بحثمون در مورد بازی و اسباب‌‎بازی بود که البته در پست قبل کمی از مسیر انحراف داشتیم. در این پست ان‌شاءالله سعی می‌کنم در مورد بازی‌های کامپیوتری و اینترنتی و کلا حضور بچه در فضای مجازی و استفاده‌‎اش از ابزارهای جدید مثل کامپیوتر و تبلت و موبایل مطالبی بنویسم. خوبه از داستان بچه‌‎های قدیم شروع کنیم و یه نگاهی به بچه‌‎های نسل‌های گذشته و این نسل داشته باشیم.
اگر به بچه‌‎های قدیم تا حدود ۱۰۰ سال پیش برگردیم، داستان اینجوری بود که تقریبا همه بچه‎‌ها وقتی به دنیا می‌اومدن و به سنی می‌رسیدن که ارتباطشون با محیط شروع می‌شد، خانواده رو می‌شناختن و فامیل و محیط رشدشون هم خونه بود و محله و طبیعت پیرامونشون. بازی‌ها و سرگرمی‌های این بچه‌‎ها هم بازی با هم سن و سال‌ها بود، پدر مادرها هم معمولا درگیر کارهاشون و زندگیشون بودن بعضا از بچه به عنوان وسیله بازی و سرگرمی خودشون و بزرگترای فامیل هم استفاده می‌کردند (البته استثنائاتی هم بوده که خواهم گفت). تعداد بچه‌‎ها هم معمولا اینقدر بود که نشه به یکیشون توجه خاص کرد. بازی بچه‌‎ها هم در طبیعت بود و خاک‌‎بازی، آب بازی و آتیش بازی و بازی با حیوانات و … جزئی از برنامه اغلب بچه‎‌ها بود. بعد هم ۶ -۷ سالگی اون‌هایی که فرهیخته‎‌تر بودند بچه رو می‌ذاشتن مکتب یا پیش یک معلمی که با سواد بشه و درس بخونه بقیه هم می‌شدن همکار پدر مادرا، یعنی دخترا می‌شدن وردست مادرا توی کارای خونه پسرا هم می‌رفتن سر کار پدرها که معمولا یا کشاورزی بود و یا مغازه‎ بود یا بنایی و نجاری و از این جور چیزا. از این به بعد بازی بچه‌‎ها در همون محیط جدی بود و شیوه کودکانه زندگی بود که براش جذاب بود وگرنه کار، کار کودکانه‎‌ای نبود. من بچه ۵ ساله دیدم که گوسفندا رو برای چرا برده بوده!! خیلی هم لذت می‌برد برای اون بازی بود و برای پدر و مادرش کار. حتی پدر و مادرهای ما هم همینطور بودن. اغلب از ۷ – ۸ سالگی مشغول کار می‌شدن حالا یکی قالی می‌بافته یکی می‌رفته سر زمین، یکی آشپزی و نگهداری از بچه کارش بوده و … مثلا خیلی دخترای ۷ – ۸ ساله از برادر خوهرای کوچکترشون نگهداری می‌کردن که برای خودشون هم بازی بوده. 
در این بین یک عده آدم متمول یا ویژه بودن که زندگیشون فرق داشت، خان بودن یا خانواده عالمی بودن که بچه تحت مراقبت‌های ویژه قرار می‌گرفت و وسائل و امکاناتی خاص براش مهیا میشد. بعضا از ۴ سالگی شروع به درس خوندن می‌کردن و آموزش‌های مهارتی هم براشون بود مثل سوارکاری و تیراندازی برای پسرها و بعضی هنرها برای دخترها. این‌ها خیلی نبودن و حسابشون از بقیه جدا بود.
بعد از مدتی تغییراتی در زندگی پیش اومد. این تغییرات در ابعاد مختلف بر زندگی آدم‌ها و طبیعتا سیر رشد کودکان تأثیر گذاشت. روستا‎ها شهر شدن، ارتباطات کمرنگ شد، شغل‌ها متنوع شد، امکانات توسعه پیدا کرد، رسانه‌‎ها اومدن، رفت‌وآمد به نقاط دورتر آسان شد، یعنی مشاغل از خونه دور شد، خدمات تخصصی شد و مردم کارهاشون رو به دیگران سپردن، پول و نهادهای مالی به معنی امروزی ایجاد شد، زن‌ها وارد کارهای اجتماعی شدن و خلاصه خیلی تغییرات دیگه به وجود اومد که زندگی امروز ما برآیندی از اون‌هاست و شرایطی هم که در رابطه با رشد و تربیت کودک به وجود اومده رو همین تغییرات شکل داده.
اگر بخوام در مورد هر کدوم از این تغییرات صحبت کنم و تأثیراتش بر کودک و تربیتش باید مثنوی هفتاد من کاغذ بنویسم لذا فقط یک بعد رو که رسانه و فضای مجازیه مورد بررسی قرار میدم. هرچند همه این ابعاد متأثر از هم هستند و ممکنه بررسی یک بعد به تنهایی نقایصی رو ایجاد کنه اما در حد پست چاره‌‌‎ای جز این نیست.
تا قبل از اومدن رادیو و تلویزیون تنها رسانه بچه‌‎ها پدر و مادر و اطرافیان بودن. بچه هم که سواد نداشت کتاب و مطبوعات رو بخونه. کتاب‌های تصویری به درد بخور بچه هم عمرش تقریبا اندازه تلویزیون و رسانه است. تازه مدرسه و مهد کودک و کلاس‌های مختلف و مربی و مشاور و … هم نبود که بچه ازشون چیزهای مختلف بشنوه. لذا میشد حدس زد که بچه ساختارهای ذهنی، باورهاش و حتی رفتارهاش چیزی شبیه والدین و اطرافیانش بشه. بعد از رادیو و تلویزیون و مدرسه ورودی‌‌های بچه‌‌‎ها وسیع شد. بچه‌‎‌ها کم‌‌کم از یه جنبه‌هایی از پدر و مادرا جلو افتادن سؤالاتی براشون پیش می‌اومد که جوابش پیش پدر مادرا نبود. ساختارهای تأثیرگذار بر بچه تغییر کرد. ورودی‌ها تغییر کرده بود اما هنوز خروجی‌‌ها و رفتارها در همون روستا یا شهر و اطرافیان بروز می‌کرد. لذا یک کنترل و محدودیت ناخودآگاه بر روی بچه‎‌ها بود یعنی هرچی هم که از رادیو و تلویزیون یاد گرفته بودن نمی‌تونستن بروز بدن و خلاف فرهنگ خانواده و محله و اطرافیان عمل کنند. این عامل بازدارنده بعضا باعث اصلاح حتی باورها هم میشد. ارتباطات هم همه دیده میشد و طرف تحت نظر بود و ترس دیده شدن داشت.
اما وقتی کامپیوتر و موبایل و اینترنت و فضای مجازی در زندگی وارد شد یا بهتره بگیم بخشی از زندگی ما شد، دیگه بچه می‌تونه بروزاتی رو که می‌خواد هم بدون نظارت یا حساسیت والدین داشته باشه و اونچه که توی ذهن داره رو پیاده کنه. اینجا چند تا اتفاق می‌افته که در ادامه به اون‌ها خواهم پرداخت.
اول جذابیت فضای مجازی به مرور برای بچه بیش از فضای حقیقی میشه. چون در اونجا می‌تونه چیزهایی رو که می‌خواد بدون اینکه مقاومتی جلوش باشه به دست بیاره. مثال خیلی ساده‌اش اینه که بچه اگر در خونه ۲ تا شکلات برداره برای سومیش با مقاومت مواجه میشه اما در فضای مجازی اینطور نیست یا اگر کسی رو توی عالم واقع بزنه حتما باهاش برخورد میشه اما در فضای مجازی می‌تونه هر کسی رو خواست بزنه. خوب طبیعیه که این فضا براش جذاب‌تر میشه.
دوم کم شدن صبر بچه است. در فضای مجازی و خصوصا بازی‌های کامپیوتری خیلی زود نتیجه یک رفتار چه خوب و چه بد (از منظر طراح بازی) مشخص میشه. مثلا اگر بچه زیاد غذا بخوره یکی دو ساعتی طول می‌کشه تا دل‌درد بگیره! اما در این بازی‌های کامپیوتری شیرینی زیاد رو می‌خوره و دل‌درد یا دندون‌درد می‌گیره. در مورد پاداش‌ها و نتایج خوب هم همینطور. یعنی بچه تا یک کار مثبتی از نظر بازی انجام میده، امتیاز یا جایزه‌اش رو می‌گیره که در واقعیت اینطور نیست و نمی‌تونه باشه. اینطوری میشه که بچه انتظار داره خیلی زود نتیجه کارهاش رو ببینه. این موضوع باعث میشه صبر بچه کم بشه و صبر یکی از مهمترین عوامل موفقیت افراده.
سوم افزایش توهم و خیال‌‎پردازی بچه و غیر منطقی شدنشه. در فضای مجازی کارهایی که واقعا نمی‌شه انجام داد رو بچه می‌تونه انجام بده. مثلا ۳ متر بپره بالا، پرواز کنه، غیب بشه، رانندگی کنه و …. خوب بچه سه چهار ساله طبیعتا نباید بتونه مرز خیلی مشخصی بین این دو فضا در ذهنش ایجاد کنه. بنابراین خیلی بچه‌ها رو می‌بینیم که در فضای واقعی هم حرف‌های عجیب غریب و حرکات غیر طبیعی دارند و بعضا وقتی باهاشون صحبت می‌کنید اصلا انگار دارید با یکی از این شخصیت‌های تخیلی کارتون‌ها یا بازی‌های کامپیوتری صحبت می‌کنید. بگذریم که بعضی از پدر و مادرهای شاد از این رفتارهای بچه‎‌ها تعبیر به باهوش بودن و خلاق بودنشون می‌کنن. واقعا باید به روحیه این والدین تبریک گفت!
چهارم ایجاد تهور و کم کردن ترس و احتیاط در بچه‌‎هاست. یعنی بچه توی بازی کامپیوتری از ارتفاع ۳ متری پایین می‌پره، آدم می‌کشه، می‌زنه و خیلی کارهای خطرناک دیگه انجام میده. میاد توی فضای واقعی هم می‌خواد این کار رو انجام بده. مثلا رفتیم یه جا بچه یکی از آشناها از روی مبل با شکم پریده روی پسر من و میگه مثل فلان بازی که پلیسه می‌پره دزده رو می‌گیره!!! اگر دقت کنید این موارد رو زیاد در بچه‌های امروز می‌بینید. به نظر من خیلی از این قتل‌هایی که در کشورهای غربی در مدارس اتفاق می‌افته، پیشرفته همینه. طرف ۱۰ -۱۲ سال توی فیلم دیده با مسلسل آدم می‌کشن و توی بازی‌ها همینطوری آدم کشته، خوب طبیعیه اسلحه دستش بیفته بیاد بگیره رو به همکلاسی‎‌هاش و بازی رو اونجا پیاده کنه. بعد از اون طرف ترس رو در زمینه‌های دیگه زیاد می‌کنه. مثلا می‌بینی بچه از مورچه و سوسک و قورباغه همچین می‌ترسه که انگار جن دیده!!
مورد پنجم یک اثر جانبیه. یعنی وقتی بچه جذب تلویزیون و کامپیوتر و تبلت و موبایل شد طبیعتا از محیط واقعی خانواده دور میشه. به هر حال این چند ساعتی که بچه پای اینجور چیزاست غیر از اثراتی که اون‌ها دارند از اثرات محیط‌های جایگزین مثل خانواده، طبیعت و محیط‌های اجتماعی دور میشه. این موضوع فردگرایی رو در بچه تقویت می‌کنه که خودش عامل خیلی ویژگی‌های نامطلوب، مثل انسان‌محور شدن، خودخواه شدن، درون‎‌گرایی افراطی و حتی افسردگی است.
نکته ششم هم اثرات بعدی این رسانه‌‎ها و فضاها روی بچه است. برای پسر خود من به کرات اتفاق افتاده که خواب فیلم یا شخصیت توی کارتون‌ها و فیلم‌های تلویزیون رو دیده و چندین بار حتی از خواب پریده یا پیش اومده که مثلا دیدیم داره به چیزی فکر می‌کنه و غرق در خیالات خودشه پرسیدیم داری به چی فکر می‌کنی میگه به یک برنامه تلویزیونی یا یک موضوعی که می‌فهمیم از اون برنامه نشأت گرفته.
موارد دیگه‌ای هم هست که ازش می‌گذرم چون پست خیلی طولانی شد.
حالا این سؤال پیش میاد که آیا در این فضاها و رسانه‎‌ها هیچ چیز مثبتی نیست و آیا شما به کل این‌ها رو رد می‌کنید؟
جواب اینه که کاربردها و خاصیت‌های مطلوب زیادی در این قالب‌های فناورانه وجود داره که میشه ازش درست استفاده کرد. اما چند تا نکته در مورد بچه وجود داره که باید بهش توجه کرد.
اولا خیلی از خاصیت‌های مثبتی که در این فضا هست، مثل دسترسی سریع به منابع علمی، اخبار و اطلاعات که مهمترین کارکرد فناوری اطلاعاته به درد بچه نمی‌خوره. یعنی بچه زیر هفت سال نمی‌تونه این استفاده رو از این فضاها بکنه.
ثانیا در برخی موارد نفع و ضرر مخلوط هستند. مثلا بازی‌ای است که خلاقیت رو افزایش میده. اما چه از نظر محتوایی و نمادها چه از نظر ساختارها و سناریوها به بچه آسیب می‌رسونه. در این شرایط مابه‌ازاهای مناسبی در فضای واقعی هستند که فواید این ابزارهای فضای مجازی رو دارند و مضراتش رو ندارند.
ثالثا هم اینه که شروع استفاده از این ابزارهای فناورانه معمولا دست ماست. اما ادامه‌اش از کنترل ما خارج می‌شه. بچه هم خیلی عاقلانه و بر اساس نفع و ضرر تصمیم نمی‌گیره. هر چی دلش بخواد و براش جذاب باشه رو طلب می‌کنه و معمولا هم زورش زیاده و به زور ما می‌چربه!
نکته مهم اینه که اگر منصفانه نگاه کنیم، اغلب ما فقط به خاطر یک مزیت از این‌ها استفاده می‌کنیم که فایده‌اش هم برای خودمونه نه برای بچه و اون ساکت کردن بچه است. بعد حالا هی می‌شینیم دلیل میاریم که این‌ها برای بچه خوبه و خلاقیتش رو افزایش میده. اصلا اگر بچه کامپیوتر و این‌ها رو بلد نباشه در آینده بی‌سواده و … .
بگذریم مثل بقیه پست‌ها در آخر این پست هم یک سری راهکار برای کنترل و مدیریت این موضوع می‌نویسم که امیدوارم مفید باشه.
اول اینکه تا جایی که می‌تونید جلوی استفاده بچه‌‎ها خصوصا بچه‌های زیر هفت سال از این وسائل رو بگیرید و حتی برای تلویزیون هم محدودیت بگذارید. اولش سخته اما یک مقدار مقاومت کنید، درست میشه و راحت. نکته‌اش هم اینه که باید خودتون رو کنترل کنید نه بچه رو!
دوم تا می‌تونید به سمت وسائل با سیم و بزرگ برید. خونه که می‌رسید موبایل رو خاموش کنید (تلفن که هست) یا دایورت کنید روی تلفن. توی خونه اگر کار کامپیوتری دارید، بشینید پشت کامپیوتر و تا می‌تونید از تبلت و لپ‌تاپ استفاده نکنید. یعنی معلوم بشه که کار دارید و رفتید سر کارتون نه اینکه یک وسیله است که بخشی از زندگی‌تونه و همیشه باهاتون هست. 
سوم برید به سمت مونیتورهای بزرگ و در جمع یعنی اولا از چیزهایی که می‌شه ببری و یواشکی استفاده کنی دوری کنید و در دسترس بچه نذارید. کامپیوتر و تلویزیون و چیزهای مثل این رو هم جایی بذارید که رفت و آمد هست و بچه حتی اگر هم استفاده می‌کنه، می‌دونه که دیده میشه.
چهارم هم اینکه اگر به هر دلیلی می‌خواید به بچه بازی کامپیوتری یا موبایل و تبلت بدید بازی‌هایی رو بدید که با واقعیتش خیلی فرقی نمی‌کنه. مثلا منچ و بازی‌های کارتی و پازل و از این حرفا. بازی‌هایی که شخصیتی توش بازی می‌کنه، حرکتی داره که در عالم واقع قابل انجام نیست، فضاها و شخصیت‌های تخیلی داره رو زیر دست بچه نذارید. انواع بازی‌های جنگی و اکشن، بازی‌هایی مثل قارچ‌خور قدیم و نسخه‌‎های متعدد جدیدش، مسابقات ماشین و موتور و … بازی‌هایی هستند که برای بچه‌ها اصلا خوب نیستند.
در مورد تلویزیون و سی‌دی و این حرفا هم زمان منظم براش داشته باشید. یعنی معلوم باشه بچه مثلا ۳ تا ۴ می‌تونه یک برنامه رو ببینه. یعنی محدود کردن هم نباید بی‌قاعده قانون باشه. هرچی نظم‌دارتر باشه بچه‌ها بهتر تکلیف خودشون رو می‌دونن. یعنی اینجوری نباشه که یه روز ۳ ساعت یه روز نیم ساعت یه روز هم هیچی. و اینطور نباشه که یک روز یک برنامه فردا یک برنامه دیگه. در مورد برنامه‌‎ها پیشنهادم برنامه‌‎های مجری محور و آموزش‌محوره تا کارتون و برنامه‌‎های سرگرمی‌محور. البته از ۳ – ۴ سالگی بچه‌ها علاقه زیادی به مستندات حیوانات و بعدا هم مستندات علمی (آزمایشات علمی و ساخت چیزهای مختلف) پیدا می‌کنند که این برنامه‌ها هم می‌تونه بخشی از وقتی که بچه‌‎ها پای تلویزیون هستند رو پر کنه.