بحث در مورد هوش بچه و پرورش ذهنی بود که سه اصل رو در پست قبل گفتم. در این پست ان‌شاءالله در مورد روش‌‌های کاربردی‌‌تر این سه اصل مطالبی رو خواهم نوشت. اما قبل از ورود به بحث اصلی یک نکته رو تذکر بدم؛ هر چیزی سنی داره و شرایطی و لازمه به این زمان و شرایط توجه بشه. از همین مثال این دوست عزیز کمک می‌‌گیرم. اگر کسی استخون‎‌‌بندی و ساختار بدنیش غیرمنعطف رشد کرده باشه، نمی‌‌شه بهش پیشنهاد کرد کارهایی که نیاز به انعطاف زیاد داره رو انجام بده که قطعا دچار آسیب می‌شه. یا اگر استقامت یک بدن یک حدی باشه بیشتر بهش فشار بیاریم قطعا دچار آسیب میشه. مثل اینکه الآن من ۱۰۰۰ تا بشین پاشو برم یا بخوام پشتک وارو بزنم و پاهام رو ۱۸۰ درجه باز کنم. طبیعیه که بعدش چند روزی باید افقی باشم تازه اگر بعدش خوب بشم. حالا نکته مهم اینه که ممکنه من با تمرین بتونم به تدریج به جایی از استقامت برسم که ۱۰۰۰ تا بشین پاشو برم (مثلا طی یک سال) اما دیگه بعیده ژیمناست بشم. اینه که اولا یک سری قالب‌ها و ساختارها در جسم انسان شکل می‌گیره که برخیش تا حدی قابل تغییره و برخیش نه. بهترین وقت شکل‌گیری هر ساختار و ویژگی هم ​یک سن خاصی است که هرچه از اون بگذره کار سخت می‌شه تا یه جایی که تقریبا دیگه غیرممکن می‌شه. در مورد فعالیت‌ها و فرایندهای ذهنی و فکری هم همینطوره. این رو همه هم می‌فهمند. مثلا شما شروع کن به یک آدم ۴۰ ساله که پایه‌اش رشته‎‌های انسانی بوده و ذهنش توصیفی و مبتنی بر حفظیات رشد کرده، ریاضی یاد بده که بتونه مسائل دیفرانسیل و هندسه حل کنه. اگر نگم غیر ممکنه ولی خیلی سخته. بنابراین در مورد مهارت‌های ذهنی هم همینطوره. یعنی باید در سنین مناسب با بچه‌ها کار بشه. وقت رشد خلاقیت و انعطاف در بچه هم ۱۰ – ۱۲ سال اوله، بعدش خیلی سخت میشه و شاید دیگه در ۲۰ – ۲۵ سالگی امکان یادگیری یک سری مهارت‌های ذهنی نزدیک صفر میشه.

خب اما در مورد تمرینات ذهنی یک چیزی رو یادآوری کنم. ما چند سطح آموزش داریم. یکی دانشه و اطلاعاته که یادگیری او با آموزش و انتقال مفاهیم صورت می‌گیره. مثلا اینکه شما بدونی خوردن چیزهای سرخ شده برای گلودرد بده. این یک مفهومه که با آموزش منتقل میشه. یک سری چیزها مهارته مثل دوچرخه‌سواری و شنا. شما صد تا کتاب در مورد آموزش دوچرخه‌سواری هم بخونی و دانشت تکمیل بشه، نمی‌تونی دوچرخه سواری کنی. مگر تمرین کنی البته این آموخته‌ها و خونده‎ها می‌تونه فرآیند کسب مهارت رو تسریع و تسهیل کنه. یک سری چیزها هم ویژگی‌های شخصیتیه که به تدریج و با باور به یک سری چیزها، کسب مهارت‌های مختلف و برخی رفتارها در افراد ایجاد میشه و البته به ظرفیت‌های خدادادی افراد هم خیلی بستگی داره. مثلا نظم، صبر، شجاعت، تلاش و … از ویژگی‌های شخصیتی افراده. این ویژگی‌ها فقط با یادگیری و مفاهیم و تمرینات ساخت‌یافته و مشخص رشد نمی‌کنه. مثلا برای رشد صبر باید در همه کارها یک سری قوانین رو را رعایت کرد و مثل دوچرخه‌سواری نیست که بگیم یک سری کارهای روشمند انجام بده تا صبور بشه ضمن اینکه در مهارت اعتقاد و باور خیلی ملاک نیست، اما در این ویژگی‌ها باورها و اعتقادات خیلی اهمیت دارند.

خب برگردیم به سه اصل تحرک و انعطاف و استقامت. تحرک ذهنی خیلی اهمیت داره. شما فرض کنید دانش و اطلاعات مثل غذا برای ذهن می‌مونه حالا فکر کنید هی غذا می‌خورید اما تحرک و ورزش ندارید. چی میشه؟ چاق و تنبل می‌شید و حتی ممکنه برای سلامتی شما اتفاقی بیفته. لذا ذهن فربه بی‌تحرک هم خوب نیست. در ذهن باید اونقدری ریخت که اولا قابلیت هضمش وجود داشته باشه، ثانیا تحرک لازم برای مصرف این‌ها هم باشه. اگر نه میشه وضعیت اغلب بچه‌های امروز که کلی اطلاعات و محفوظات دارند اما نمی‌تونن ازش استفاده کنند و اتفاقا این زیادی اطلاعات باعث سردرگمی و کسالتشون هم شده! (گفتن به پست‌های بعد حواله ندم اما چه کنم که بحث در زمینه‌های مختلف زیاده و از طرفی پرداختن بهش هم از بحث اصلی دورمون می‌کنه.)

پس از همون ابتدا باید نسبت به تحرک جسمی و ذهنی کودک حساس بود و او رو به تحرک وادار کرد. خوب طبیعیه که همونطور که اگر تحرک از یک حدی هم بیشتر شد، میشه بیش‌فعالی در مورد ذهن هم همینطوره یعنی جولان فکری هم باید کنترل شده و مدیریت شده باشه وگرنه تحرک ذهنی بعضی از کسانی که مشکلات روانی و ذهنی دارند هم خیلی زیاده!

خب نشانه تحرک جسمی در کودکان واضحه اما در مورد تحرک و فعالیت‌های ذهنی کمی پیچیده‎‌تره. یکی از علائمی که نشان‌دهنده فعالیت ذهنی کودکه سؤال کردنه. جواب سربالا دادن، جواب ندادن یا تو ذوق بچه زدن مثل اینه که وقتی بچه مشغول بازی و تحرکه بهش تشر بزنیم و بگیم بشین سر جات یا مانع حرکت و بازی بچه بشیم. خود تحرک فیزیکی هم یک نشانه فعالیت ذهنی است. مخصوصا در سنین پایین مثلا زیر سه سال این دو خیلی به هم مرتبطند. اما یک نکته در حرکات جسمی که نشانه تحرک ذهنی هم هست اینه که این حرکات باید کنترل شده و مدیریت شده باشند. مثلا پرت کردن وسائل به اطراف خونه هرچند تحرک جسمی داره اما لازمه‌اش فعالیت ذهنی نیست. اما چیدن چیزهای مختلف روی هم نیازمند تمرکز و فعالیت ذهنیه. پس هرچی کنترل بچه روی حرکات فیزیکیش بیشتر باشه نشان از فعالیت و رشد ذهنیش هم داره. یادتون باشه در پستای اول که در مورد مراحل رشد توضیح دادم نوشتم که رشد مهارت‌های حرکتی نسبت مستقیمی با رشد ذهنی در کودکان داره.

نشانه دیگر فعالیت ذهنی بچه‌‎ها کنجکاوی یا همون فضولیشونه که بعضا ما رو هم اذیت می‌کنه. همون که بچه دوست داره همه درهای عالم رو باز کنه و کشوها رو بیرون بکشه و وسائل رو بیرون بریزه و بره زیر میز و توی شومینه و یک چیزی رو پاره کنه و به هم بزنه و خراب کنه. اینا همه نشونه کنجکاویه که اون هم از علائم فعالیت ذهنی بچه است. البته این هم یک شرط داره و اون هم اینکه بچه ارادی و با توجه این کار رو انجام بده. معمولا هم این کار در سکوت و در یک زمان مبسوط و دقیقا!! وقتی والدین غافلند انجام میشه. مثلا اینکه یک بچه‌ای در کشو رو باز کنه و داد و بیداد کنه و همه چیز رو پرت کنه این طرف و اون طرف کنجکاوی نیست. اما یه وقت می‌بینید خبری از بچه نیست. می‌رید می‌بینید توی یک اتاق دور از چشم شما در کشو رو باز کرده و وسائل رو ریخته اطرافش و حسابی مشغول ور رفتن با این‌ها است. این برای ذهن بچه خوبه و معمولا هم خیلی در مورد یک جای ثابت تکرار نمی‌شه مگر سؤال یا گره‌‌‎ای توی ذهن بچه مونده باشه. مثلا یک کمدی داشتیم که پسرم خیلی می‌رفت سراغش و می‌نشست و با وسائلش ور می‌رفت. دقت کردم دیدم توش چرخ گوشت هست که این خودش یک وسیله پیچیده است که باز کردنش و نحوه کارش برای بچه سؤاله این رو یک مدتی گذاشتیم زیر دستش (غیر از تیغه‌اش که خطرناک بود) و باز و بسته کرد تا ذهنش ارضا شد. لذا هر سراغ کمد و کشو و کابینت رفتنی هم کنجکاوی نیست!! مثال‌های این موضوع خیلی زیاده که می‌تونید توی بچه‎‌ها ببینید. مثلا بعد از دو سالگی پاره کردن کتاب دیگه کنجکاوی نیست. مگر بچه نسبت به عکس‌العمل اطرافیان کنجکاو باشه. اما حدودا از یک سالگی به بعد بچه‌ها می‌شینن و کتاب رو ورق می‌زنن و هی به عکسا نگاه می‌کنن این نشانه فعالیت و تحرک ذهن بچه است. حالا ممکنه به خاطر مهارت کم در ورق زدن کتاب هم پاره بشه. من از مثال‌های بیشتر می‌گذرم!!

یکی دیگه از نشانه‎‌های فعالیت ذهنی هم خراب کردنه اما خراب کردنی که بچه دنبال اینه که بفهمه توی این چیه نه خراب کردن با پرت کردن و کوبیدن. البته ممکنه تا دو سه سالگی بچه از کوبیدن هم استفاده کنه، ولی بعدش میره نگاه می‌کنه ببینه اینی که شکست چی بود و چی توش بود. این کار بعضا تا نوجوانی و حتی جوانی و حتی برای بعضیا تا سن من!!! هم ادامه پیدا می‌کنه!

اما نشانه‎‌های کم‌تحرکی یا بدتحرکی! فکر هم چند چیزه… (ادامه دارد!)