… اما آخرین نکتهای که در مورد ذهن به اون اشاره کردم استقامت و تحمل ذهن بود که به تعبیری میشه بهش گفت تمرکز. چیزی که بسیاری از بچهها و حتی ماها امروزه ازش محرومیم. یه مقدارش به خاطر زندگی سریع و کم عمقی است که خودش رو به ما تحمیل کرده و یک مقدارش هم حاصل عدم تربیت و پرورش درست ذهن و سیستم آموزشی غلطه. تمرکز قدرت معطوف شدن هدفمند و ارادی ذهن به یک مسأله برای حلش رو میگیم تمرکز، یعنی ذهن بتونه یک فشار ارادی رو برای رسیدن به یک هدفی تحمل کنه. از این جهت هم با استقامت نزدیکه که استقامت هم یعنی قدرت تحمل فشار جسمی در یک فرایند اون هم به صورت ارادی و گرنه اگر یک نفر چند روز هم زیر آوار بمونه نمیگیم استقامتش زیاد بوده. تمرکز هم همینه یعنی فرد بتونه ذهن خودش رو برای حل یک مسأله جمع و جور کنه و این فرایند که معمولا با زحمت هم همراهه رو طی کنه.
حالا اگر بچهای نمیتونه چند دقیقه بشینه و یک کار فکری و ذهنی انجام بده یا توجه و تمرکز لازم رو نداره این بخش از توانمندیهاش با مشکل روبروست. یعنی ممکنه بچه باهوش و خلاق باشه اما نتونه یه جا بشینه و مثلا با خونهسازیاش یه چیزی درست کنه یا یک چیزی بکشه یا در یک فرایند گروهی شرکت کنه یا حرفی رو دقیق گوش کنه و بفهمه. این بچه توجه و تمرکز نداره. در بعضی از اختلالات ذهنی و روانی مثل بیشفعالی و اوتیسم این بخش ذهن با چالش روبروست. مثلا شاید شنیده باشید که میگن بچههای اوتیسم بعضا باهوش هم هستند، اما توجه و تمرکزشون دچار اشکاله که البته این هم علل مختلفی داره. شاید تمرکز رو بشه قابلیت فرد برای استفاده حداکثری از توان ذهنیش هم تعریف کرد. با این حساب ممکنه یکی خیلی هم باهوش باشه و خلاق اما به دلیل تمرکز پایین کمتر از دیگرانی که توانمندیهاشون پایینتره اما تمرکز بیشتری دارند موفق باشه.
نشانههای تمرکز بالا هم همونطور که گفتم انجام یک فعالیت ذهنی در یک بازه زمانی معقوله. این بازه زمانی هم با سن نسبت داره یعنی مثلا یک بچه ۲ ساله چند دقیقه که بشینه یک کاری انجام بده خوبه در سه سالگی بعضی کارها تا ۳۰ یا ۴۰ دقیقه هم باید برای بچه تعریف بشه تا حدی که وقتی بچه به سن مدرسه رسید بتونه چند نوبت در روز فعالیتهای ۴۵ دقیقه تا یک ساعت ذهنی رو انجام بده. حالا بعضی بچهها قویترند (که البته به مسائل انگیزشی هم ربط داره) مثلا میبینید ۲ ساعت داره با خمیر چیزی میسازه یا با یک وسیله ور میره (هدفمند) یا نقاشی میکنه. طبیعتا اگر بچه نمیتونه تمرکز کنه یا به اصطلاح یه جا بشینه باید برای تمرکزش فکری کرد. این هم که بچه تمرکز نداره ولی داره یک چیزایی یاد میگیره و همه میگن خیلی باهوشه نباید باعث بشه پدر مادرا از کار روی تمرکز بچه غافل بشن. چون یکی از علتهایی که بعضی بچهها نمیتونن یه جا بشینن هوش بالاشونه. اما هر بچهای که یه جا نمیشینه باهوش نیست و باهوشها هم باید این مشکلشون حل بشه.
اون روی سکه تمرکز توانایی سوییچ کردنه (ببخشید واژه فارسی خوبی برای سویچ کردن پیدا نکردم). یعنی موضوعات در ذهن کش پیدا نکنه. در خود ما هم این مشکل هست. علت اینکه ما نمیتونیم روی یک کار تمرکز کنیم، کش پیدا کردن افکار یا کارهای قبلی یا فکر کردن به کارهای بعدیه. مثلا من الآن دارم پست مینویسم، اگر فکرم به کارهای دیگهای که دارم باشه یا فکر پستهای بعدی باشم تمرکزم از بین میره لذا یا نمیتونم کار انجام بدم یا کیفیت کارم پایین میاد! این موضوع رو باید از بچگی بهش توجه کرد. در سنین ماها تقویت تمرکز خیلی کار سختیه. اگر بچه ذهنش به اصطلاح میپره، وسط یک کار یا فعالیت غرق تفکرات دیگه میشه یا از چیزهای دیگه حرف میزنه باید فکری به حالش کرد. یکی از چیزهایی که تمرکز رو خراب میکنه خیالپردازی به جای تفکره که قبلا راجع بهش گفتم. تلویزیون و بازیهای کامپیوتری و اینها هم، تخیل کشدار! رو تشدید میکنند. یعنی بچه داره روی یک موضوع فکر میکنه صحنههای مختلفی که قبلا دیده دائما مزاحم تمرکزش میشه! یکی دیگه از چیزهایی که به نظرم میتونه آسیب بزنه چیزهای ریتمیک و موسیقیه که ناخودآگاه در ذهن بچه تکرار میشه و باعث میشه تمرکزش از بین بره. این در خود ما هم وجود داره. اگر بگردید در رفتارهای خودتون هم میبینید که مثلا یک روز یک آهنگی میافته توی دهن آدم همش داره توی ذهن تکرار میشه و اتفاقا وسط کارهای مهم هم بیشتر تکرار میشه. البته ریتمهای ذهنی اگر درست مدیریت بشن میتونن در فرایندها فکری و ذهنی مؤثر و مفید باشند که فعلا موضوع بحث این پست من نیست. فقط همین قدر بگم که کار ریتمیک و موسیقایی خصوصا با بچه ظرافتهایی داره که حتما باید بهش توجه کرد.
از نشانههای قدرت سوییچ کردن در کارها اینه که بچه بتونه به سرعت از یک کار روی یک کار دیگه متمرکز بشه که البته توصیه میکنن که بچه رو خیلی خسته نکنیم. یکی از علل زنگ تفریح بین ساعات درسی هم این بوده. اما اگر بچه تونست سریع از پای تلویزیون و برنامه مورد علاقهاش بلند شه و بشینه با تمرکز کارای درسی (برای بزرگترها) و بازیها و فعالیتهای فکری مثل نقاشی و ساختن و درست کردن (برای کوچکترها) رو انجام بده میشه احتمال داد که قدرت سوییچ کردن ذهنش بالاست.
مطلب دیگهای که گفتم این بود که هر یک جا نشستنی تمرکز نیست. ممکنه بچه ساعتها بشینه جلوی تلویزیون یا بازی با گوشی و تبلت؛ این نشانه تمرکزش نیست که نیاز به اسفند دود کردن داشته باشه! در حقیقت جایی بچه تمرکز داره که با ذهن خودش داره فرایند رو پیش میبره نه اینکه یک چیزی داره ذهن او رو پیش میبره! همینجا این هم مشخص میشه که آن چیزی که باعث از بین رفتن تمرکز و اختلال در فعالیتهای ذهنی میشه لزوما فعالیت ذهنی یا تفکرات دیگه نیست. خیلی چیزهایی که به هر دلیل برای بچه جذابند و خیلی فکری هم دنبالشون نیست، میتونن تمرکز رو به هم بزنن. مثلا هوس کردن چیپس میتونه تمرکز بچه رو به هم بزنه و هر چی بزرگتر میشن این هوسها بیشتر میشه که اگر از همون اول برای کنترلشون کاری نشده باشه هر چی بزرگتر بشن کار سختتر میشه.
حالا برای افزایش استقامت و تمرکز ذهن باید چکار کرد. اولا در این کار تدریج و استمرار بیش از کارهای دیگه لازمه. یعنی نمیشه از بچهای که تا ۶ – ۷ سالگی جلوی تلویزیون پهن بوده و دنبال مادرش توی پاساژها بوده و خونه این یکی اون یکی گذاشتنش که به کاراشون برسن، انتظار داشت که به محض ورود به مدرسه مثلا یک ساعت بشینه و با تمرکز کار کنه. بچه شما در هر سنی و هر شرایط تمرکزی که هست باید به تدریج و با استمرار، برنامهای برای تقویت تمرکزش داشته باشید. این کار هم نمیشه مگر همونطور که استقامت بدن زیاد میشه. یعنی همونطور که استقامت بدن فقط با خوردن زیاد نمیشه بلکه با ورزش و فعالیت سخت زیاد میشه تمرکز و استقامت ذهن هم فقط با آموزش و انتقال اطلاعات افزایش پیدا نمیکنه، بلکه با تمرینات و ریاضت ذهنی افزایش پیدا میکنه. این ریاضت هم مثل ورزش ممکنه اولش سخت باشه اما یه کم که روش مداومت داشته باشیم، شیرین میشه. بنابراین تلخی اولش رو باید با شیوههای انگیزشی برای بچه شیرین کرد. اما این روند جایزه و تشویق بیرونی نباید دائمی باشه که بچه شرطی بشه و فقط به خاطر یک جایزه بشینه و یک کاری بکنه، بلکه باید ارضای درونی بشه و از کار فکری و ذهنی لذت ببره. توجه کنید که مهمترین جایزه برای بچه باید حل یک مسأله یا انجام یک کار باشه و این رو ما باید با تشویقها و توجه خودمون بهش القا کنیم.
باز هم همونطور که در مورد جسم باید ورودیها رو کنترل کرد و حتی باید خیلی چیزها رو نبینیم که هوس نکنیم وگرنه خدای نکرده رژیمی که گرفتیم خراب میشه!!! چون مثلا هوس ساندویچی، چیپسی چیزی میکنیم و … در مورد ذهن خصوصا ذهن بچه هم همینطوره و باید کنترل کرد. که در پست مربوط به کنترل ورودیها این رو مفصل توضیح دادم.
سه تا نکته هم آخر این مطلب لازمه بگم. اول اینکه درسته این سه خاصیت ذهن رو جدا گفتم اما اینها چیزهای جدا از همی نیستند و در خیلی از فعالیتهای ذهنیِ درست، همهشون تقویت میشه. خوب طبیعتا در هر فعالیتی یکی از این ویژگیها بیشتر رشد میکنه و ما باید با توجه به وضعیت بچه زمینههای فعالیتهای مفید رو براش فراهم کنیم. این هم که میگم زمینه به این دلیله که نباید به بچه گفت این کار رو بکن و اون کار رو نکن، بلکه باید زمینه و شرایط طوری باشه که بچه خودش به این کارها ترغیب بشه و اونها رو انجام بده.
دومین مطلب هم چیزی است که باها تکرار کردم و اون همراهی والدین در این فرایندها خصوصا در ابتدای راهه. خیلی از این فعالیتها رو خود ما هم باید با بچه انجام بدیم و باهاش هم بازی بشیم. در این فعالیتهای ذهنی باید جدی باشیم وگرنه مثلا وقتی ما در بازی با بچه موبایل جواب میدیم و اساماس بازی میکنیم، نباید انتظار داشته باشیم بچه تمرکزش تقویت بشه یا وقتی خودمون هم حوصله آزمون و خطا کردن نداریم و سریع میریم سراغ یک الگو نباید انتظار خلاقیت در بچه داشته باشیم.
آخریش هم این که اینها در بچه مثل ریلگذاری میمونه و اگر درست انجام بشه نیاز بچهها به راهنمایی و همراهی والدین در فرایندهای ذهنی کمتر میشه و مستقل میشن. هرچند تا مدتی باید از دور نگاهشون کرد و دنبالشون رفت اما وابسته کردنشون اصلا خوب نیست و باید همزمان با تقویت و رشد فرایند استقلال در تفکر رو هم پیگیری کرد.