در پنج پست قبل یک سری مطالب رو در مورد تحرک و خلاقیت و تمرکز نوشتم و نکاتی رو به صورت عمومی برای تقویت ذهن عرض کردم. دوستانی مرجع خواسته بودند برای برخی مطالبی که البته در جواب کامنت یکی از دوستان چیزهایی نوشتم و یک لینک هم به عنوان نمونه گذاشتم. در مورد پرورش ذهن و روش‌های تقویت هوش نظرات خیلی مختلفه. اینقدر که آدم می‌مونه بالاخره کی درست میگه. مثلا در مورد مدت زمان تمرکز بچه نظرات زیادی هست. برای بچه سه ساله از ۵ دقیقه گفتند تا نیم ساعت و حتی بیشتر و مثلا در یک منبع نوشته بچه ۴ ساله باید بتونه نصف وقتش رو خودش با فعالیت‌های مستقل پر کنه و نیازی به اتکا به عامل بیرونی نداشته باشه. مطالبی که من می‌نویسم جمع‌بندی خودم از این مطالب و حاصل تجربه شخصی است. در مورد تمرکز هم که دو سؤال شده بود همینطوره اولا چون من روش‌های آموزش‌محور که به صورت کلاسی است رو قبل از ۶ – ۷ سالگی قبول ندارم، لذا این نوع تمرکز که بچه بشینه و به حرف ما یا مربی گوش بده مد نظرم نیست. کسانی که این نوع تمرکز رو قبول دارند، معمولا زمانی بین ۵ تا ۱۵ دقیقه رو برای بچه ۳ – ۴ ساله پیشنهاد می‌کنند. اما تمرکزی که بچه روی فعالیت‌های ذهنی خودمحور داره مثل بازی و ساختن و خراب کردن (هدفمند) و … این باید در ۳ – ۴ سالگی حدود ۳۰ – ۴۰ دقیقه باشه که بعضیا توی منابع با نام سرگرم کردن مستقل بچه یا (self entertain) ازش یاد کردن. به شرط اینکه این مشغول کردن مدیریتش با بچه باشه نه با تلویزیون و کامپیوتر و اسباب‌بازی‌های خودکار و … .

بگذریم… غیر از این مطالبی که به صورت عمومی برای همه بچه‌ها گفتم طبیعیه که هر بچه‌ای ممکنه نقاط قوت و ضعف خاص خودش رو داشته باشه که باید متناسب با اون براش برنامه داشت. برای شناختن این توانمندی‌ها و احتمالا ضعف‌ها، اول یک دسته‌بندی از توانمندی‌های ذهنی به صورت کلی عرض می‌کنم. فرایندی که در ذهن اتفاق می‌افته به صورت کلی اینه که اول ورودی‌هایی دریافت می‌شه. این ورودی‌ها می‌تونه از همه حواس ۵ گانه وارد بشه و البته ممکنه حواس دیگه و راه‎‌های ورودی دیگری هم باشه که ما خیلی از ماهیتشون خبر نداریم. چیزهایی مثل خواب دیدن، الهام، دریافت‌های قلبی و احساسی و … از این دسته ورودی‌ها هستند که بعضی‌ها میگن در بچه‌‎ها قوی‌‎ترند. این ورودی‌های در ذهن نشست می‌کنه و ذخیره می‌شه که این بخش رو حافظه می‌گیم که البته برای خود حافظه هم دسته‎‌بندی‌ها و تقسیم‌‎بندی‌های مختلفی هست. بعد باید این‌ها پردازش و تحلیل بشه و در نهایت هم نتایج این پردازش‌ها و تحلیل‌ها به صورت یک خروجی در قالب گفتار یا رفتار خودش رو نشون میده. همینجا برای دوستانی که علاقه به مطالب علمی دارند بگم که این دسته‌بندی برگرفته از دسته‌بندی‌های مختلفی است که دیدم و البته تبدیل اون‌ها به یک دسته‌بندی ساده و همه‌‎فهم وگرنه در مورد مراحل یادگیری و فعالیت ذهنی و حافظه هم مطالب خیلی مفصله هم متفاوت. مثلا برخی پردازش و تحلیل رو هم توی حافظه میگن یا یک حافظه حسی داریم که خیلی با ورودی‌‌ها و قدرت حواس که گفتم ارتباط داره.

از این مقدمه که بگذریم شاید توجه به برخی چیزهایی که در زمینه توانایی‌های ذهنی می‌‌شنویم جالب باشه! این موارد رو حتما شنیدید.

میگن یکی خیلی گیراییش بالاست و خیلی زود یک چیزی رو می‌‌گیره و تا میگی ف میره فرحزاد!

یکی خیلی دقیقه و چیزایی رو می‌بینه و می‌فهمه که بقیه نمی‌فهمن!

یکی خیلی حافظه‌اش خوبه. این خودش به دو معنا به کار میره: یکی کسی که خیلی زود یک چیزی رو به خاطر می‌سپاره و یکی هم کسی که خیلی چیزها رو از قبل یادشه و در حقیقت خاطراتش و محفوظاتش رو خیلی خوب و دقیق یادشه و می‌تونه بازیابی کنه!

یا میگن فلانی دیر می‌گیره اما اگر گرفت خوب می‌گیره!

از اون ورش رو هم می‌شنویم. فلانی دوزاریش کجه، اون یکی هیچی یادش نمی‌مونه، یکی هر چی می‌خونه حفظ نمی‌شه، بی‌دقته و خلاصه از این جور چیزا.

اینا نشانه قوت و ضعف‌های ذهنی است که در ابتدا بهش اشاره کردم. نکته مهم اینه که پرورش هر کدوم از این‌ها راه مختص به خودش رو داره یعنی اینطور نیست که بخوایم دقت بچه رو زیاد کنیم، هی یک چیزی رو تکرار کنیم یا برای بچه‎‌های بزرگتر وادارشون کنیم زیاد بخونه و مرور کنه. لذا اینکه بفهمیم بچه قوت و ضعف‌های ذهنیش چیه و متناسب با اون‌ها روش‌هایی رو انتخاب کنیم، خیلی می‌تونه مفید و مؤثر باشه. اینجا چند تا نکته رو می‌گم که می‌تونه برای پدر و مادرا مفید باشه.

اول اینکه قضاوت کلی در مورد بچه و ذهنش نداشته باشید. نه مثبت (که بیشتر شایعه) و نه منفی. یعنی اینکه ماشالا! بچه‌‎ام خیلی تیزه و خیلی باهوشه و … این اولین اشتباهه. از اون طرف هم همینطوره یعنی بچه خنگه، نمی‌فهمه کنده و … این هم غلطه. این قضاوت‌های ما معمولا ناشی از دیدن یک یا چند رفتار از بچه و تعمیم دادنش به کل کارها و توانایی‌های بچه است. مثلا بچه زود یک چیزی رو حفظ می‌شه میگن خیلی تیزه، چند تا عدد یاد می‌گیره میگن اوه اوه ایشالا می‌شه انیشتین. از اون ورش هم هست بچه نمی‌شینه یه جا یه چیزی یاد بگیره میگن بچه کنده و نمی‌فهمه و مشکل داره. اینطور نیست باید دقیق‌تر بررسی کرد ممکنه اونی که یک رفتارهای خوبی داره در برخی مراحل ضعف داشته باشه یا اونی که مشکلاتی داره در برخی موارد خیلی هم قوی باشه.

نکته دوم تلاش برای رشد یکنواخت و همبند قابلیت‌هایی است که در بالا گفتم. یعنی قدرت یک زنجیر به اندازه ضعیف‌ترین حلقه است. اگر مثلا یکی حافظه قوی‌‌ای داشته باشه اما خوب دریافت نکنه و دقت لازم رو نداشته باشه قدرت حافظه هم ممکنه باعث رشد و موفقیتش نشه. اون وقته که بچه می‌شه یک سی‌دی یا حداکثر یک هارد اکسترنال پر از داده‎‌های بی‌خود و غیر قابل استفاده.

سومین نکته هم هدایت بچه به سمتی است که توانمندی و ظرفیت لازم رو داره. در پست‌های قبلی گفتم که بعضی قابلیت‌ها و ظرفیت‌ها خدادادی است و هرچند تربیت و آموزش در رشد و تقویت اون‌ها مؤثره اما کاملا قابل تغییر نیست. اینجاست که مهم می‌شه پدر و مادرها جوگیر نشن. تن به سیستم‌های رایج و مُد شده ندن. همه، بچه‎‌ها رو نفرستن رشته ریاضی، همه نخوان بچه‌شون انیشتین و دکتر و خلبان بشه. همه نخوان برن تیزهوشان (با تعریفی که الآن از تیزهوشان هست) که بچه اگر ذهنش نمی‌کشه این تستای تیزهوشان رو بزنه مجبور بشه حفظشون کنه!!! باور کنید یا نکنید این سیستم رایج آموزشی استعدادکُش و نخبه‎‌کشه، یعنی ممکنه یه درصد کمی رو که توانمندی‌هاشون با این سیستم تناسب داره رشد بده اما بسیاری از استعدادها رو از بین می‌بره و یک سری آدم قالب پر کن و استاندارد و البته کم‌توان و کم‌مهارت تحویل می‌ده. (این رو هم بگم که خوشبختانه در سال‌های اخیر گروه‌‎های مختلفی به صورت خودجوش کارهایی رو شروع کردن و سیستم‌هایی رو با همه مشکلات و موانعی که سیستم رسمی آموزش و پرورش براشون درست کرده، راه انداختن که البته هنوز خیلی کار داره که این‌ها به بالندگی برسن.)