اجزای روش‌ تحلیل اقتصادی سیاسی

روش PEA مشتمل بر چهار جزء کلی: تحلیل ساختاری و زمینه‌ای، فرایندهای چانه‌زنی و تعاملات میان افراد و نهادها، ذینفعان، مشوق‌ها و بازدارنده‌هاست.

تحلیل ساختاری و زمینهای

گام نخست در این روش، تحلیل ساختاری و زمینه‌ای[۱] است. تحلیل‌های ساختاری، تحلیل‌هایی هستند که اجزاء و ارتباطات‌شان و جایگاه و نقش‌های‌شان را مورد توجه قرار می‌دهند. بر این اساس لازم است انواع سازمان‌های رسمی و غیررسمی و ارتباطاتشان با یکدیگر نگاشت شوند. نهادهای رسمی مانند دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی و شرکت‌های خصوصی و نهادهای غیررسمی مثل ساختارهای اجتماعی و بخش‌های ثبت‌نشده‌ای است که عملکرد فعال دارند. همچنین بحث‌های زمینه‌ای[۲] مثل جمعیت‌شناسی و مردم‌شناسی[۳] و موضوعات قومی و قومیتی، منطقه‌ای و فرهنگی، باید نگاشت شوند. مواردی که در طول زمان، به سختی و دیر تغییر میکنند، جزو مقولات زمینهای و بافتاری هستند. یعنی اینگونه نیست که با یک اقدام سریع، تغییر سریعی اتفاق بیفتد. در مقولات ساختاری، به خصوص ساختارهای رسمی حکومتی، می‌توان تغییرات را سریع‌تر اعمال کرد. اما بقیه اجزا، جزو عواملی‌اند که باید سیاست‌گذاری‌ها را با آنها تطابق داد. نه اینکه سعی در تغییر کوتاه‌مدتِ آنها شود. هرچند ممکن است در بلندمدت، اقداماتی که انجام می‌شود، به تغییر این اجزا هم منجر شود. اما اینکه سیاست وضع شود تا قومیت‌ها یا جمعیت‌ها یا فرهنگ جامعه را در کوتاه‌مدت تغییر دهد، امر چندان شدنی‌ای نیست.

شناسایی تعاملات و فرایندهای چانهزنی

جزء دوم، فرایندهای چانه‌زنی است که از آن با نام قواعد بازی یا اصطلاحاتی از این دست تعبیر شده و به معنای فرایند تعامل بین اجزاء در توزیع و انتقال و تعامل بین قدرت و ثروت می‌باشد. اساساً روش تحلیل اقتصادی سیاسی، همانطور که در تعریف روش ارائه شد، برای توصیف و تجویز چگونگی توزیع قدرت و ثروت در جامعه است.

توزیع قدرت و ثروت در جامعه و بازی بازیگران بر اساس یک سری قواعد، روش‌ها و الگوها صورت می‌گیرد که ممکن است از طریق فرایندهای رسمی یا غیررسمی اتفاق بیفتد. فرایندهای رسمی، مانند مذاکرات سازمانی، مجوزهای مختلف، قواعد قضایی و قانونی و امثال اینهاست. فرایندهای غیررسمی که تعداد آنها چه در بدنه اجتماعی و چه در روابط جامعه و حاکمیت زیادند مواردی مانند رشوه، بده بستان‌های سیاسی و یا رانت‌های مختلف است.

در این تحلیل، چگونگی نشستن اجزای مختلف کنار هم را در بافت‌های فرهنگی، سازمانی و سیاسی جامعه و کشور در آن موضوع خاص نشان می‌دهد. تفاوت این تحلیل با تحلیل‌های سیستمی این است که این تحلیل چندان به دنبال این نیست که اجزای سیستم چگونه کار می‌کنند و در همین حد مشخص شود که سیستم چیست و چه اتفاقی در آن رخ می‌دهد، کفایت می‌کند.

علاوه بر شناخت اجزاء و ذینفعان مختلف، مطلوبیت‌ها و قواعدی که در ذهن‌شان وجود دارد و ارتباطات آنها با هم باید به خوبی نگاشت شوند.

ایجاد تعادل لازمه آرامش جامعه

در بحث چانه‌زنی و تعاملات اجتماعی، نکته بسیار مهم این است که جامعه باید متعادل باشد. اینکه نقطه تعادل کجا اتفاق می‌افتد مسئله بعدی است. مهم این است که این تعادل وجود داشته باشد تا آرامش در جامعه برقرار شود. اگر این تعادل به هم بخورد، چالش‌هایی به وجود می‌آید. عمدتاً در سیاست‌گذاری‌های کلان به دنبال این هستیم که نقطه تعادل را تغییر بدهیم یا اگر این تعادل به هم خورده، نقطه تعادل را ایجاد کنیم تا آرامش برقرار شود.

نقطه تعادل، حاصل نوع تعامل و رفتار اجزاء با یکدیگر است. متأسفانه در موضوع نخبگان، فقط با نیروهای داخلی کشور و جامعه طرف نیستیم و نیروهای خارجی و غیرمدیریت‌شده و غیرکنترل‌شده هم سعی می‌کنند که این نقطه تعادل را تغییر دهند و آن را بر هم بزنند.

تغییر نقطه تعادل به نفع نظام 

لازم است توجه شود که هر تغییر در نقطه تعادل سیستم، نیازمند بر هم‌زدن تعادل در مقطعی است که باید هنرمندانه و هوشمندانه اتفاق بیفتد. یکی از قواعد زیست‌بوم‌ها این است که نظم روی نظم سوار نمی‌شود بلکه نظم روی بی‌نظمی سوار می‌شود. باید به این نکته توجه کرد. بنابراین به هم زدن تعادل، با وارد کردن یک سری عوامل، باید هوشمندانه و کم هزینه اتفاق بیفتد و به گونه‌ای اجرا شود که نقطه تعادل بعدی به سمت ارزش‌ها و مطلوبیت‌های نظام حرکت کند.

چانهزنی در همه سطوح

نکته دیگر این است که چانهزنی در همه سطوح جامعه اتفاق میافتد. در سطوح کلان، بین نهادهای اصلی کشور، در بخش‌های اجتماعی و اقتصادی کشور، و هرکسی در سطح خودش، چانه‌زنی و تعامل و معامله می‌کند. فرایند چانه‌زنی یا معامله و بده بستان در لایه‌های مختلف جامعه، اجتماعات مختلف، فرهنگ‌ها و فرایندهای حاکم بر آنها را شکل می‌دهد و میزان تأثیر و تأثر افراد و اجزای مختلف در جامعه را همین فرایندها و قواعد حاکم بر آنها مشخص خواهد کرد.

در تحلیلِ فرایندهای چانه‌زنی، مناسب است به عوامل مشوق و محرک و عوامل بازدارنده و محدودکننده، توجه شود. همچنین لازم است مسائل هویتی، منطقه‌ای، فرهنگ‌های قومیتی و ارتباطات شخصی و سازمانی بررسی شود. این موارد باید خیلی خوب نگاشت شود که بتوان قواعد را از آن استحصال و تحلیل کرد. مثلاً نقدی که به PEA و پیاده‌سازی آن در خیلی از کشورها، توسط نهادهای مختلف وارد شده است این است که قواعد حاکم بر فرایندهای چانه‌زنی و بده بستان را در جامعه زنان و مردان یکی گرفته و جنسیت را حذف کرده و در بعضی از مستندات دیده می‌شود که ندیدن همین عامل، باعث شده که بعضی از تحلیل‌ها، در جوامعی که به این پارامتر حساس بوده‌اند، دچار مشکل شوند.

تهیه بسته راهحلها برای عوامل و نقشهای مختلف

بر اساس مواردی که در فرایندهای تعامل و چانه‌زنی ذکر شد، برداشت می‌شود که سیاست‌گذاری و ایجاد تغییر در یک جامعه یا در یک حوزه خاص از جامعه، نیازمند تهیه بسته متعدد از راه‌حل‌هاست که مجموعه‌ای از مسائل را در سطوح و لایه‌های مختلف حل کنند و باید ذی‌نفعان متعددی بر اساس قواعد بازی‌ای که بر جامعه حاکم است قانع شوند. این همان تفاوت روش PEA است که بر این نظر است که اگر سیاست‌گذاری و اجرای سیاستی شکست می‌خورد، لزوماً به خاطر اراده سیاسی حاکمیت نیست و ممکن است عوامل متعددی مانند عدم توجه به ذی‌نفعان و قواعد حاکم بر آنها، باعث این شکست شده باشند. جمله کلیدی که در این مستندات بر این اساس نوشته شده، این است که صرف پذیرش یک سیاست توسط یک مقام مثل رئیس جمهور یا نخستوزیر و امضای یک سند، لزوماً اراده کافی را برای اجرای سیاست و ایجاد تغییر در یک جامعه فراهم نمیکند و باید به عوامل، نقش‌ها و تعاملات مختلفی توجه شود و یک بسته از اقدامات و تعاملات شکل گیرد تا تغییر مدنظر اتفاق بیفتد.

استفاده از ابزار پیشرانهای تغییر

در تحلیل عوامل و ذی‌نفعان مختلف، در مستندات ابزاری به نام پیشران تغییر[۴] معرفی شده که توسط [۵]DFID تولید شده است. این ابزار، می‌تواند پیشران‌های تغییر را نگاشت کند و برای ایجاد تغییر بیان کند که چه اجزاء و عواملی را باید مورد توجه قرار داد. عواملی که در این ابزار به عنوان ذی‌نفعان مختلف مورد توجه قرار می‌گیرد، کسانی‌ هستند که قدرت تأثیر دارند و می‌توانند در فرایند چانه‌زنی‌ها و تعاملات سیاسی اقتصادی و اجتماعی مشارکت کنند. همچنین کسانی که از این فرایند چانه‌زنی و تأثیرگذاری در جامعه حذف شده‌اند، عوامل مؤثری‌اند که می‌توان با وارد کردن آنها و با تغییر قواعدی که آنها بتوانند نقش‌آفرینی کنند، تغییری را ایجاد کرد. علاوه بر این، شبکه‌ها و نهادهایی که در این حوزه ایجاد شدند، باید مورد توجه قرار گیرند. همچنین نخبگان عوامل مهمی در هر جامعه‌ای هستند. یعنی در هر جامعه‌ای، درصدی از افراد، اثرگذاری بیشتری دارند که آنها نخبگان آن جامعه هستند.

نفع و ضرر غیرقابل اجتناب ذینفعان مختلف

نهایتاً اینکه در این فرایند چانه‌زنی و با تغییری که ایجاد می‌شود، ذی‌نفعان مختلف ممکن است برنده یا بازنده باشند و رفتارهای‌شان بر اساس اینکه منتفع می‌شوند یا ضرر می‌کنند، باید تحلیل شود و سیاستگذار باید به گونه‌ای سیاستگذاری کند که برآیند این نفع و ضررها مثبت شود و خود جامعه به سمت نقطه تعادل جدید حرکت کند. در این مسیر، هر چه فشارهای بیرونی کمتر باشد بهتر خواهد بود. طبیعتاً ذی‌نفعان مختلف هم اثرگذاری‌های پیچیده، باورها، تعهدات و تعاملات نانوشته‌ای دارند که باید به این عوامل نیز در فرایند سیاست‌گذاری توجه شود.

تحلیل ذینفعان

سومین جزئی که باید در این روش به آن توجه شود، ذی‌نفعان هستند که توضیح آن در بخش قبل گذشت. قاعدتاً ذی‌نفعانِ مختلف هستند که یک سیاست یا تغییر را پیاده یا ایجاد می‌کنند. باید به ساختار ذی‌نفعان مختلف، رفتارها، مطلوبیت‌های‌شان، قواعد بازی حاکم بر آنها و تعاملاتی که با هم دارند، توجه کرد. نگاشت ذی‌نفعان مختلف و ویژگی‌های آنها برای اینکه تحلیل درست اقتصادی سیاسی داشته باشیم و بر اساس آن بتوانیم بسته برنامه‌های سیاستی را طراحی و نقطه شروع مسیر را ارائه کنیم، بسیار مهم است.

در مورد ذی‌نفعان مختلف مسائل مختلفی وجود دارد. از جمله: تأثیر و تأثرات آنها بر هم چیست؟ عقایدشان چیست؟ چه تعاملاتی بین آنها وجود دارد؟ هر یک چه حقوقی دارند و چه تکالیف و وظایفی بر عهده دارند؟

این مسائل باید شناخته شوند و سپس بر اساس نگاشتی که از ذی‌نفعان مختلف تهیه می‌شود، در هر سیاستی و برنامه‌ای مشخص ‌شود که کدامیک از ذینفعان منتفع و کدامیک متضرر می‌شوند و می‌توان تعادل را بین آنها در یک نقطه مطلوب برقرار کرد.

شناسایی مشوقها و بازدارندهها

چهارمین و آخرین جزئی که در تحلیل اقتصادی سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرد، مشوق‌ها[۶] و بازدارنده‌ها[۷] است. تغییر و اجرای سیاست باید بر اساس مشوق‌ها و بازدارنده‌ها طراحی و پیاده شود.

بیتوجهی به مشوقهای غیرمادی در نگاه غربیها

مشوق‌ها می‌تواند خیلی ساده و مشخص، مثل پول و درآمد، یا خیلی دور و غیرملموس باشد. مثلاً کسی که می‌خواهد با فعالیتی، ارثی یا اثری از خودش برای آیندگان به جای بگذارد، یک انگیزه دور محسوب می‌شود. در مستندات غربی، بیشتر مشوق‌ها، حتی مشوق‌های دور و غیرملموس، مادی‌اند. بخشی از اشکالاتی که در تحلیل‌های غربی نسبت به جوامعی که در آنها باورهای اعتقادی و ماوراء طبیعی وجود دارد این است که آنها قواعد بازی و منطقی که بر جامعه حکمفرماست، صرفاً مادی و با اثرگذاری‌های دور و نزدیک می‌بینند. اما جوامعی که باورهای اعتقادی، دینی و ماوراء طبیعی دارند، مشوق‌های دیگری نیز وجود دارد که شاید چندان در تحلیل‌های آنها دیده نمی‌شود.

اثر مشوقها و بازدارندهها بر اجرای سیاستها

مشوق‌ها و بازدارنده‌ها، اثرات جدی دارند که می‌تواند سیاستی را پیش ببرد یا آنکه مانع اجرای آن شود. مشوق‌ها و بازدارنده‌ها که برگرفته از اعتقادات، اندیشه‌ها و رویکردها هستند، می‌توانند باعث پیش‌داوری‌ها و موضع‌گیری‌ها نسبت به یک سیاست شوند. مثلاً یک سیاست یا برنامه می‌تواند در ذهن یک جامعه، اثر منفی داشته باشد. یعنی جامعه، خود به خود نسبت به آن موضع خواهد گرفت. لذا این برنامه، برنامه خوبی نخواهد بود.

موازنه بین مشوقها و بازدارندهها

مشوق‌ها و بازدارنده‌ها، هم در فرد، هم در گروه، هم در جامعه، دائماً در تضاد و تقابل با هم هستند و یک موازنه‌ای[۸] بین آنها اتفاق می‌افتد و دائماً افراد، گروه‌ها و اجتماعات مختلف برای تصمیم‌گیری‌ها و موضع‌گیری‌هایشان بین مشوق‌ها و بازدارنده‌هایی که در باورهای‌شان نهفته است، چالش دارند و بر اساس موازنه‌ای که بین اینها وجود دارد، تصمیم می‌گیرند. لذا سیاستها باید به گونهای نوشته و پیاده شوند که موازنه ذهنی و درونیِ افراد و گروهها را در تصمیمگیریها به سمت نقطه تعادل مطلوب سوق دهد.

تغییر انگیزهها در موقعیتهای زمانی مختلف

نکته‌ای که شاید چندان در مستندات به آن توجه نشده این است که باورها، اعتقادات و مشوق‌ها، در شرایط و موقعیت‌های مختلف می‌تواند متفاوت باشد. مثلاً در جامعه ما، در ایام خاصی، اعتقادات مذهبی و باورهای دینی غلبه پیدا می‌کند و این زمان‌ها، فرصت خوبی برای پیاده کردن سیاست‌هایی که از این انگیزه‌ها، باورها، اعتقادات و مشوق‌های مرتبط با آن استفاده کنند. بنابراین، اینکه سیاستی بر اساس باورها و مشوق‌ها چگونه تعریف شود و کِی، چگونه و کجا اجرا شود بسیار مهم است.

باورها، قویترین مشوقها

باورها و نگرش‌ها در بین افراد، مشوق‌های بسیار قوی‌ای هستند. پایبندی به اعتقادات بنیادین و باورهای عمیق با مشوق‌های لحظه‌ای قابل مقایسه نبوده و آن موازنه، موازنۀ خطیِ هم‌وزنی نیست. باورهای دینی میتواند افراد را به هزینههای بسیار زیاد قانع کند و خیلی مقاومت ایجاد کند. باورهای دینی است که فرایندهای تغییر و ارتباطات بین افراد را شکل می‌دهد. پس در تحلیل اقتصادی سیاسی، قبل از اینکه سیاستی یا قانونی تعیین شود و مشوقی تعریف شود، باید به این باورها و نگرش‌ها توجه کرد و بررسی شود که تا چه حد باورها، افراد را نگه می‌دارد و چگونه می‌شود اینها را تغییر داد و چگونه می‌شود از این باورها برای پیاده کردن یک سیاست استفاده کرد.

[۱]. structured & contextual analysis

[۲]. contextual

[۳]. demographic

[۴] driver of change

[۵] Department for International Development

[۶]. incentive

[۷]. disincentive

[۸]. trade of

رابطه حکومت و جامعه (بایدها و نبایدها)

حکومت می‌خواهد جامعه به سمت خودش بکشاند و جامعه نیز در مقابل می‌خواهد حکومت را مطابق با میل خود تغییر دهد. به خاطر همین است که خیلی وقت‌ها ذهن حاکمان متمرکز هدایت و ساماندهی جامعه و ذهن جامعه مشغول نقد حکومت است. البته تعامل حکومت و جامعه در گستره‌ای بسیار وسیع‌تر از این اتفاق می‌افتد و هر ناظری، می‌تواند از این منظر شاهد فرآیندها و سازوکارهای زیادی در تعامل این دو با یکدیگر باشد.

یک سری عوامل غیرمحسوس و پشت پرده وجود دارد که شاید بسیاری سازوکارها و فرآیندها بخاطر همین عوامل اتفاق می‌افتد. لذا شناختن این عوامل در تحلیل تعامل بین حکومت و جامعه بسیار مهم است.

آیا بین رابطه حکومت با جامعه و رابطه جامعه با حکومت تفاوتی هست؟

حکومت خود بخشی از جامعه است، لذا این ارتباطات بین جامعه و حکومت ارتباطات درون سیستمی است. یعنی حکومت جزئی از جامعه است. این ارتباطات در دوران مختلف شکل‌گیری حکومت‌ها متفاوت است. به طور مثال حکومتی در حال شکل‌گیری است با حکومتی که پایدار است متفاوت است که در بخش چرخه حیات حکومت‌ها بررسی خواهد شد.

نگاه حکومت به جامعه ؛ چگونه باید باشد و چگونه نباید باشد؟

حکومت زمانی که در حوزه‌ای احساس می‌کند وضعیت جامعه مناسب نیست، ممکن است با روش‌های مختلفی سعی کند که روی آن تأثیر بگذارد. در جمهوری اسلامی معمولاً برای حرکت دادن جامعه در مسیر مطلوب، ابتدا سازمانی ایجاد می‌شود و بعد از مدتی مشخص می‌شود که این سازمان با عرض و طولی که برایش تعریف شده است، نمی‌تواند همه‌ی وجوه این حوزه را پوشش دهد؛ بنابراین ایجادکنندگان این حوزه گام بعدی مواجهه با مشکل موجود در آن حوزه را برمی‌دارند و سازمان دیگری را با مأموریت بررسی بخش دیگری از مسائل آن حوزه ایجاد می‌کنند. این روند همچنان ادامه پیدا می‌کند تا اینکه تعداد این سازمان‌ها بسیار زیاد شده و به علل مختلف مرز بین مأموریت‌های آنها از بین می‌رود و یک رقابت نافرجام بین همین سازمان‌هایی که اغلب سرشان در یک آخور بی‌انتها (بیت‌المال) است، شکل می‌گیرد و آنچه که در جنگ قدرت بین این سازمان‌ها به فراموشی سپرده می‌شود، مشکلات همان حوزه‌ای است که این سازمان‌ها برای مواجهه با آنها ایجاد شده‌اند.

وقتی بی‌اثر بودن پول‌های هزینه شده توسط دستگاه‌های کلان کشور احساس می‌شود، انگشت اتهام به سمت موازی‌کاری این سازمان‌ها نشانه می‌رود و راهکار همیشگی و البته همیشه ناکارآمد رخ می‌کند: «ایجاد یک شورای عالی برای هماهنگی این سازمان‌های تودرتو». اما غافل از اینکه خود این شورا نیز به ابعاد مسئله اضافه می‌کند و تودرتویی موجود را به علت تلاش برای تثبیت جایگاه حقوقی خود، افزایش می‌دهد و در این بین آنچه که فراموش می‌شود، باز هم همان مشکلات است.

اغلب راهکارهایی که از سوی حکومت جمهوری اسلامی برای هدایت جامعه به سمت راه مدنظر خودش ارائه می‌شود، راهکارهایی ناکارآمد هستند. اما وقتی سیستم‌ها بزرگ می‌شوند، ناکارآمدی راهکارهایی که برای رفع مشکلات ارائه می‌شوند، قابل فهم نیستند. در حالی که اگر راهکارهایی از همین سنخ در مقیاس کوچک بررسی شوند، واقعاً مضحک به نظر می‎رسند. مثلاً مدرسه به عنوان مدل کوچکی از جامعه در نظر گرفته می‌شود و مدیر مدرسه هم حاکم آن جامعه؛ و مشکلی که در این مدرسه وجود دارد این است که «دانش‌آموزان هر روز بعد از ساعت تحصیلی شدیداً با هم دعوا و زدوخورد می‌کنند». در این مثال کاملاً مضحک به نظر می‌رسد که مدیر این مدرسه برای رفع این مشکل، «محتوای درسی را عوض کند» یا در «تخته‌ی هوشمند در کلاس‌ها نصب کند» و راهکارهایی از این دست. البته در کشور ما از آنجا که رفع مشکلات مدرسه تقریباً از اختیار مدیر مدرسه خارج است، چنین دستورالعمل‌هایی از وزارت آموزش و پرورش به مدارس دیکته می‌شود و هیچ هم اهمیت ندارد که مشکلات حل شود یا نه.

در جامعه هم اینگونه است، کارهایی که انجام می‌شود ناشی از تحلیل مستقیم حکومت است؛ در حالی که تحلیل مستقیم موضوعات مطرح در جامعه، کار اشتباهی است. چون منجر به راهکارهای مستقیمی می‌شود که هیچ اثری در جامعه ندارد. راهکارهایی از این دست در جمهوری اسلامی فراوان دیده می‌شود. مثلاً «در جامعه به قرآن کم‌توجهی می‌شود؛ چاپ قرآن توسط نهادهایی چون اوقاف و سازمان تبلیغات چند برابر می‌شود»؛ «حجاب جامعه مشکل دارد؛ چادر ملی تولید می‌شود و گشت ارشاد با بدحجاب‌ها برخورد می‌کند»؛ «بازی‌های کودکان از نظر محتوایی مشکل دارد؛ بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای ایجاد می‌شود». «مطبوعات از خطوط قرمز عبور می‌کنند؛ شورای سیاست‌گذاری مطبوعات ایجاد می‌شود». جنس راهکارهای مقابله با مشکلات در جمهوری اسلامی واقعاً جالب است؛ کاملاً قابل رصد است که برای مواجهه با بسیاری از مشکلات موجود در جامعه، نهادی (شورا، سازمان، کمیته، مرکز، کارگروه، معاونت، پژوهشکده و امثالهم) ایجاد می‌گردد تا رفع آن مشکل در جامعه را پیگیری کند. مثلاً در سازمان ترافیک فقط ۹ شورا در ارتباط با مشکلات مختلف ترافیکی تعریف شده بود؛ شوراهایی بدون کارایی و خروجی قابل توجه؛ چون این شوراها باید دارای وجاهت قانونی باشند، اعضای آن اغلب شخصیت‌های حقوقی بدون تخصص هستند. به همین خاطر در جلسات شورا نیز خیلی وقت‌ها بحث‌های بی‌ربط و سطح پایینی مطرح می‌شود. مثلاً در یکی از جلسات شورای معاونین سازمان ترافیک، موضوع جلسه «چگونگی نصب آرم روی سینه‌ی کارمندان سازمان ترافیک به منظور نشان دادن هویت سازمانی» بود.

با همین نگاه موجود، نگاه بالا به پایین متمرکز کلاسیک به جامعه نگاه غلطی است. روش کارکردن با جامعه باید به شکل دیگری باشد. به صورت یک کل، جامعه یک موجود زنده است. لذا اگر کسی بتواند یک موجود زنده مثل انسان را مثل یک رُبات مدیریت کند، جامعه را هم می‌تواند به سبک کلاسیک و از بالا به پایین مدیریت کند؛ یا به عبارت دیگر هر وقت توانست برای فکر کردن و راه رفتن انسان برنامه‌ریزی کند، برای جامعه هم می‌تواند از بالا به پایین برنامه بریزید و با دستور و ابلاغ مطالبات خود را به انجام برساند. انسان اگر حس کند که به او زور گفته می‌شود -حتی اگر حرف درستی باشد- در برابر آن موضع می‌گیرد.

جامعه نیز دقیقاً به همین شکل است؛ وقتی احساس کند که کسی دارد زور می‌گوید، در برابر او مقاومت می‌کند و موضع می‌گیرد و این مستقل از درست یا نادرست بودن حرف است. اتفاقاً موضع‌گیری‌های جامعه به علت قرار گرفتن در حلقه‌ی تشدید، ممکن است شدیدتر از موضع‌گیری طبیعی انسان نیز بشود. آدم‌ها با یکدیگر هم‌افزایی ایجاد می‌کنند و از این رو است که مخالفت‌های جامعه مثل مخالفت‌های یک فرد نیست.

آقازادگان ناگهانی

یکی از دوستان رفته بود یک نمایشگاه صنعتی. می‌گفت مشغول صحبت با یک ایتالیایی بودم که یک نفر از در وارد شد. همه غرفه‌داران و خیلی از بازدیدکننده‌ها دورش جمع شدند. گویا این شخص ایتالیایی از کسی که وارد شده بود پرسیده بوده و دوست ما به او گفته بوده که معاون فلان وزیر است. در جواب هم شنیده بود معلوم است مملکت بی‌قانونی دارید و کارها از طریق آدمها حل می‌شود؛ نه روال قانونی. این داستان را بهانه کردم برای ورود به بحث تأثیر جامعه در تولید و رشد آقازاده‌ها.

اساساً جامعه ما جامعه آقازاده‌پروری است. یعنی در طی نسلها یاد گرفته‌ایم و باورمان شده که یک سری افراد خاص هستند و باید به آنها احترام ویژه گذاشت و فهمیده‌ایم که راه حل مسائل به دست عده‌ای است که به ارکان قدرت وصل هستند. این مسئله باعث شده جامعه ما به یک سیستم آقازاده‌پرور تبدیل شود. مثلاً دانش‌آموزی در مدرسه است که هیچکس به او محل نمی‌گذارد؛ دست بر قضا می‌زند و پدرش کاندیدا می‌شود و رأی می‌آورد. از فردا این بچه می‌شود نور چشم مدیر و معلم و اولیای هم‌کلاس‌ها. البته اگر در سالهای آخر دبیرستان یا در دانشگاه باشد که هم‌کلاس‌ها و هم دوره‌ها هم فهم می‌کنند گره‌گشایی این آقازاده را و  نور چشم آنها هم می‌شود.

برای ادامه بحث لازم است یک تقسیم‌بندی روی آقازاده‌ها انجام دهیم. دسته اول آقازاده‌های مادرزاد هستند؛ یعنی از بدو تولد متصل بوده‌اند به ارکان قدرت و به همین دلیل از همان چندماهگی در دوست و فامیل مورد توجه ویژه بوده‌اند. دسته دوم را می‌توان آقازاده‌های ناگهانی خواند؛ یعنی کسانی که بواسطه پست گرفتن یکی از آشنایان درجه یک به مقام آقازادگی مفتخر می‌شوند یا بواسطه برقراری یک رابطه‌ سببی متصل می‌شود به یک مسئولی و می‌شود آقازاده.

در قسم اول ارتباطات از همان اول متناسب با میزان آقازادگی اتفاق می‌افتد؛ یعنی از همان ابتدا افرادی دور آقازاده جمع می‌شوند و او را بزرگ می‌کنند و بچه‌های‌شان هم با هم، هم‌بازی می‌شوند. عمدتاً اینها جمع آقازادگی دارند و کمتر حس می‌کنند این توجه را. البته در دوران نوجوانی و جوانی کم‌کم شکل توجهات متفاوت می‌شود که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

اما آقازاده‌های ناگهانی یا در زمان کودکی و قبل از ۱۴-۱۵ سالگی آقازاده می‌شوند که فرصت تغییر در تشکیل گروه و نحوه استقلال را پیدا می‌کنند و کم‌کم شبیه می‌شوند به یک آقازاده مادرزاد یا بعد از شکل‌گیری دوستی‌ها، کار، شخصیت اجتماعی و غیره به قافله آقازادگی می‌پیوندند که کارشان سخت می‌شود. دوستی‌ها و روابط کم‌کم شکل‌شان تغییر می‌کند. پاسخ ندادن و تحویل نگرفتن  می‌شود؛ خودش را می‌گیرد و فکر می‌کند چه خبر شده. پاسخ دادن و رفع و رجوع جوائج ملت هم در ابتدا عذاب‌آور است که اگر کمی دنده پهن باشند زود تمام خواهد شد.

این آقازاده‌ها از هر دسته‌ای  که باشند بعضی برخوردها با آنها یکسان است و همین برخوردها معضل اجتماعی آقازاده‌پروری را شکل می‌دهد. اول نگاه به چشم خریدار به آنها زیاد است. طمع در دوستی‌ها و ارتباطات اطراف‌شان فراوان است. درخواست‌ها و مراجعات به آنها زیاد است. تعریف رودررو و مذمت پشت‌سرشان زیاد است. این برخوردها به منظورهای مختلف و در شکل‌های مختلف بروز می‌کند که شرح گوشه‌ای از آنها خالی از لطف نیست.

خیلی‌ها تلاش می‌کنند که یک آقازاده رشد کند. البته در بستری که آنها فراهم کرده‌اند. این است که حسب قدرت و اعتبار آقازاده به او پیشنهاد کار می‌شود؛ پیشنهاد مشارکت می‌شود؛ به جلسات و میهمانی‌های مختلف دعوت می‌شود و بسیاری موارد مشابه دیگر. دو نوع دیگر کمی هوشمندانه‌تر است. یکی اینکه آقازاده انجام یک کار را به‌ظاهر مستقل شروع می‌کند که به‌صورت کاملاً اتفاقی جمعی و افرادی به کمک او می‌‌آیند تا امر در نظرشان تحقق یابد و می‌شود محور یک تیم و گروه که معمولاً مستقیماً هم چشم‌داشتی ندارند.

از همه هوشمندانه‌تر اینکه طی یک بازی زرگری بساط نقد و انتقاد توسط ایشان فراهم می‌شود و ایشان شروع می‌کنند به نقد و انتقاد از یک فرد یا سیستم و ناگهان چنان انتقادپذیری در طرف مقابل موج می‌زند که آقازاده برای رفع نواقص سیستم و نقدهایی که داشته وارد سیستم می‌شود. یک قسم را هم نباید فراموش کرد که از حربه ایجاد دغدغه و ایجاد حس تکلیف در آقازاده بهره می‌برند و توهم احساس وظیفه را در آقازاده محترم تشدید می‌کنند تا از این میانه آبی هم برای آنها گرم شود.

در این بین اما دوستان صادق و پیشنهادات و توصیه‌های مشفقانه و خالصانه هم هست که قاطی بقیه برخوردها ‌می‌شود و کم پیش می‌آید به ثمر برسد.

نکته جالب این است که هر کس به آقازاده‌ای وصل شود حسب قدرت آقازاده، مقداری که ایشان اهل معامله یا حل مشکلات اطرفیان باشد و اینکه این مرد چقدر توانسته باشد به آقازاده محترم نزدیک و با ایشان صمیمی شود، به مرتبتی از آقازادگی نائل می‌شود. این چرخه و حلقه آقازاده‌سازی با قدرتِ شدیدِ بازتولیدِ خود در کل جامعه نفوذ کرده است.

اما برای شکستن این حلقه و جلوگیری از بازتولید آن باید حضرات آقازاده‌ها به‌هوش باشند. در اینجا چند توصیه برای آقازاده‌های مادرزاد که کارشان هم بسیار سخت است. البته کسانی هم که در کودکی به این جرگه پیوسته‌اند باید این توصیه‌ها را مدنظر قرار دهند.

  • شما به صورت جدی از دوستی و معاشرت با بزرگتر از خودتان بپرهیزید. آقایان قبل از سن عقل، مواظب آقازاده‌های کوچولوی خود باشند.
  • همین دنبال کردن اخبار فوتبال و درس‌ها و نمرات و سریال‌های تلویزیون برای شما بهتر است تا اخبار بزرگ‌تر از سن‌تان
  • نامه رسانی و پیام رسانی در شأن شما نیست هر چند باعث توجه بیشتر به شما شود.

دوستان ورزشی و علمی و رفتن به باشگاه (البته نه با یک هیأت همراه) و آزمایشگاه و پژوهشگاه به شما توصیه می‌شود.و اما توصیه‌هایی برای آقازاده‌های ناگهانی:

  • به تغییر رفتار اطرافیان دقت کنید. افزایش احوال‌پرسی‌ها، پیشنهادات، دعوت‌ها و حتی انتقاداتی که از شما می‌شود می‌تواند نشانه باشد. جوگیر نشوید.
  • در صدد حل همه مشکلاتی که تا امروز به ذهن‌تان رسیده و همه حق‌کشی‌هایی که دیده‌اید و شنیده‌اید، نباشید.
  • مواظب باشید؛ دوستان خوب و صادق زودتر منزوی می‌شوند. شما هیچ طوری‌تان نیست. لازم نیست برای شکل آقازاده شدن هیچ اقدام خاصی بکنید. همان که هستید خوب است. حتی به فکر ساده زیست‌تر شدن هم نباشید حداقل در یکی دو سال اول. تغییر مزاج ناگهانی برای سلامتی شما مضر است.
  • انتقادات و پیشنهادات خود را کنترل کنید.
  • لازم نیست همه کسانی را که می‌توانید بشناسید همان چند روز اول بشناسید. اصلا کلا لازم نیست بعضی‌ها را بشناسید. سئوالات بی‌پاسخ ذهنتان را کنترل کنید. چندان هم که شما فکر می‌کنید. مهم نیستند.

و دسته آخر توصیه‌ها، توصیه‌های عمومی است برای همه اقشار آقازاده‌ها خصوصا از سنین جوانی به بعد.

  • درست است که فرصت‌ها مانند ابر درگذرند و باید از تک‌تک لحظات زندگی استفاده کرد؛ اما شما مواظب فرصت‌هایی که برایتان پیش می‌آورند باش. همه آنها نفحات نیستند که مترصد آنها باشید.
  • نه گفتن را تمرین کنید.
  • ترجیحا مشارکت نکنید مخصوصا با آنها که شما را می‌شناسند.
  • مهمانی‌ها و جلسات خصوصا آنها که ربط مستقیم به شما ندارد (هرچند بعدا ربط مستقیم پیدا کند) برای شما مثل سم می‌ماند.
  • تحصیل علم و دین و حتی ثروت سختی دارد و نیاز به زمان اگر زود و آسان دارید عالم و زاهد و متمول می‌شوید ترمز کنید.
  • تنها راه رفتن در شهر و سوار تاکسی و اتوبوس و مترو شدن اکیداً به شما توصیه می‌شود. حین احساس تکلیف و احساس وظیفه کمی تأمل کنید و اگر دسترسی دارید با بزرگی مشورت کنید (با همه نمی‌شود مشورت کردها!)
  • چند هندوانه را نمی‌شود با یک دست برداشت اگر شما دارید این کار را انجام می‌دهید یقین کنید دست‌های دیگری در کار است.
  • تا آنجا که ممکن است اخبار نخوانید. تحریک حس کنجکاوی شما، هم به ضرر خودتان است هم به ضرر جامعه

حل مشکل کسی که صدها نفر مشکل مشابه او را دارند مشکلی به مشکلات جامعه خواهد افزود. لذا هر چند حوائج مردم نعمتهای الهی‌اند لکن شما دقت کنید در تشخیص نعمت دچار اشتباه نشوید.

مراحل رشد (سیستم دفع بدن)

خوب تا اینجا مراحل رشد رو از جنبه‌‎های مختلف بررسی کردیم ان‌شاءالله این پست آخرین پست در این موضوعه و میشه گفت این مقدمه طولانی رو به پایانه. ضمنا این پست کمی هم بوداره!!! یعنی در مورد مراحل رشد از نظر دفع ادرار و مدفوعه.
خوب طبیعتا بچه که به دنیا میاد کنترلی روی دفعش نداره و جالبه بدونید که اولش احساسش رو هم نداره و کاملا به صورت غیر ارادی دفع می‌کنه. احساس دفع از یه سنی شروع می‌شه و کم‎‌کم کنترل هم به وجود میاد. این احساس و کنترل هم یکی از نشانه‌‎های رشده. البته مثل بقیه ابعاد رشد برای این مراحل هم زمان قطعی وجود نداره اما خوب اگر یه بچه به ۳ – ۴ سالگی رسید و هنوز کنترل نداشت باید این موضوع رو جدی پیگیری کرد. مشکلات این بعد از مراحل رشد هم می‌تونه فیزیولوژیک باشه هم سایکولوژیک (همون جسمی و روانی خودمون). ضمنا کمک و تمرین شما در این بعد خیلی مؤثره و استرس و فشار هم تأخیر ایجاد می‌کنه. بنابراین دونستن این مراحل و کمک‌هایی که می‌شه به بچه‌‎ها کرد می‌تونه بهشون در این مسیر کمک کنه. خوب قبل از توضیحات بیشتر اول جداول مربوط به دفع ادرار و مدفوع رو به صورت جداگانه میارم بعد یک سری نکات که می‌تونه مفید باشه رو خدمتتون میگم.
سن مرحله رشد فعالیت‌های کمکی
تا ۵۲ هفته تخلیه مثانه بدون اراده – عدم کنترل روی ادرار – خیس کردن پوشک بعد از غذا آشنا کردن با لگن از حدود ۳۷ هفتگی به بعد
حدود ۱۲ تا ۱۳ ماه هنوز قادر به کنترل تخلیه مثانه نیست عادت دهید پس از غذا چند دقیقه روی لگن بشیند 
حدود ۱۵ ماه  کم‌کم نیاز به دفع ادرار را حس می‌‌کند ولی نمی‌‌تواند آن را نگه دارد از او بپرسید که می‌‌خواهد به توالت برود یا نه
حدود ۱۸ ماه سیستم دفع هنوز نیاز به تکمیل دارد موفقیت‌‌هایش در  این زمینه را تحسین کنید
حدود ۲۱ ماه تکرار ادرار در این سن حفظ آرامش و چشم پوشی از شکست‌‌ها 
حدود ۲ سال به تنهایی روی لگن می‌‌رود کمکش کنید مستقل شود
حدود ۳۰ ماه از شما می‌‌خواهد در طول روز پوشک او را نبندید – خشک ماندن در اغلب موارد تهیه شورت‌‌های آموزشی 
 سن مرحله رشد فعالیت‌‌های کمکی
حدود ۱۸ ماه معمولا دفع مدفوع پس از غذا خوردن پس از هر وعده او را روی لگن بگذارید
حدود ۲ سال احساس آرامش هنگام نشستن روی لگن هر کاری با لگن می‌‌‌کند با آرامش و شادی باشد
حدود ۳۰ ماه اشتیاق کودک برای تمیز بودن اگر تمیز ماند او را تحسین کنید
همونطور که در جداول می‌بینید مراحل خیلی چیز پیچیده‌‎ای نیست. اما همین چند مرحله ساده بعضی وقت‌ها نگرانی‎‌های جدی‌ای رو برای والدین درست می‌کنه و بعضی وقت‌ها حتی تا ۶ – ۷ سالگی هم بچه‎‌ها روی کنترل دفع مشکل دارند.
حالا چند نکته رو در مورد دفع و مراحل تکمیل سیستم دفع و کنترل اون می‌نویسم و امیدوارم که مفید باشه.
۱- بچه‎‌ها در مورد دفع خیلی با هم متفاوتند و این از همون روزای اول واضحه مثلا یه بچه هست که روزی دو سه بار دفع مدفوع داره (به قول معروف شکمش کار می‌کنه) یکی هم هست دو سه روز یک بار. تا اونجایی که من خوندم و پرسیدم و با پزشک بچه‌‎ها مشورت کردیم اگر از یک حدی مثلا روی ۵ – ۶ بار بیشتر نباشه و از یک حدی کمتر مثلا هفته‌ای دو بار مشکل جدی محسوب نمی‌شه. البته خوب باید مثلا به اون‌‌هایی که کمتر دفع دارند از همون اول ملین داد و بعضا ماساژ شکم و کمک کردن در دفع هم خوبه. باز اینطور که فهمیدم اگر این کار نکردن به حدود یک هفته برسه (در بچه‌‎های زیر یک سال) باید جدی گرفته بشه و به پزشک مراجعه کنید. در مورد دفع ادرار هم بچه‌‌‎ها مختلفند اما اگر در زیر شش ماه مدت طولانی مثلا بیش از ۶ ساعت پوشک خشک مونده باشه باید بهش توجه کرد.
۲- یه وقتی می‌‌رسه که می‌‌بینید بچه یه لحظه همینطور می‌مونه یا به یه جا خیره می‌شه یا میره یه گوشه و زور می‌زنه، اون همون وقتیه که احساس دفع درش پیدا می‌شه. معمولا از ۷ – ۸ ماهگی به بعد این اتفاق میفته. در این شرایط هیچ کاری به کار بچه نداشته باشید و بذارید راحت باشه.
۳- قدیمی‎‌ترها (مثلا مادربزرگای ما) بعضیاشون بچه رو از چند ماهگی حتی ۴۰ روزگی سرپا می‌‌‌گرفتن. حالا احتمالا مثلا اینقدر هم وای میستادن تا بچه یه کاری بکنه و احساس موفقیت می‌کردن. نمی‌دونم این کار درسته یا نه ولی به نظرم اگر دفعی هم اتفاق می‌فتاده خود بچه احساسی از این داشته مثلا با ریختن آب یا قلقلک دادن زانو بچه رو تحریک می‌‌کردن و این باعث تخلیه ادرار می‌‌شده. به نظر می‌‌رسه قبل از احساس دفع این کار خیلی مفید نباشه. (البته به نظر می‌رسه! چون خیلی کارهای قدیمیا بر اساس یک حکمتی بوده که بعضیش رو من نمی‌فهمم اینم یکیشه که یا من نمی‌فهمم یا واقعا مفید نبوده). به هر حال از حدود ۹ ماهگی یعنی وقتی که بچه کاملا می‌شینه، میشه کم‌کم با لگن آشناش کرد. البته نه اینکه بخواد ازش استفاده کنه فقط برای عادت کردن بهشه. یعنی اساسا تا ۱۸ ماهگی هیچ اصرار نکنید که در لگن کارش رو بکنه ولی اگر کرد تشویقش کنید.
۴- بعضی بچه‌‎ها به دلایلی ادرار و مدفوعشون رو نگه میدارن که این خیلی مضره و بیشتر ناشی از عوامل روانی هم هست. ضمنا نگه داشتن کنترل رو هم کم می‌کنه مخصوصا نگه داشتن مدفوع که یبوست و نفخ میاره و کنترل ادرار رو برای بچه خیلی سخت می‌کنه و بعضی وقتا بچه اختیار ادرارش رو از دست میده. حتما سعی کنید عوامل منفی دفع کردن رو چه از نظر روانی و چه از نظر تغذیه و اگر لازمه با دارو رفع کنید. در طب سنتی ما هم میگن یبوست مادر مرض‌ها است. بچه اگر به موقع و خوب تخلیه نشه علاوه بر مشکلات رشد جسمی دچار مشکلات روانی و خستگی و بی حالی هم می‌شه. ضمنا دفع بد یکی از عوامل کوتاهی قد هم شناخته شده (راست و دروغش گردن اونایی که شناختن). بنابراین برای بچه‌‎های زیر دو سال، دادن چیزهای ملین، تشویق هنگام دفع عدم وارد کردن استرس خصوصا وقتی بیرون خونه هستید و ماساژ شکم و تحرک می‌تونه مفید باشه. برای بچه‎‌های بزرگتر هم تحرک و خوردن غذاهای فیبردار و ملین و راحت دستشویی رفتن و بدون استرس بودن خیلی مهمه.
۵- اما یکی از درگیری‌های اغلب والدین از پوشک گرفتن بچه است. اولا عجله نکنید. قدیما مادرا چون باید کهنه می‌‎شستن عجله داشتن. الآن پدرا که باید پول پوشک رو بدن!! وقت گرفتن از پوشک در بچه‌‎های مختلف متفاوته از دو سال شروع می‌شه تا بعد از ۳ سال هم ممکنه برای بعضی بچه‎‌ها طول بکشه. طبیعی هم هست که اوایلش از دستشون در بره! که برای این هم این شرت‌های آموزشی اومده که تا حدی ضریب اطمینان رو بالا می‌بره. با این حال اگر دیدی از دست بچه در رفت به روش نیارید. کلا در این کار تشویق در مواقع موفقیت خیلی بهتر از تنبیه جواب میده.
۶- اوایلی که دارید بچه رو از پوشک می‌گیرید روزها می‌تونه خودش رو کنترل کنه اما شب‌ها نه. یه چندماهی برنامه روز و شب باید متفاوت باشه یعنی روزها بچه آزاد باشه که اون هم می‌تونه از چند ساعت در روز و با نظارت یا در محیطی خاص شروع بشه بعد کم‌کم زیاد کنید زمانش رو اما وقتی دیدی شب‌ها هم خشکه می‌تونید کامل از پوشک بگیریدش. ضمنا بعد از این هم ممکنه کم و بیش بعضی وقت‌ها خصوصا شب‌ها از دست بچه در بره که می‌تونید زیر دشکش یک چیز پلاستیکی پهن کنید که بیرون نزنه! البته چون بچه‌ها معمولا توی خواب یه جا وای نمیسن این کار خیلی فایده نداره فقط برای روحیه خودتون خوبه!!
۷- برای کسانی که مثل من به نجس و پاکی حساسند، توصیه می‌کنم این رو به روی بچه نیارید. چون در پست قبل نوشتم که بچه‌ها استاد گیر آوردن نقطه ضعف والدین هستند. اون‌وقت دیگه تا مدت خوبی نمی‌تونید درستش کنید! پیشنهاد می‌کنم برای اینکه خیلی به آب و آب‌کشی نیفتید یه جا رو به عنوان مقر مانور کودک تازه از پوشک گرفته شده در وقت‌هایی که آزاده تعیین کنید و با اونجا هم تا زمان موفقیت عملیات کاری نداشته باشید. آخرش یه دفعه اونجا رو آب بکشید. این راحت‌‎ترین کاره! 
۸- یک نکته خیلی مهم که خودمون تجربه‌اش کردیم اینه که اگر بعد از یکی دو هفته دیدید اشتباه کردید و الآن وقت از پوشک گرفتن بچه نبوده و پیشرفتی در این زمینه نداره بی‌خودی اصرار نکنید. مجددا یه دو سه ماهی پوشک ببندید به بچه تا اون شکست دفعه قبل از یادش بره بعد دوباره شروع کنید و ترجیحا با یک تکنیک و استراتژی متفاوت! اگر اون فرایند ناموفق رو ادامه بدید بعیده به سادگی بتونید به نتیجه برسید. ضمن اینکه تجربه بدی برای بچه می‌شه و بهش استرس وارد می‌شه.
۹- در بعضی موارد بچه‌‎های بزرگتر در شرایطی خاص ممکنه دوباره شب ادراری پیدا کنند یا حتی در روز هم خودشون رو خیس کنند و ممکنه این کار از روی عمد باشه. مثلا یک مورد سراغ دارم که یک بچه حدودا ۶ ساله وقتی بچه دوم به دنیا میاد یه همچین عکس‌العملی از خودش نشون داده و تا مدتی توی خونه کارش رو می‌کرده و دستشویی نمی‌رفته. در این شرایط همون کارایی رو بکنید که هنگام زلزله و بلایای طبیعی باید کرد! یعنی خونسردی خودتون رو حفظ کنید و با این موضوع به صورت یک چیز طبیعی برخورد کنید و سعی کنید حواس بچه رو از موضوعی که بهش حساس شده پرت کنید که این ممکنه با تغییر محیط باشه. باز هم اینجا تشویق بهتر از تنبیهه.
۱۰- بچه‌‎ها رو هر چند وقت یکبار (یکی دو سال یکبار خوبه) یک چکاپ کامل بکنید در این آزمایشات اگر خدای ناکرده مشکلاتی در سیستم دفع ادرار یا گوارش باشه معمولا خودش رو نشون میده. مثلا در پسر اول من یک سنگ‌ریزه کوچولو توی کلیه‌اش پیدا شد که خدا رو شکر با یک سری دارو و توصیه‌‎های تغذیه‌ای خوب شد. این مشکلات کوچک در اثر بی‌توجهی ممکنه به مشکلات بزرگتر تبدیل بشن.
خرداد ۹۳

مراحل رشد (رشد شخصیتی)

خوب از مراحل رشد اصلی‌هاش رو نوشتم یکی دو مورد مونده که در این پست و پست بعد ان‌شاءالله می‌نویسم. یکی از این ابعاد رشد شخصیتیه. البته من خودم هم خیلی نفهمیدم منظور از این رشد شخصیتی چیه!! چون تعاریف مختلفی برای این بعد از رشد گفته شده من برخیش رو می‌نویسم البته به نقل از منابع دیگه که لزوما قبولشون ندارم. فقط می‌نویسم که بدونید چه چیزهایی رو میگن رشد شخصیتی و چقدر تفاوت هست در این رابطه!
شخصیت کودک شما از سه جزء اصلی تشکیل شده است در واقع مخلوطی از این سه جز به مقادیر مختلف است. تهییج‌‌پذیری که عبارت است از گرایش به اینکه به راحتی و شدیدا ناراحت و درمانده شود. کودکان هیجانی زیاد گریه می‌‌کنند و آرام کردن آنها بسیار مشکل است. فعالیت یعنی مقدار انرژی که صرف فعالیت‌‌های مختلف و بی‌قراری می‌‌شود، کودکان فعال بی‌‌قرارند و زیاد نمی‌‌خوابند و تحرک و سرعت بیشتری حتی در صحبت کردن نشان می‌‌دهند. اجتماعی بودن به معنای طلب برخورداری خاصی از ثمرات تماس اجتماعی است.  
یک دیگه اینه:
روان‌شناسان امروزه از “کودک توانا” سخن می‌گویند، چون آنها توانایی‌های بسیاری را که کودکان با آن به دنیا می‌آیند، تشخیص داده‌اند. دانشمندان در دوره‌های مختلف جنبه‌های گوناگونی از شخصیت کودک را بررسی کرده‌اند. در سال‌های اخیر، “مهارت‌های شناختی کودکان” موضوع تحقیقات زیادی بوده است. در نتیجه اکنون در مورد فهم و ادراک کودک در مقایسه با ۲۴ سال پیش به اطلاعات بیشتری دست یافته‌ایم… در این تعریف بسیاری از مراحلی که ما در رشد حرکتی، ذهنی، مهارتی و اجتماعی گفتیم رو به عنوان ابعاد مختلف رشد شخصیت محسوب می‎‌کنند.
در یک متن دیگه اینجوری اومده:

  “رشد شخصیت فرد از کودکی آغاز می‌شود و به تدریج در قالب مجموعه‌ای از واکنش‌های رفتاری ویژه‌ی کودک، شکل گرفته و ظاهر می‌گردد. هر چند از سن کودک بگذرد واکنش‌های او اختصاصی‌تر می‌شوند. در واقع شخصیت هر فرد دارای یک سازمان پویا و پایدار است که حاکم بر رفتار و کردار وی می‌باشد. برخی از این سازمان‌ها دارای وحدت عمل هستند و برخی دیگر به تفاوت انسجام و وحدت عمل کمتر و بیشتری دارند. در شکل‌گیری شخصیت، دو عامل اساسی وراثت و محیط و تأثیر متقابل آنها نقش مهمی دارند.”

در منابع و متن‌های مختلف چیزای دیگه‌ای هم هست که می‌تونید مراجعه کنید و ببینید که البته توصیه نمی‌کنم چون غیر از تشویش ذهن به آدم اضافه نمی‌کنه. یعنی کلا من اینجوری فکر می‌کنم توی یک زمینه که متخصصا هم به نتیجه نمی‌رسن آدم نباید خودش رو درگیر مباحث تئوریک کنه. بنابراین من یک تعریف کلی رو که به نظرم می‌تونه یه جمع‌‎بندی بین اینها باشه رو میگم. شما هم می‌تونید تعریف خودتون رو از شخصیت داشته باشید.
شخصیت برآیندی از ویژگی‌های ظاهری، ذهنی، روانی و روحی افراده که به صورت یکپارچه برداشت جامعه از اون فرد رو تشکیل میده. یک شخصیت هم داریم که برداشت شخص از خودشه در بچه این دو تا خیلی بهم نزدیکه چون بچه‌ها خیلی بلد نیستن اونی رو که هستن پنهان کنند و یک چیز دیگه به دیگران نشون بدن البته (شاید متأسفانه) از سه سالگی به بعد کم کم این بازی‌‌ها در کودک هم شروع می‌‌شه! 
حالا اگر این تعریف رو بپذیریم می‌‌تونیم بگیم رشد شخصیتی حاصل همه ابعاد رشده. یعنی حتی رشد جسمی هم در شخصیت افراد مؤثره. برای درک بهتر این موضوع یک بچه سالم و رشید رو با یک بچه‌‎ای که خدای نکرده مشکلات حرکتی داره مقایسه کنید. طبیعتا ویژگی‌های شخصیتی این دو از وضعیت جسمیشون تأثیر می‌گیره. البته ممکنه اون که مشکل داره شخصیت بسیار قدرتمندتر و بهتری داشته باشه تا اونی که سالمه. بدیهیه که رشد ذهنی، اجتماعی، شناختی و مهارتی هم بسیار در این موضوع مؤثره. 
اما نکته مهم اینه که رشد شخصیت فقط حاصل برآیند سایر ابعاد رشد هم نیست. یعنی ممکنه دو کودک از نظر جسمی، مهارتی، ذهنی و درکی رشد نسبتا یکسانی داشته باشند اما شخصیت‌های کاملا متفاوتی داشته باشند. یادمه بچه که بودیم یه جفت دوقولوی همسان توی کوچه ما بودند که از نظر قد و قواره و جسمی کاملا شبیه هم بودند، از نظر ذهنی و حرکتی هم خیلی شبیه بودند. هر دو توی یک کلاس و معدل‌ها در حد دهم نمره مثل هم و طبیعتا خانواده و محیط‌های دوتاشون هم کاملا یکی بود چون به ندرت می‌شد این‌ها رو جدا از هم دید. اما شخصیت‌های این‌ها کاملا با هم متفاوت بود. یکی عصبی و زودجوش و تقریبا بدخلق و یکی آرام و صبور و خوش برخورد. جالبه که خیلی‌ها این‌ها رو نمی‌تونستند از قیافه‌شون تشخیص بدن و از اخلاقشون می‌شناختن. معروف بود که می‌گفتن خوش اخلاقه یا بداخلاقه! خوب همین یک مثال می‌تونه نشون بده که شخصیت چیزی فراتر از سایر ابعاده هرچند کاملا به اون‌ها هم مربوطه.
بنابراین می‌شه اینطور گفت شخصیت برآیند همه چیز در کودکه یعنی ویژگی‌های وراثتی و ظرفیت‌های ذاتی و خدادادی، محیط رشد، تعاملات اجتماعی و رشد در همه ابعاد. شاید بشه گفت رشد شخصیتی همون تربیت بچه است یعنی خیلی نزدیکی بین بچه با تربیت و با شخصیت هست. در مورد تربیت هم خیلی حرف‌های مختلفی زدن که پرداختن بهشون یه مجال مناسب می‌طلبه.
فعلا برای اینکه این پست هم از جدول خالی نباشه یک جدول خیلی ساده که برآیند برخی مراحلی است که گفتند رو میارم. البته این رو حتی به اندازه قبلی‌ها هم نمی‌تونیم روش حساب کنیم. اما دونستن تغییراتی که به صورت تجربی بهش رسیدن بد نیست چرا که می‌تونه تحمل ما رو نسبت به برخی رفتارهای به ظاهر اعصاب خورد کن بچه‌‌ها زیاد کنه و به ما بفهمونه که این رفتارها طبیعی و بخشی از فرایند رشد اون‌هاست که خیلی هم نباید جلوش رو گرفت.
 سن مرحله رشد  فعالیت کمکی 
از بدو تولد تا ۳۶ هفتگی  عاشق همراهی، در آغوش گرفتن، اسباب‌بازی و آدم‌ها و یا برعکس  لبخند زدن به کودک – داشتن آهنگ صدایی محبت‌آمیز و تسکین‌دهنده – تماس بدنی با وی 
از ۹ تا ۱۸ ماهگی  پیدا کردن شخصیت متمایز مثل جدی بودن، حساس بودن، لجاجت و … – نشان دادن تمایل به خشنود کردن شما  انعطاف‌پذیر باشید و از زور استفاده نکنید، او را همانگونه که هست بپذیرید.
از ۱۸ ماهگی تا ۲ سالگی علاقه به کمک به دیگران یا برعکس – زود اشکش جاری شود یا انتقادپذیر باشد  تصمیمات او را بپذیرید اوقات خاصی را به او اختصاص دهید و با او باشید او را به سخاوتمندی تشویق کنید. اگر فقط یک فرزند دارید هرچه را می خواهد به او ندهید.
 از ۲ تا ۳ سالگی شخصیت کودک بروز کامل می‌‎یابد – همه کارهای او حکم آزمون را دارد – موفقیت برای رشد او در همه ابعاد ضروری است به او کمک کنید موفق شود. به او کمک کنید به دنبال مسائل و چالش‌های جدید باشد – به او اطمینان دهید و ترس را از او دور کنید.
اما نکاتی در مورد این بعد از رشد هست که البته هر چقدر جدولش کوتاهه نکاتش زیاده که من چند مورد رو خدمتتون می‌نویسم.
۱- شخصیت بچه بازتاب رفتار والدین و اطرافیانه. پس اگر می‌خواهید شخصیت بچه درست شکل بگیره و خوب رشد کنه خودتون رو درست کنید و به ارتباطات کودک با دیگران نظارت داشته باشید و بچه رو از سر خودتون باز نکنید. به زور هم که شده پیش بچه‌ها خوب باشید. بالاخره همه ما اشکالات و بدی‌هایی داریم اما میشه اینا رو پیش بچه‌ها پنهان کرد که البته این کار می‌تونه به بهتر شدن خودمون هم منجر بشه. در مورد نقش تربیت بچه روی پدر و مادر هم یادم باشه یک پست بنویسم. (البته اگه خدا بخواد.)
۲- به خاطر هیچ رفتاری از قبیل ترس، اضطراب، بی‌‎قراری و غیره تو سر بچه نزنید و او رو تحقیر و تنبیه نکنید. تغییر شخصیت به هیچ وجه در چند دقیقه، چند ساعت و چند روز اتفاق نمی‌افته؛ مطمئن باشید. برای اصلاح این ناهنجاری‎‌ها باید صبر داشته باشید و با حوصله و روی خوش سعی در از بین بردن زمینه‌‎های اون‌ها داشته باشید.
۳- تا اونجا که ممکنه روی خود ناهنجاری یا رفتارهای غلط بچه زوم نکنید و بهش تذکر مستقیم ندید. اینا مثل برآمدگی‎‌های فرش می‌مونن پا رو که روشون میذاری ممکنه درست بشن اما از یه جای دیگه می‌زنن بیرون. راه درست کردنشون اینه که بری گوشه فرش رو بکشی تا صاف بشن. رفتارهای نامطلوب بچه‌ها هم همینطوره. مثلا اگر روی پرخاشگری به صورت مستقیم تمرکز کنید و بچه رو دعوا کنید ممکنه به صورت ترس و عدم اعتماد به نفس خودش رو نشون بده باید از کمی دورتر یعنی گوشه فرش زمینه‌‎های این پرخاشگری رو از بین برد.
۴- تا اونجا که ممکنه وقتی یه رفتار بد می‎‌بینید تذکر ندید وقتی بچه خوبه به صورت کلی در مورد رفتارهای بد و خوب اون هم در مورد افراد دیگه البته نه شخص خاصی صحبت کنید. مثلا اگر بچه داد میزنه وقتی داد زد بهش چیزی نگید. وقتی حالش خوبه و کلی تعریف می‌کنید و احتمالا یه چیزی هم براش خریدید بهش بگید ببین اینجوری چقدر خوبه اما همه که اینجوری نیستن بعضیا داد می‌زنن و بد اخلاقن هیچ کس هم دوستشون نداره. اینجوری بچه با شما همراه میشه و قبول می‌کنه و مطمئن باشید این در یادش می‌مونه مخصوصا اگر تکرار بشه.
۵- در بچه‎‌های کوچک زیر سه سال مخصوصا بین یک تا سه سال ممکنه بچه‎‌ها لجباز بشن و بهانه بگیرن. در این شرایط هیچ نصیحت، دعوا و حتی قربون صدقه رفتن هم نتیجه نمیده. در این موارد حواس بچه رو از موضوعی که داره بهانه‌اش رو می‌گیره به یک موضوع جالب پرت کنید. این بچه دومی ما خیلی به نگاه کردن از پنجره علاقه داره هر وقت بهانه می‌گیره و به یه چیزی گیر میده، می‌بریمش جلوی پنجره و یک چند دقیقه‌ای حیاط و خیابون و این‌ها رو نشونش می‌دیم معمولا بعد چند دقیقه موضوع اول از یادش میره و وقتی میاریمش کنار درست می‌شه. اولی به حیوانات علاقه داشت با یه کتاب حیوانات، مستند حیوانات یا چیزی مربوط به حیوانات مشغولش می‌کردیم تا یادش بره.
۶- بچه‌ها استاد پیدا کردن نقطه ضعف پدر و مادر هستن و اگه بفهمن شما به یه چیزی مثلا گریه کردن، داد زدن، قهر کردن یا هر چیز دیگه‎‌ای حساسید و کنترلتون رو از دست می‌دید دقیقا روی همون زوم می‌کنن. لذا تا اونجا که ممکنه سعی کنید کنترل خودتون رو از دست ندید و ضعف نشون ندید.
۷- تناقض بدترین چیز در رشد شخصیت کودکه. تناقض در رفتار و گفتار شما در زمان‌های مختلف یا تناقض در گفتار یا رفتار پدر با مادر فرصت برای لایی کشیدن و استدلالات الکی رو برای بچه ایجاد می‌کنه. یادمه یکبار پسرم در حدود سه سالگی از اینکه من می‌گفتم ببخشید و مامانش می‌گفت معذرت می‌خوام استفاده کرده بود یه قانون گذاشته بود و گیر داده بود به مامانش که تو یه چیزی میگی بابا یه چیز دیگه و من به همین دلیل نمی‌گم معذرت می‌خوام شروع کرده بود گریه و زاری که آخرش زنگ زدن به من سر کار تا بهش بگم که این دو تا یکیه چون مامانشم که گفته بود قبول نمی‌کرد! حالا خودتون ببینید تناقض توی چیزای مهمتر چه داستانی درست می‌کنه! بنابراین متناقض صحبت و رفتار نکنید و این نمی‌شه مگر اینکه راست بگید. چون دروغ به هر دلیلی حتی مصلحتی تناقض رو به دنبال میاره. با هم هماهنگ باشید و اختلافاتتون رو پیش بچه کنار بذارید. این خصوصا تا ۶ – ۷ سالگی بچه‌ها خیلی مهمه.
۸- نذارید شخصیت بچه‎‌هاتون با چند تا دست‌خط نوشته بشه. اینایی که بچه رو از سر باز می‌کنن و هر روز می‌فرستنش پیش یکی و حتی بعضا می‌شه بچه دو سه ساله رو چند روز میذارن پیش آشنا یا فامیل بدونن که آدما هرچند خوب اما سبک تربیتیشون با هم فرق می‌کنه. اگه بچه‌‎تون اونطوری که می‌خواستید نشد، شاکی نشید چون حاصل تربیت افراد مختلفیه! حتی پدر بزرگا و مادر بزرگا اگر هماهنگ نباشن ممکنه در تربیت بچه مشکلاتی ایجاد کنند. خصوصا اونایی که خیلی دلسوزی می‌کنن و قربون صدقه بچه میرن و هرچی می‌خواد در اختیارش می‌ذارن. و خدا نکنه اون روز بیاد که بچه از پدر و مادرش به یکی دیگه پناه ببره و از خونه فراری باشه!
۹- بچه زیر ۷ سال نمی‌تونه در مقابل خواسته‎‌های خودش خیلی مقاومت کنه. بهش هم زور نگید که این کار رو بکن اینو نکن. اون کارایی که نباید بکنه باید زمینه‌اش رو جمع کرد. نمی‌تونید چیپس نشونش بدید یا توی کمد باشه ولی بگید نخور. نمی‌شه بفهمه مثلا الآن کارتون داره بعد بگین نبین. همون قدر که جلوگیری از خواسته‎‌های بچه سخته، فیلتر کردن و هدایت خواسته‎‌هاش راحته. خواهشا تریپ روشن‎‌فکری هم برندارید که نه بچه باید آزاد باشه هرچیزی رو تجربه کنه بعد به اراده خودش انتخاب کنه این چیزا به فرض محال درست هم که باشه مال بچه ۳- ۴ ساله نیست. الآن پسر ما بعد ۶ سال نه می‌دونه برنامه عمو پورنگ کیا پخش میشه، نه می‌دونه فیتیله چیه نه هیچ کدوم از برنامه‌‎های دیگه تلویزیون. هیچ مشکلی هم نداریم. روزی یک ساعت یک برنامه خاص شبکه آموزش رو می‌بینه هیچ بهانه هم نمی‌گیره! ماها وقتایی که حوصله نداریم هر چیز جذابی رو می‌ذاریم جلوی بچه، وقتایی که دغدغه تربیت می‌گیردمون می‌خوایم جلوش رو بگیریم. 
۱۰- در مورد شخصیت بچه خیلی سخت نگیرید. شخصیت‌های بسیار متفاوتی می‌تونه شخصیت خوب باشه. لزوما نمی‌شه گفت مثلا بچه درونگرا خوبه یا برونگرا، بچه ساکت خوبه یا شلوغ، بچه کنجکاو (بعضیا میگن فضول) خوبه یا بچه سر به راه و خیلی ویژگی‌های شخصیتی دیگه. اما شما تا اونجایی که ممکنه نقش متعادل‌کننده رو داشته باشید اونم نه به زور و با تحقیر و مقایسه و سرزنش. مثلا اگر بچه زیادی محتاطه یه خورده شجاعت رو درش تقویت کنید و در موقعیت‌های چالش‌برانگیز قرارش بدید. اگر خیلی نترسه و کارای خطرناک انجام میده کمی بترسونیدش و خلاصه ویژگی‌هاش رو رصد کنید و با رفتارهای خودتون متعادلش کنید. خلاصه‌اش اینه که با بچه نجنگید. شخصیتش رو همونطور که هست بپذیرید و برای اصلاح در بلندمدت با کار روی خودتون تلاش کنید نه فشار روی بچه.
خرداد ۹۳

مراحل رشد (مهارت‌‌های حرکتی)

   در پست قبل در مورد مراحل رشد توضیح دادم و ابعاد و جنبه‌‎های مختلف مراحل رشد را فهرست کردم. از این پست به یاری خدا سعی می‌کنم این مراحل رو توضیح بدم و رخدادهایی که در هر بعد در رشد اتفاق میفته رو کمی باز کنم.
   در این پست به رشد حرکتی خواهم پرداخت. رشد حرکتی یکی از مهمترین و شاید مهمترین بعد رشد کودکه. از این جهت می‌گم مهمترین که سایر ابعاد رشد هم تقریبا نسبت مستقیمی با رشد حرکتی دارند یا خدای ناکرده مشکلات رشد و عقب‌افتادگی‎‌ها در ابعاد دیگه‎‌ی رشد خودش رو در رشد حرکتی یه جوری نشون میده. مثلا مشکلات مغزی و ذهنی معملا با عقب افتادن رشد حرکتی همراه هستند یعنی بچه‎‌هایی که مشکلات ذهنی دارند معمولا دیرتر هم می‌نشینند، دیرتر راه می‌روند یا یک مشکل حرکتی پیدا می‌کنند.
   بنابراین لازم است همه پدر مادرها در مورد مراحل رشد حرکتی کودک بدانند و نسبت به این مراحل حساس باشند. البته حتما تا حالا فهمیدید که من با نگران شدن یا وسواس داشتن در این موارد مخالفم و معتقدم نمی‌شه گفت لزوما بچه‌ای که کمی دیرتر نشست یا دیرتر راه رفت مشکل داره اما نباید بی‌خیال هم از کنار این موراد گذشت خصوصا اگر چند تاش با هم اتفاق بیفته.
   بگذریم! من فهرست‌وار برخی مراحل رشد حرکتی و زمان‌هاشون رو درآوردم که در جدول زیر اومده. البته یک ستون دیگه هم گذاشتم که نشون میده در این مراحل والدین باید چه کنند که به رشد کودک کمک کنند.
 سن مرحله رشد  اقدامات کمکی  
 بین ۰ تا ۲ هفته  جمع کردن دست‌ها و پاهایش به داخل بدن انجام تمرینات ملایم پا مثل خم و راست کردن آن‌ها
 حدود ۴ هفته پایین افتادن سر نوزاد حرکت دادن اشیاء در میدان دید نوزاد
 حدود ۶ هفته زانوها و باسن او درحال نیرومند شدن است و به اندازه گذشته جمع نمی‌شوند تمرینات کشیدن پا هنگام تعویض پوشک
 حدود ۸ هفته نگه داشتن کوتاه سر در حالت ایستاده یا نشسته یا دمر چیزهایی بدهید به او که به سوی آنها دست دراز کند
 حدود ۱۲ هفته نگه داشتن سر به بالا در حالت دمر انجام بازی‌های تقویت عضلات: با خواباندن وی به پشت و کشیدن آرام او به حالت نشسته با او بازی کنید
 حدود ۱۶ هفته علاقمند به نشستن ولی احتیاج به کمک دارد انجام بازی‌هایی با او که موجب چرخش وی به دو طرف شود
 حدود ۲۰ هفته کامل کنترل کردن سر انجام بازی‌‌هایی برای استوار کردن سر او مثل تکان دادن مکرر او
 حدود ۲۴ هفته قوی شدن عضلات به قدری که وزنش را روی ساعدهایش می‌‌‌اندازد دادن تمرین‌هایی برای تحمل وزن بدن مثلا بالا و پایین انداختن او
 حدود ۲۸ هفته هنگام خوابیدن روی شکم وزن خود را با یک دست تحمل کند کودک را تشویق کنید سرش را بلند کند
 حدود ۳۲ هفته اگر دست‌هایش را نگه دارید بالا و پایین می‌پرد او را وادار به حرکت کنید، با صدا زدن نامش و نشان دادن اسباب‌بازی مورد علاقه او را تشویق به حرکت کنید
 حدود ۳۶ هفته به مدت ۱۰ دقیقه می نشیند
غلتیدن
تلاش برای چهار دست و پا رفتن
کمک به تحمل وزنش روی پاها با گرفتن دستانش به یک صندلی
 حدود ۴۰ هفته تغییر وضعیت از حالت نشسته به خوابیدن – توانایی در بالا کشیدن خود آموزش قدم برداشتن – تشویق به چهاردست و پا
 حدود ۴۴ هفته چهار دست و پا حرکت کردن – قدم برداشتن کمک به ایستادن
 حدود ۴۸ هفته برگشت به عقب در حالت نشسته و برداشتن اشیاء بدون تلوتلو خوردن کمک کنید در حال ایستاده پهلو به پهلو کند
 حدود یکسالگی راه رفتن با گرفتن یک دست او تشویق کنید به طرف شما بیاید
 حدود ۱۳ ماه ایستادن به تنهایی و برداشتن اولین قدم به تنهایی ایستادن را با او تمرین کنید
 حدود ۱۵ ماه توانایی خم شدن روی زانوها و پایین آوردن برای شستن بدن بدون کمک دیگران فراهم کردن صندلی محکمی برایش برای نشستن و پایین آمدن از صندلی
 حدود ۱۸ ماه حرکت رو به عقب – بالا رفتن از پله بدون کمک عضلات باسن و زانو را ورزش دهید
 حدود ۲۱ ماه به سرعت توقف کند و کنج‌‌ها را دور بزند استفاده از کودک در فعالیت‌های روزمره
 حدود دوسال شروع به هماهنگی عضلات کرده و از حرکات موزون لذت می‌برد نانای کردن را با او انجام دهید
 حدود ۳۰ ماه  می‌تواند بپرد و سر پنجه راه برود دادن اسباب‌بازی چرخدار مثل سه چرخه یا اسب‌های چوبی و … تا رویش بنشیند
   در مورد این نکته چند تا نکته رو باید یادآوری کنم:
اول اینکه در منابع مختلف مراحل دیگه‌‌ای هم ممکنه پیدا بشه و می‌تونید به اون‌ها هم مراجعه کنید. من مهمترهاش رو و اون‌هایی که از منابع معتبرتر بود رو لیست کردم.
دوم در مورد زمان‌ها است که می‌بینید اغلبش رو زدم حدود چون واقعا هر بچه‌‎ای یه جوره و بسته به مرحله رشد می‌تونه یک تلورانسی داشته باشه. در برخی منابع ممکنه شما اعداد دقیق مثلا بین این تا این ببینید. به نظر من اینا درست نیست و جز نگرانی برای پدر مادرا چیزی نداره. 
سوم ترکیب این‌ها خیلی مهمتر از تجزیه‌‎شونه. یعنی ممکنه یه بچه‌‎ای دیرتر بشینه خوب ممکنه مثلا مربوط به شل بودن استخوان‌هاش باشه یا مثلا یکی چاق‌تره به خاطر وزنش دیرتر راه بیفته اما اگر چند تا از این‌ها یا همه‌اش داره با تأخیر اتفاق میفته مراقب باشید و دقیق پیگیری کنید و به قول این سایت‌های پزشکی، با پزشک خود مشورت کنید.
چهارم هم اینکه بچه رو به زور وادار نکنید یک مرحله رو جهشی بخونه!!! یعنی مثلا زودتر از اونی که می‌تونه بشینه یا بایسته یا … این کار می‌تونه فیزیولوژی بدن کودک رو دچار مشکل کنه. در مورد پسر اولم یادمه که دکترش توصیه می‌کرد تا جایی که ممکنه بذارید خوابیده باشه و با کمک نشونیدش که به ستون فقراتش فشار میاره.
پنجم در مورد ایستادن و راه رفتن تا جای ممکن از روروئک استفاده نکنید. روروئک هم برای حالت پاها و رشد حرکتی مضره هم برای رشد ذهنی که تو پستای بعدی توضیح میدم. به جای روروئک می‌تونید از واکر استفاده کنید.
خرداد ۹۳