یکی دیگر از دلایل اهمیت ابزار این است که ابزارها ایجادکننده‌های بسترهای تغییر هستند که تغییر را مدیریت می‌کنند؛ به این نکته باید توجه شود که اگر زمینه تغییر فراهم شود، افراد همان‌گونه که بستر فراهم شده، تغییر خواهند کرد و جامعه همان‌گونه توسعه پیدا خواهد کرد. دلیل اینکه بسیاری از کارها که در داخل کشور انجام می‌شود درنهایت غربی می‌شود این است که بستر تغییر و توسعه و رشد و نمو را غرب ایجاد کرده است و تمام ابزارهایی که برای رشد و برای تغییر استفاده می‌شود، ابزارهای غربی است.

ابزارها غیر از این که وسیله‌ای برای تسهیلگری یا توانمندسازی‌اند، رسانه‌ای هستند برای این که مکنونات و منویات ذهنی و فکری طراحان را به کاربر منتقل کنند بنابراین درحال هدایت مخاطب خود هستند. به عنوان مثال، برنامه‌های کامپیوتری به نحوی هستند که بسیاری از کارها در قالب آنها انجام می‌شود. مثلاً نرم‌افزار پژوهش، بستر جستجو فراهم می‌کند، امکان تدوین و تحلیل پرسشنامه را مهیا می‌کند، نتایج پژوهش را به شکلی زیبا نمایش می‌دهد و … . باید توجه داشت که حدود ۹۹% مردم وقتی با این ابزارها مواجه می‌شوند، ایده‌ای در این زمینه ندارند؛ نرم‌افزار را باز می‌کنند و تلاش می‌کنند تا کار مدنظرشان را بر اساس قابلیت‌های نرم‌افزار به انجام برسانند.

تعداد معدودی از افراد در مورد پژوهش ایده‌مندند؛ ولی اغلب پژوهشگران در قبال فرآیند پژوهش، عوام‌اند و وقتی ابزار پژوهش خاصی را یاد می‌گیرند، از آن ابزار تبعیت می‌کنند.

اغلب افراد راجع به ابزارها نظری ندارند. خوب یا بد بودن کامپییوتر، برنامه کودک، اسباب‌بازی‌ها، کتاب‌ها و … برای بسیاری از کاربران آنها اهمیت ندارد. به عبارت دیگر هدایت‌گری ابزار در برابر تسهیل‌گری آن در نظر بسیاری از استفاده کنندگان کم اهمیت است و فقط تعداد معدودی از افراد هستند ک در این مورد نظر می‌دهند. لذا حکومت‌ها باید به دنبال هدایت‌گری ابزارها از طریق تسهیل‌گری و توانمندسازی آنها باشند.