… اما دومین اصلی که در رشد ذهن گفتم انعطاف بود. انعطاف در فعالیت‌های ذهنی اهمیت زیادی داره چون پایه خیلی مهارت‌ها و قابلیت‌های ذهنی از جمله، خلاقیت، مهارت حل مسأله، قدرت مواجهه با ابهام، اعتماد به نفس (البته در این تنها عامل نیست)، سازگاری با محیط و جامعه‌‏پذیری و خیلی چیزهای دیگه است. حالا نشانه‎‌های انعطاف در فعالیت‌های ذهنی چیه؟ باز هم از فعالیت‌های جسمی کمک می‌گیرم. بچه که به دنیا میاد خیلی بدن نرمی داره مثلا دیدید که بدون هیچ مشقتی شست پاش رو می‌ذاره توی دهنش!! اولی که می‌شینه می‌تونه بدون کمترین فشاری تقریبا پاهاش رو ۱۸۰ درجه باز کنه. همینطور که بزرگتر می‌شه اگر ورزش‌ها و حرکاتی که بدن رو منعطف نگه می‌داره رو انجام نده می‌شه مثل من که اگر پام رو از ۶۰ درجه بیشتر باز کنم دو روز کمردرد و پادرد دارم!!! ذهن هم همینه اولش خیلی منعطف و بی‌ساختاره و کم‌کم ساختارهاش شکل می‌گیره و اگر تمرینات لازم برای منعطف بودن یا موندنش انجام نشه، دچار جمود و سختی میشه. در پست ساختارهای ذهنی این سازوکار رو از جهتی دیگه توضیح دادم که می‌‌تونید به اون مراجعه کنید.

نکته مهمی که در انعطاف بدن هست اینه که استخوان انعطاف‎‌پذیر نیست. یعنی بچه‎‌ای که استخوان‌هاش نرم باشه مریضه. استخوان‌ها باید سفت باشن، اما مفاصل و لیگامان‌ها و عضلات علاوه بر اینکه قوی هستند باید منعطف باشند. پس انعطاف مساوی با ضعف و شل بودن و به هر سمت رفتن نیست. اتفاقا ژیمناست‌ها که بدن‌های بسیار منعطفی دارند، خیلی هم قوی و سفت هستند. در ذهن هم همینطوره ذهن منعطف با ذهن شل و ضعیف متفاوته. اینکه بچه هرکی هر چی گفت رو بپذیره و شکل هر قالبی که بهش میدی، بشه ذهنش ضعیفه. اما اگر چارچوب‌ها و منطق محکمی داشت و می‌تونست مسائل و موقعیت‌ها رو متناسب با این ساختارها هضم کنه و عکس‌العمل مناسب نشون بده ذهنش منعطفه.

با این تفاسیر نشانه‌های انعطاف ذهن بچه یکیش اینه که رفتارهای جدید خودجوش انجام بده. رفتار جدیدی که مبتنی بر یک فکر و یک منطق باشه وگرنه زدن سنگ به شیشه همسایه هم می‌تونه یک رفتار جدید باشه که اصلا نشانه انعطاف و خلاقیت نیست. بچه‎‌هایی که با هر چی دستشون میاد یک چیزی می‌سازن، مدام با وسایل خمیربازی و خونه‌سازی و کاغذ و پارچه و … چیزهایی درست می‌کنند و از شما می‌خوان این ابداعشون رو نگاه کنید، این‌ها معمولا بچه‌های خلاقی هستند. معمولا در این‌ها یک بی‌نظمی هم هست که باید به تدریج اصلاح بشه (البته هر بچه بی‌نظمی خلاق نیست) که اصلاح بی‌نظمی هم روش خاص خودش رو داره و با محدود کردن بچه و امر و نهی نیست. پدر و مادرها باید این ساختن و نوآوری بچه‎‌ها رو که ممکنه از کمتر از ۲ سالگی هم شروع بشه، تشویق کنند. این ابتکارات ممکنه البته منجر به خراب شدن بعضی وسائل شما بشه. مثلا برادر من بچه که بود سشوار رو باز کرد و باهاش جارو برقی ساخت که خیلی هم قدرتمند بود و به زور می‌تونست از فاصله ۲ – ۳ میلیمتری یک دانه کنجد رو بکشه تو!!!! خوب آدم سشوار از دست داده اونم حدود ۲۵ سال پیش طبیعتا سختشه طرف رو تشویق کنه، اما باید این سختی رو به جان خرید!!!

جور دیگه نگاه کردن به محیط پیرامون هم می‌تونه از نشانه‎‌های خلاقیت و انعطاف ذهنی باشه. یعنی مثلا بچه یک چیزی رو می‌بینه و یک برداشتی ازش برای شما میگه که به ذهن شما نخورده. چیزی می‌کشه یا با وسائلش چیزی درست می‌کنه و میاد یک تفسیر عجیب ازش ارائه میده این می‌تونه نشانه خلاقیت باشه اگر بعد از اینکه توضیح داد شما و دیگران هم بتونید اون چیزی رو که اون دیده ببینید و تصدیق کنید که برداشت درسته. ولی اگر دیگران نفهمند و چیزی که بچه میگه رو نبینند، این تخیلاته و باید جلوش گرفته بشه. این موضوع خصوصا در بچه‌های ۲ – ۳ ساله باید چک و کنترل بشه. بچه روی کاغذ خط خطی می‌کنه و میاد یک چیزهایی میگه؛ اگر شما هم بتونید اونی رو که میگه ببینید این خوبه و باید تشویق بشه اما اگر نه باید اون کاری که کرده اصلاح بشه. مثلا میگه ماهی کشیدم اما هر چی دقت می‌کنید و توضیح میده می‌بینید نیست باید بشینید باهاش ماهی بکشید و ازش بخواهید اینجوری بکشه.

بچه‌هایی که توی موقعیت‌های مختلف رفتارهای متفاوتی از خودشون نشون میدن و به اصطلاح سیاست‎ دارند هم معمولا ذهن‌های منعطف‎‌تری دارند. این با سیاست بودن هرچند نشانه خلاقیت و ذهن پویا است، اما لزوما خوب نیست و ممکنه به آفت‌هایی مثل دروغگویی و نفاق و … منجر بشه. یعنی بچه از این توان ذهنیش کمک بگیره و بخواد سر بقیه رو کلاه بذاره. بعضی بچه‌ها اینقدر این کار رو خوب انجام میدن که گرفتن مچشون هم کار سختیه. این‌ها رو باید فضای آزادتری برای خطا کردن بهشون داد و اگر راست گفتن تشویقشون کرد ولو اینکه اون راستگویی گفتن یک کار بد باشه (باید برای کار بد مؤاخذه بشن اما برای راستگویی تشویق که ممکنه تشویق راستگویی خنثی کردن تبعات کار بد باشه.) با دروغ و مخفی‌کاری این‌ها هم باید جدا برخورد بشه. این رفتارها هم از همون ۳ – ۴ سالگی که تعاملات بچه با دیگران شروع می‌شه خودش رو نشون میده و باید نسبت بهش حساس بود.

اما از نشونه‌های انعطاف کم و خلاقیت پایین هم یکیش اینه که بچه برای هر کاری وابسته به دیگران باشه و همش بگه بلد نیستم یا نمی‌تونم. حتی اگر این جملات در کارهای فیزیکی هم باشه نشونه‌ای از بسته شدن ذهنه. ترس از دست زدن به کارهای جدید وابستگی به آموزش و شرطی بودن هم از نشانه‎‌های همین ضعفه. بچه وقتی به دنیا میاد، کاملا خودآموزه ما کم‌کم به سمت آموزش سوقش می‌دیم. اگر طوری بشه که بدون آموزش چیزی یاد نگیره و همش منتظر باشه تا چیزی رو بهش یاد بدن تا بتونه ازش استفاده کنه، انعطاف ذهن از بین میره. بزرگترها هم معمولا همینطورند. بعضیا هستند که برای اینکه یک چیزی رو یاد بگیرند حتما باید کلاسی برند و دوره‌اش رو ببینند و کامل هم همه چیز رو براشون بگن اما بعضیا هم هستند که با یک پدیده جدید که روبرو می‌شن با روش‌های خاص خودشون کار باهاش رو یاد می‌گیرند و البته اگر سؤالی هم پیش بیاد می‌پرسن. این روش خودآموزی هم معمولا غیرساخت‌یافته است که توضیحش مفصله و ازش می‌گذرم. یادمه معلمای ما یک اصطلاح داشتند که می‌گفتن اگر توی مسأله جای سیب و پرتقال رو عوض کنی دیگه نمی‌تونه مسأله رو حل کنه. این همون جمود ذهن و مردن خلاقیت و انعطافه که متأسفانه سیستم‌های آموزشی ما کمر به کشتنش بستن!! اینقدر که حتی بعضی وقتا از بزرگترها هم یه سؤال ساده و رایج می‌پرسی می‌گن ما درسش رو نخوندیم!!!

در تحرک گفتم که سؤال پرسیدن نشانه تحرک ذهنه اما اگر اینطور شد که بچه چیزهایی هم که خودش می‌تونست بفهمه رو پرسید، باید جلوش رو گرفت. این سؤالات یعنی بچه داره طبق یک کلیشه کلی عمل می‌کنه و خلاقیتش در خطره. به عبارتی بچه نباید اولین راهی که برای حل یک مسأله انتخاب می‌کنه، پرسیدن باشه. باید فرایند تست و امتحان راه‌های مختلف رو بره بعد اگر به نتیجه نرسید سؤال کنه. یکی از مواردی هم که هشداره زیاد شدن سؤالات تکراری است که نشون‌دهنده همین موضوعه.

حالا ما چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم. مهمترین نکته در پرورش خلاقیت ایجاد فضای آزمون و خطا است. یعنی بچه نباید از خطا بترسه. اینجا هم بگم که خطا لزوما به معنی کار غلط و اشتباه نیست. یعنی این نیست که بچه مثلا هر چی رو زد و خراب کرد بگیم داره آزمون و خطا انجام میده. نه، اما بچه نباید بترسه از اینکه در یک فرایند فکر و یادگیری چیزی خراب بشه یا آسیب ببینه. مثال‌هاش رو هم قبلا زدم. توی هر سنی وسائلی که بچه می‌تونه باهاش چیزهای جدید یاد بگیره باید در اختیارش باشه. این موضوع هم از چند ماهگی شروع می‌شه و از وسائل و قطعات رنگی و جذاب تا قطعاتی برای چیدن روی هم و وسائلی برای شناخت حجم و رنگ و اندازه رو شامل می‌شه. همونطور که قبلا هم گفتم آزاد بودن در طبیعت هم خیلی به این موضوع کمک می‌کنه. ضمنا والدین باید توجه کنند که بن‌بست‌های ذهنی کودک رو بشناسند و اون‌ها رو براش باز کنند. بهتره این کار در فعالیت دیگه‎‌ای انجام بشه نه اون کاری که خود بچه داره انجام میده. مثلا بچه می‌خواد با کاغذ و قیچی یک چیز دایره درست کنه، خب اولش تقارن رو نمی‌دونه و نمی‌فهمه که باید کاغذ رو چند تا کنه و بعد قطاعی از دایره رو در بیاره تا دایره تشکیل بشه. شما برای این کار می‌تونید با تقارن کارهای دیگه‌ای انجام بدید جوری که بچه بفهمه که می‌تونه با تا کردن یک چیزی رو تکرار کنه مثلا سوراخ‌های متقارن در کاغذ در بیارید و شکل‌های مختلفی درست کنید. اینطور بچه هم فرایند تعمیم دادن رو در ذهنش انجام میده هم اعتماد به نفس حل مسأله رو پیدا می‌کنه تا اینکه بگید بده به من تا برات درست کنم!!!!!

مهمترین موضوع در پرورش خلاقیت حوصله داشتنه. یعنی پدر و مادر حوصله کنند برای یک کاری که ممکنه یک دقیقه هم طول نکشه بچه ساعت‌ها تلاش کنه و راه‌های مختلف رو بره و ای بسا یه چیزایی رو هم خراب کنه بعد به نتیجه برسه. کم‌حوصلگی والدین مهمترین قاتل خلاقیت بچه‏‎‌هاست. قدیما که بچه‌ها می‌رفتن تو کوچه و صحرا اصلا خیلی وقتا پدر و مادر بالای سرش نبودند که بخوان تو کارش دخالت کنند. اما الآن بچه است و مادرش و دائما زیر نظره و به دلیل کم‌حوصلگی یا حتی دلسوزی برای اینکه بچه به زحمت نیفته، مسأله بچه رو حل می‌کنند. این کار هم خلاقیت بچه رو کم می‌کنه یا بهتره بگم کور می‌کنه هم در استقامت ذهن و تمرکز تأثیر داره که بهش اشاره خواهم کرد.

اما آخرین نکته‌ای که در مورد ذهن به اون اشاره کردم استقامت و تحمل ذهن بود که به تعبیری می‌شه بهش گفت تمرکز … (ادامه دارد!)