه که مصرف می‌شود و آنچه که ابزار کارشان است، تفکیک قائل می‌شوند.  مثلا اگر موادی خریده شود (مثل لوله و واشر)، هزینه‌ی مواد را از کارفرما دریافت می‌کنند؛ ولی پول ابزار را نمی‌گیرند؛ چون مصرف نمی‌شود. پس ابزار نه مصرف می‌شود و نه پولی بابت‌ش گرفته می‌شود؛ اما اگر نباشد کار یا دشوارتر می‌شود یا امکان انجامش از بین می‌رود.

یکی از دلایلی که تعریف «ابزار» را در مسائل نرم مشکل می‌سازد، این است که درکی از مصرف شدن یک ابزار انتزاعی وجود ندارد. مثلاً آیا این تمپلیتی که در ترازنامه استفاده می‌شود، مصرف شده است یا نه؟ این همان چیزی است که موجب شده است به تمام چیزهایی که در مسائل نرم مورد استفاده قرار می‌گیرد، ابزار اطلاق شود. مثلاً نرم‌افزار دارد مصرف می‌شود یا نه؟ یا همان ترازنامه مصرف می‌شود یا نه؟ پس مشکل اینجا است که در مسائل نرم، «مصرف شدن» یا «مصرف نشدن» درست تعریف نشده است.

حد جامعیت و مانعیت در «تعریف ابزار»

لازم نیست که تعاریف ارائه شده، جهان‌شمول باشد. به عنوان مثال ممکن است در برخی مجموعه‌ها و اجتماعات یک تعریف که لزوما جامع و مانع نیست، مبنای گفتمان، مطالعه و بررسی قرار گیرد و موجب رشد و تولید مفاهیم و محتوایی حول آن تعریف شود و ادبیات مشترکی بین افراد و اعضای مختلف ایجاد نماید. البته بدیهی است که هر چقدر این تعاریف بیشتر پذیرفته شود، رشد تولیدات و سرعت توسعه‌ی مفاهیم تولید شده برمبنای آن بیشتر می‌شود.

نکته‌ی دیگری که در علم ابزارسازی یک فرصت کلیدی است این است که «لزومی ندارد که کاربر ابزار، تعریف ابزار را بداند». مخاطب این علم، طراح ابزار است و حداکثر کسی است که می‌خواهد ابزار انتخاب کند. حتی برای انتخاب کنندگان ابزار هم دانستن و پذیرفتن این تعاریف، چندان ضروری نیست. پس مخاطبان علم ابزارسازی و تعاریفی که در آن انجام می‌شود، بسیار محدود هستند. چرا که بسیاری از کسانی که طراح سیستم، برنامه‌ریز و سیاست‌گذار هستند نیز کاربران ابزار هستند. لذا لازم نیست که تعاریف جهان‌شمول ارائه شود تا همه بخواهند این تعاریف را بپذیرند. بلکه تعریف‌ها اگر در حدی قابل قبول باشد که ذهن به‌طور کلّی آن را بپذیرد و اکثر مصادیق در آن صدق کنند، کافی است. چرا که در حوزه‌ی علوم انسانی هیچ گاه نمی‌توان مانند علوم فنی گزاره‌های دقیق و صددرصدی ارائه کرد.

بنابر یک نظر در انجام تعریف در فضای علوم انسانی نباید به دنبال تعریفی بود که جامعیت و مانعیت صددرصدی داشته باشد؛ چون چنین تعریفی، مثل کلیدی است که به همه‌ی درها بخورد؛ و چنین کلیدی هوا است که با وجود اینکه به همه‌ی درها می‌خورد، هیچ دری را باز نمی‌کند[۱]. لذا تعریف باید علاوه بر جامعیت و مانعیتی که ایجاد می‌کند، برای کسی که می‌خواهد از آن استفاده کند، کارایی هم ایجاد کند. به همین خاطر است که چنین شیوه‌ای در این حوزه‌ها به‌شکل یک اصل در آمده است که بیان می‌کند «النادر کالمعدوم»؛ یعنی «بپندار که مصادیق کم‌یاب، اصلاً وجود ندارند».

تعریف ارائه شده هرچند با ترکیب جدیدی ارائه شده است اما برمبنای تعاریف قبلی است که برخی از آنها در مطالب قبل ذکر شد. به نظر می‌رسد این تعریف به حد کافی خوب باشد و اغلب مصادیق را دربرگیرد. به عنوان مثال حتی پاک‌کن و سمباده که به‌عنوان ابزار مورد استفاده قرار می‌گیرند و در حین استفاده مصرف می‌شوند، اثرشان در خروجی فرآیند (محصول) باقی نمی‌ماند.

کارکردهای ابزار

مهم‌ترین کارکردهای ابزار می‌توان همان چیزهایی دانست که به‌خاطرش طراحی و تولید شده‌اند؛ یعنی «تسهیلگری» و «توانمندسازی». البته یکی از کارکردهای بسیار مهم ابزارها، هدایتگری آنها است که در بخش‌های بعد به‌طور مفصل به آن پرداخته خواهد شد.

ابزار کاری را تسهیل‌ می‌کند یا انجام آن را سرعت می‌بخشد یا یک فضای جدیدی را باز می‌کند. برای مثال حرکت کردن روی زمین قبل از اتومبیل انجام می‌شد، اما اتومبیل آن را تسریع یا تسهیل کرد؛ ولی حرکت در هوا امکان‌پذیر نبود و هواپیما یک قابلیت جدیدی را ایجاد کرد.

تفکیک کارکردها

در مصداق‌یابی برای تعریف ارائه شده از «ابزار»، «تفکیک کارکرد»ها بسیار اهمیت دارد. برای مثال ظروفی وجود دارند که جنس آنها از مواد خوراکی است. آیا «ظرف‌های قابل خوردن» که هم برای نگهداری غذا مورد استفاده قرار می‌گیرند و هم مصرف می‌شوند، «ابزار» محسوب می‌شود؟ در چنین مواردی باید دقت شود که زمانیکه ظرف خورده می‌شود، دیگر این ظرف کارکرد ابزاری ندارد و در اینجا یک ماده‌ی خوراکی است و کارکرد غذا دارد. ظرف خوراکی، تنها زمانی که در فرآیند خوردن غذای دیگر به‌عنوان ظرف استفاده می‌شود، ابزار محسوب می‌شود. لذا درمورد یک وسیله یا یک سیستم برای تشخیص ابزارهای مورد استفاده یا جنبه‌های ابزاری آن، باید کارکردهای آن را تفکیک کرد.

پس مثال‌هایی از این دست نیز آسیبی به تعریف ارائه شده، وارد نمی‌کند. البته در بحث‌های فیزیکی، تفکیک مصرف شدن و مصرف نشدن تقریباً ساده است؛ اما وقتی مسائل نرم‌تر مدنظر باشند، در برخی موارد این تفکیک بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر است.

بسیاری از وسایل را نیز می‌توان چندمنظوره استفاده کرد که در این مواقع تفکیک کارکردهای آن بسیار اهمیت دارد و در این صورت خدشه‌ای به تعریف وارد نخواهد شد. مثلاً برخی می‌پرسند که «آیا سنگ – زمانی که برای شکستن گردو استفاده می‌شود – ابزار است؟». این سؤال هم از این بُعد قابل بررسی است که سنگ برای شکستنِ گردو ایجاد نشده است؛ بلکه گاهی انسان در شکستن گردو از سنگ استفاده‌ی ابزاری می‌کند.

وسیله؛ هدف

کلمه‌ی «ابزار» گاهی به‌جای کلمه‌ی «وسیله» استفاده می‌شود؛ در حالیکه «ابزار» معادل با کلمه‌ی «tool» است و «وسیله» معادل کلمه‌ی «mean» است. در اینجا توضیح مختصری از وسیله، ضروری به نظر می‌رسد.

وسیله و هدف یک زنجیره تشکیل می­دهند، خیلی از اوقات انسان برای ارضای یک هدف، یک سری اهداف میانی تعریف می‌کند و برای رسیدن به این اهداف، یک سری وسیله‌ها را طراحی می­کند. خود این وسیله‌ها در یک لایه تبدیل به هدف می­شود و برای رسیدن به آن یک سری وسیله‌های دیگر باید طراحی شود. این وسیله‌ها ممکن است سلسله‌مراتبی یا خطی با هدف ارتباط پیدا کنند. مثلاً افراد می­خواهند خود را در برابر اتفاقاتی که در محیط بیرون رخ می­دهد مثل طوفان و باد و باران حفظ کنند، و مطابق شأن و منزلت خود یک خانه بسازند. خانه یک ابزار است، چون مصنوع دست بشر است که او را قادر به انجام کاری می­کند، یا او را برای انجام کاری توانمند می‌سازد. اما در سطحی دیگر، خانه یک هدف می­شود که برای رسیدن به آن هدف افراد شروع می­کنند به طراحی ابزارهایی که ساختن خانه را برای آنها تسهیل می­کند. در این سطح، ابزارهای ساخت خانه برای استفاده کننده حکم ابزار را خواهند داشت و چیدن مصالح کنار همدیگر حکم هدف را پیدا می‌کنند. برای اینکه این کار راحت­تر انجام­شود، یک سری ابزارهای بتون­ریزی و … طراحی می­کنند تا این کار را برای آنها تسهیل کنند، و این زنجیره همچنان ادامه پیدا می­کند.

جایگاه ابزار و روش در لایه‌های انجام کار

همان‌طور که ذکر شد مرز مشخص و دقیقی بین ابزار، روش، متدولوژی، تکنیک و … وجود ندارد. ضمن اینکه در جایگاه‌ها و سطوح مختلف و حسب کاربردهای متفاوت ممکن است به مفاهیم و موجودیت‌های مختلفی، ابزار یا روش گفته شود. فرضا در برخی موارد در استفاده از یک روش نیاز به یک ابزار است که خود آن ابزار می‌تواند برای استفاده روشی داشته باشد. مثلا در روش‌های مختلفی مثل SWOT، تحلیل ریسک و … ابزارهایی برای تسهیل در استفاده از آنها ایجاد شده است که خود آنها هم ممکن است روش‌هایی برای بکارگیری داشته باشند.

گاه برای تبدیل متدولوژی به روش، تبدیل روش به تکنیک و حتی برای فکر کردن در لایه‌ی ایدئولوژی و فلسفه نیز از ابزار استفاده می‌شود. در واقع در هر کدام از این ۴ لایه و در ارتباط بین هر کدام از اینها، امکان دارد که از ابزار استفاده شود.

در اینجا هم یک تفکیک از یک جهت دیگر برای تعیین ابزار بودن یا نبودن می‌توان معرفی کرد. اتلاق واژه ابزار به یک مفهوم وابسته به تاثیر آن در خروجی یک فرآیند است. برای یک فعالیت و خروجی مشخص اینکه به صورت مستقیم تاثیر دارد یا غیرمستقیم اثر می‌گذارد تعیین کننده است. اگر به صورت مستقیم در خروجی موثر است به آن ابزار آن فعالیت گفته می‌شود در غیر این صورت ابزار آن فعالیت نیست. برای مثال دوحالت محاسبه مقدار لوله مورد نیاز برای یک ساختمان را در نظر گرفته می‌شود. در حالت اول به لوله‌کش یک چک‌لیست داده می‌شود و شیوه‌ی محاسبه‌ی مقدار لوله‌های مورد نیاز برای او توضیح داده می‌شود تا وی بتواند با استفاده از آن چک لیست محاسبه را انجام دهد.؛ در حالت دوم ابزاری ایجاد می‌شود که از فرد ورودی‌هایی می‌گیرد و مقدار لوله و جنس آن را به عنوان خروجی می‌دهد. در این مثال مشخص است که در حالت دوم ابزار به صورت مستقیم در خروجی موثر است.

[۱] -رمضانی خورشیددوست عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران

نقد تعریف‌های ارائه شده از «ابزار»

قبل از ورود به «تعریف ابزار»، لازم است که ابتدا به بررسی معتبرترین و پراستنادترین تعاریفی که از این کلمه شده است، پرداخته شود. در مقالات و سایت‌های معتبر فارسی تعریف قابل ملاحظه‌ای از ابزار – البته با عرض و طولی متناسب با فضای بحث – ارائه نشده بود و بسیاری از متون علمی نیز از تعریف این کلمه گذر کرده بودند. با این وجود تعدادی از این تعاریف انتخاب شده و مورد نقد و واکاوی قرار گرفته است؛ بدین صورت که ابتدا «تعریف» ارائه شده و سپس اجزای اصلی آن اقتباس شده و در انتها هر کدام از این اجزا به بررسی شده است.

  1. یک شیء یا اسبابی که برای هدف خاصی استفاده می‌شود. ابزار می‌تواند یک شیء فیزیکی از قبیل ابزارهای مکانیکی مانند اره و چکش و آچار و … باشد، می‌تواند یک نرم‌افزار مانند ابزارهای نوشتن وب یا برنامه نرم‌افزاری باشد. یا می‌تواند یک مفهوم باشد. به این جمله توجه کنید: «خلاقیت ابزاری است که اجازه می‌دهد ذهن کودک رشد کند». (businessdictionary.com)
    • ابزار وسیله‌ای است که برای هدف خاصی استفاده می‌شود.
    • ابزار می‌تواند فیزیکی، نرم‌افزار یا مفهومی باشد.
  2. یک وسیله یا اسباب، بخصوص چیزی که با دست گرفته می‌شود، که برای یک عملیات خاص استفاده می‌شود. (oxford dictionaries)
    • ابزار یک وسیله‌ی فیزیکی است که با دست گرفته می‌شود.
    • ابزار برای یک عملیات خاص استفاده می‌شود.
  3. ابزار یک شیء فیزیکی است که می‌تواند برای رسیدن به یک هدف خاص استفاده شود، بخصوص اگر آن شیء در آن فرآیند مصرف نشود. به طور غیر رسمی برای شرح روش یا فرآیند مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده ابزار توسط بشر به میلیون‌ها سال پیش برمی‌گردد. سایر حیوانات هم همچنین استفاده از بعضی ابزارهای ساده را می‌دانند. (wikipedia, 2013)
    • ابزار یک وسیله‌ی فیزیکی است.
    • ابزار می‌تواند برای رسیدن به یک هدف خاص استفاده شود.
    • ابزار در فرآیند استفاده، مصرف نمی‌شود.
    • ابزار برای شرح روش یا فرآیند مورد استفاده قرار می‌گیرد.
    • حیوانات نیز از ابزارهای ساده استفاده می‌کنند.
  4. ابزارهای رسانه اجتماعی فراوانی وجود دارد که هر یک می‌تواند از راه‌های مختلفی برای رسیدن به اهداف[۱] مختلفی استفاده شود. ابزار دیجیتال یک توانمندساز[۲] است. استفاده کنندگان ابزار نیاز است بدانند که در انجام چه عملی می‌خواهند توانمند شوند، آن وقت می‌توانند بفهمند چه ابزاری می‌توانند استفاده کنند، چگونه استفاده کنند و چرا از آن ابزار استفاده کنند. (Blevis, 2013)
    • یک ابزار ممکن است برای رسیدن به اهداف مختلفی استفاده شود.
    • ابزارها، توانمندساز و تسهیل‌گر هستند.
  5. ابزار توانمندکننده‌ و تسهیل‌گری است که برای تکمیل یک کار کمک می‌کند. (Marjorie Pappas, 2002)

با توجه به تعاریف ارائه شده، نکات مستخرج از آنها در این جدول ارائه شده است:

ردیف نکات موجود در ابزار از نظر ما
درست ناقص نادرست
۱ ابزار وسیله‌ای است که برای هدف خاصی استفاده می‌شود. *
۲ ابزار می‌تواند فیزیکی، نرم‌افزار یا مفهومی باشد. *
۳ ابزار یک وسیله‌ی فیزیکی است که با دست گرفته می‌شود. *
۴ ابزار برای یک عملیات خاص استفاده می‌شود. *
۵ ابزار یک وسیله‌ی فیزیکی است. *
۶ ابزار می‌تواند برای رسیدن به یک هدف خاص استفاده شود. *
۷ ابزار در فرآیند استفاده، مصرف نمی‌شود. *
۸ ابزار برای شرح روش یا فرآیند مورد استفاده قرار می‌گیرد. *
۹ حیوانات نیز از برخی ابزارهای ساده استفاده می‌کنند. *
۱۰ یک ابزار می‌تواند برای رسیدن به اهداف مختلفی استفاده شود. *
۱۱ ابزارها، توانمندساز و تسهیل‌گر هستند. *
  1. نکته اول ابزار را «وسیله‌ای برای رسیدن به هدف» فرض می‌کند. تعریف اول ارائه شده تعریف ابزار را همین نکته می‌داند. تعریف باید حتی‌الامکان مانع و حتی‌الامکان جامع باشد. از آنجایی که روش، تکنیک و متدولوژی نیز همین ویژگی را دارند. یعنی مثلا متد هم وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است. همچنین نیازی نیست ابزار برای هدفی خاص باشد. یک ابزار ممکن است چند کارایی داشته باشد. می‌توان ابزاری داشت که هم برای بریدن باشد، هم سوهان دادن، که البته این یک ابزار ترکیبی است. بنابراین این نکته از هر دو جهت دارای اشکال است. از جهت مانع بودن غیر از ابزار هم وجود دارد که وسیله‌ای برای رسیدن به هدف باشند و از جهت جامع بودن ابزارهایی وجود دارد، که برای یک هدف نیستند و می‌توان ابزارهایی با اهداف مختلف هم داشت.
  2. نکته دوم ابزار را دارای انواع فیزیکی، نرم‌افزار و مفهومی می‌داند که این دسته‌بندی قابل قبول است. ابزارها دارای انواع فیزیکی و انتزاعی یا نرم هستند. در این دسته‌بندی نرم‌افزار یا ابزارهای مفهومی، ابزار نرم محسوب می‌شوند.
  3. نکته سوم ابزار را وسیله‌ای که در دست جا می‌گیرد، معرفی می‌کند. البته در تعریف ابزار تعریف‌کننده فقط منظورش ابزارهای فیزیکی است که این خود نوعی نقص در تعریف است، شاید بهتر بود تعریفش را با عنوان «ابزار فیزیکی» آغاز می‌کرد. نقص این تعریف فقط به همین جا ختم نمی‌شود. حتی ابزارهای فیزیکی فراوانی یافت می‌شوند که در دست جا نمی‌گیرند، مانند بسیاری از ماشین آلات سنگین. ابزارهای فراوانی وجود دارند که اهمیتی ندارد که در دست جا بگیرند، مثلا آیا این که صندلی در دست جا بگیرد اهمیتی دارد؟ آیا وقتی از یک کوره ذوب آهن حرف می‌زنیم، قابلیت در دست قرار گرفتن آن به ذهن خطور می‌کند؟ بنابراین نه تنها این تعریف درست نیست بلکه داشتن این ویژگی برای بسیاری ابزارهای فیزیکی اهمیتی ندارد.
  4. نکته چهارم که در برخی از تعاریف فرض شده است، ابزار را «برای عملیات خاص» فرض می‌کند. در نقد نکته اول توضیح داده شد، این که ابزار برای هدف خاص در نظر گرفته شود، جامعیت تعریف را دچار مشکل می‌کند. به طریق اولی وقتی ابزار برای یک عملیات خاص در نظر گرفته شود، درنتیجه برای هدف خاص در نظر گرفته شده است، که اشاره شد این فرض برخی از ابزارها را ابزار نمی‌داند، یعنی جامع نیست. پس این نکته هم نمی‌تواند برای ابزار نکته مناسبی باشد و ناقص است.
  5. نکته پنجمی که از بین تعاریف استخراج شد، ابزار را یک وسیله فیزیکی می‌داند. ابزار یک وسیله فیزیکی هم می‌تواند باشد، اما ابزار غیرفیزیکی هم وجود دارد. درواقع این نکته در تعریف مربوطه ناقص است که شرح آن در نکته ۲ آمده است.
  6. نکته ششم ابزار را وسیله‌ای می‌داند که می‌تواند برای رسیدن به هدف خاص از آن استفاده کرد. این نکته چون می‌گوید که ابزار «می‌تواند» این ویژگی را داشته باشد پس مدعی نیست که همه ابزارها این گونه‌اند، اما این که این ویژگی فقط ویژگی ابزارهاست باید گفت خیر که این بحث نیز در نقد نکته اول آمده است. به نوعی باید گفت این ویژگی غلط نیست اما چون مانع نیست، ناقص است. البته نکته تعریف به تنهایی نمی‌تواند مانع و جامع بودن را داشته باشد، توضیحات فوق باتوجه به کل تعریفی که حاوی این نکته بود (تعریف سوم) ارائه شد.
  7. نکته هفتم برای ابزار این ویژگی را متصور است که در فرآیند استفاده، مصرف نمی‌شود. این ویژگی یک ویژگی درست است، اما نمی‌توان تنها با این ویژگی ابزار را از غیر ابزار جدا کرد. مثلا روش هم این ویژگی را دارد، تفاوتشان را در تعریف درستی که در ادامه ارائه خواهد شد توضیح می‌دهیم. به طور خلاصه به این ویژگی باید «شرکت مستقیم در فرآیند» را اضافه کرد تا مانع بودن را هم داشته باشد.
  8. نکته هشتم استفاده ابزار را برای شرح روش یا فرآیند می‌داند. این در صورتی می‌تواند درست باشد که ابزار خود حامل یک روش خاص باشد. مثلا ماهیگیری با استفاده از قلاب ماهیگری روش مربوط به خود را دارد در حالی که روش‌های دیگر ماهیگیری وجود دارند که با ابزارهای دیگری انجام می‌شوند، مثل استفاده از تور ماهیگیری. اما سوال این جاست که آیا همه ابزارها به گونه‌ای در حال شرح روش هستند یا خود به خود آن روش را دارند؟ جواب خیر است. به عنوان مثال آیا استفاده از دیگ آشپزی، روش آشپزی خاصی را به همراه دارد؟
  9. نکته نهم یک جمله خبری است و در تعریف ابزار کاربرد ندارد البته برای فهم بیشتر مفهوم ابزار و اهمیت استفاده از آن مفید است. حیواناتی که دندان دارند، از دندان خود به عنوان ابزاری برای خوردن به طور غریزی استفاده می‌کنند. در آزمایش‌ها نشان داده شد که میمون‌ها برای رسیدن به موز که در ارتفاع قفسشان بود از نردبان به عنوان ابزار استفاده کردند.
  10. نکته دهم می‌گوید ابزار می‌تواند برای رسیدن به اهداف مختلف استفاده شود. این نکته کاملا درست است. اشکالی که در نکته اول وارد شد این بود که ابزار حتما برای یک هدف خاص نیست که اینجا این اشکال برطرف شد. البته باز هم باید ذکر شود که این نکته همه ابزارها را در برمی‌گیرد ولی همه غیر ابزارها را خارج نمی‌کند. به طور خلاصه، جامع است ولی مانع نیست.
  11. نکته یازدهم اشاره دارد که برخی از ابزارها توانمندساز هستند. این نکته نیز صحیح است. هواپیما یک ابزاری است که به انسان این توانایی را داده است که بتواند پرواز کند. تلفن ابزاری است توانایی انتقال صدا به جای دور را داده است. ابزارهای فراوانی وجود دارند که این ویژگی را دارند. البته همه ابزارها این ویژگی را ندارند. مثلا قبل از بودن خودکار «نوشتن» انجام می‌شد، اما خودکار این عمل را تسهیل کرد. قبل از اختراع اتومبیل حرکت روی زمین انجام می‌گرفت اما اتومبیل آن را تسهیل یا درواقع تسریع کرد. قبل از اینکه ماشین‌های پخت نان باشد سال‌های سال نان پخته می‌شد اما این ماشین‌ها این عمل را تسهیل کردند. با توجه به اینکه این نکته هم ابزار را توانمند کننده و هم تسهیل‌گر می‌داند، نکته درستی است.

[۱] Purposes

[۲] Enabler