یکی از دوستان رفته بود یک نمایشگاه صنعتی. میگفت مشغول صحبت با یک ایتالیایی بودم که یک نفر از در وارد شد. همه غرفهداران و خیلی از بازدیدکنندهها دورش جمع شدند. گویا این شخص ایتالیایی از کسی که وارد شده بود پرسیده بوده و دوست ما به او گفته بوده که معاون فلان وزیر است. در جواب هم شنیده بود معلوم است مملکت بیقانونی دارید و کارها از طریق آدمها حل میشود؛ نه روال قانونی. این داستان را بهانه کردم برای ورود به بحث تأثیر جامعه در تولید و رشد آقازادهها.
اساساً جامعه ما جامعه آقازادهپروری است. یعنی در طی نسلها یاد گرفتهایم و باورمان شده که یک سری افراد خاص هستند و باید به آنها احترام ویژه گذاشت و فهمیدهایم که راه حل مسائل به دست عدهای است که به ارکان قدرت وصل هستند. این مسئله باعث شده جامعه ما به یک سیستم آقازادهپرور تبدیل شود. مثلاً دانشآموزی در مدرسه است که هیچکس به او محل نمیگذارد؛ دست بر قضا میزند و پدرش کاندیدا میشود و رأی میآورد. از فردا این بچه میشود نور چشم مدیر و معلم و اولیای همکلاسها. البته اگر در سالهای آخر دبیرستان یا در دانشگاه باشد که همکلاسها و هم دورهها هم فهم میکنند گرهگشایی این آقازاده را و نور چشم آنها هم میشود.
برای ادامه بحث لازم است یک تقسیمبندی روی آقازادهها انجام دهیم. دسته اول آقازادههای مادرزاد هستند؛ یعنی از بدو تولد متصل بودهاند به ارکان قدرت و به همین دلیل از همان چندماهگی در دوست و فامیل مورد توجه ویژه بودهاند. دسته دوم را میتوان آقازادههای ناگهانی خواند؛ یعنی کسانی که بواسطه پست گرفتن یکی از آشنایان درجه یک به مقام آقازادگی مفتخر میشوند یا بواسطه برقراری یک رابطه سببی متصل میشود به یک مسئولی و میشود آقازاده.
در قسم اول ارتباطات از همان اول متناسب با میزان آقازادگی اتفاق میافتد؛ یعنی از همان ابتدا افرادی دور آقازاده جمع میشوند و او را بزرگ میکنند و بچههایشان هم با هم، همبازی میشوند. عمدتاً اینها جمع آقازادگی دارند و کمتر حس میکنند این توجه را. البته در دوران نوجوانی و جوانی کمکم شکل توجهات متفاوت میشود که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
اما آقازادههای ناگهانی یا در زمان کودکی و قبل از ۱۴-۱۵ سالگی آقازاده میشوند که فرصت تغییر در تشکیل گروه و نحوه استقلال را پیدا میکنند و کمکم شبیه میشوند به یک آقازاده مادرزاد یا بعد از شکلگیری دوستیها، کار، شخصیت اجتماعی و غیره به قافله آقازادگی میپیوندند که کارشان سخت میشود. دوستیها و روابط کمکم شکلشان تغییر میکند. پاسخ ندادن و تحویل نگرفتن میشود؛ خودش را میگیرد و فکر میکند چه خبر شده. پاسخ دادن و رفع و رجوع جوائج ملت هم در ابتدا عذابآور است که اگر کمی دنده پهن باشند زود تمام خواهد شد.
این آقازادهها از هر دستهای که باشند بعضی برخوردها با آنها یکسان است و همین برخوردها معضل اجتماعی آقازادهپروری را شکل میدهد. اول نگاه به چشم خریدار به آنها زیاد است. طمع در دوستیها و ارتباطات اطرافشان فراوان است. درخواستها و مراجعات به آنها زیاد است. تعریف رودررو و مذمت پشتسرشان زیاد است. این برخوردها به منظورهای مختلف و در شکلهای مختلف بروز میکند که شرح گوشهای از آنها خالی از لطف نیست.
خیلیها تلاش میکنند که یک آقازاده رشد کند. البته در بستری که آنها فراهم کردهاند. این است که حسب قدرت و اعتبار آقازاده به او پیشنهاد کار میشود؛ پیشنهاد مشارکت میشود؛ به جلسات و میهمانیهای مختلف دعوت میشود و بسیاری موارد مشابه دیگر. دو نوع دیگر کمی هوشمندانهتر است. یکی اینکه آقازاده انجام یک کار را بهظاهر مستقل شروع میکند که بهصورت کاملاً اتفاقی جمعی و افرادی به کمک او میآیند تا امر در نظرشان تحقق یابد و میشود محور یک تیم و گروه که معمولاً مستقیماً هم چشمداشتی ندارند.
از همه هوشمندانهتر اینکه طی یک بازی زرگری بساط نقد و انتقاد توسط ایشان فراهم میشود و ایشان شروع میکنند به نقد و انتقاد از یک فرد یا سیستم و ناگهان چنان انتقادپذیری در طرف مقابل موج میزند که آقازاده برای رفع نواقص سیستم و نقدهایی که داشته وارد سیستم میشود. یک قسم را هم نباید فراموش کرد که از حربه ایجاد دغدغه و ایجاد حس تکلیف در آقازاده بهره میبرند و توهم احساس وظیفه را در آقازاده محترم تشدید میکنند تا از این میانه آبی هم برای آنها گرم شود.
در این بین اما دوستان صادق و پیشنهادات و توصیههای مشفقانه و خالصانه هم هست که قاطی بقیه برخوردها میشود و کم پیش میآید به ثمر برسد.
نکته جالب این است که هر کس به آقازادهای وصل شود حسب قدرت آقازاده، مقداری که ایشان اهل معامله یا حل مشکلات اطرفیان باشد و اینکه این مرد چقدر توانسته باشد به آقازاده محترم نزدیک و با ایشان صمیمی شود، به مرتبتی از آقازادگی نائل میشود. این چرخه و حلقه آقازادهسازی با قدرتِ شدیدِ بازتولیدِ خود در کل جامعه نفوذ کرده است.
اما برای شکستن این حلقه و جلوگیری از بازتولید آن باید حضرات آقازادهها بههوش باشند. در اینجا چند توصیه برای آقازادههای مادرزاد که کارشان هم بسیار سخت است. البته کسانی هم که در کودکی به این جرگه پیوستهاند باید این توصیهها را مدنظر قرار دهند.
- شما به صورت جدی از دوستی و معاشرت با بزرگتر از خودتان بپرهیزید. آقایان قبل از سن عقل، مواظب آقازادههای کوچولوی خود باشند.
- همین دنبال کردن اخبار فوتبال و درسها و نمرات و سریالهای تلویزیون برای شما بهتر است تا اخبار بزرگتر از سنتان
- نامه رسانی و پیام رسانی در شأن شما نیست هر چند باعث توجه بیشتر به شما شود.
دوستان ورزشی و علمی و رفتن به باشگاه (البته نه با یک هیأت همراه) و آزمایشگاه و پژوهشگاه به شما توصیه میشود.و اما توصیههایی برای آقازادههای ناگهانی:
- به تغییر رفتار اطرافیان دقت کنید. افزایش احوالپرسیها، پیشنهادات، دعوتها و حتی انتقاداتی که از شما میشود میتواند نشانه باشد. جوگیر نشوید.
- در صدد حل همه مشکلاتی که تا امروز به ذهنتان رسیده و همه حقکشیهایی که دیدهاید و شنیدهاید، نباشید.
- مواظب باشید؛ دوستان خوب و صادق زودتر منزوی میشوند. شما هیچ طوریتان نیست. لازم نیست برای شکل آقازاده شدن هیچ اقدام خاصی بکنید. همان که هستید خوب است. حتی به فکر ساده زیستتر شدن هم نباشید حداقل در یکی دو سال اول. تغییر مزاج ناگهانی برای سلامتی شما مضر است.
- انتقادات و پیشنهادات خود را کنترل کنید.
- لازم نیست همه کسانی را که میتوانید بشناسید همان چند روز اول بشناسید. اصلا کلا لازم نیست بعضیها را بشناسید. سئوالات بیپاسخ ذهنتان را کنترل کنید. چندان هم که شما فکر میکنید. مهم نیستند.
و دسته آخر توصیهها، توصیههای عمومی است برای همه اقشار آقازادهها خصوصا از سنین جوانی به بعد.
- درست است که فرصتها مانند ابر درگذرند و باید از تکتک لحظات زندگی استفاده کرد؛ اما شما مواظب فرصتهایی که برایتان پیش میآورند باش. همه آنها نفحات نیستند که مترصد آنها باشید.
- نه گفتن را تمرین کنید.
- ترجیحا مشارکت نکنید مخصوصا با آنها که شما را میشناسند.
- مهمانیها و جلسات خصوصا آنها که ربط مستقیم به شما ندارد (هرچند بعدا ربط مستقیم پیدا کند) برای شما مثل سم میماند.
- تحصیل علم و دین و حتی ثروت سختی دارد و نیاز به زمان اگر زود و آسان دارید عالم و زاهد و متمول میشوید ترمز کنید.
- تنها راه رفتن در شهر و سوار تاکسی و اتوبوس و مترو شدن اکیداً به شما توصیه میشود. حین احساس تکلیف و احساس وظیفه کمی تأمل کنید و اگر دسترسی دارید با بزرگی مشورت کنید (با همه نمیشود مشورت کردها!)
- چند هندوانه را نمیشود با یک دست برداشت اگر شما دارید این کار را انجام میدهید یقین کنید دستهای دیگری در کار است.
- تا آنجا که ممکن است اخبار نخوانید. تحریک حس کنجکاوی شما، هم به ضرر خودتان است هم به ضرر جامعه
حل مشکل کسی که صدها نفر مشکل مشابه او را دارند مشکلی به مشکلات جامعه خواهد افزود. لذا هر چند حوائج مردم نعمتهای الهیاند لکن شما دقت کنید در تشخیص نعمت دچار اشتباه نشوید.