در پست قبل چیزهایی در مورد حواس پنجگانه، ورودی‌های ذهن کودک و حافظه حسی و کوتاه‎‌مدت نوشتم. مشخص شد که علت حواس‌پرتی چیه و یکی دو راهکار هم برای حل این مسأله دادم. در این پست یک بررسی خواهم کرد در مورد اتفاقاتی که بعد از ورود یک مطلب و مفهوم به حافظه کوتاه‌مدت میفته. گفتیم حافظه کوتاه‎‌مدت ظرفیت محدودی داره یعنی ۵ -۶ (دقیقش ۵ تا ۹) مفهوم رو در آن واحد می‌تونه در خودش نگهداره و با ورود مفهوم بعدی یکی از قبلی‌ها ازش حذف می‌شن. مدتی هم که یک چیزی رو در خودش نگه میداره چیزی حدود ۳۰ -۴۰ ثانیه است.

خوب همینجا یک تست برای حافظه کوتاه‌مدت بگم که ممکنه براتون جالب باشه. می‌تونید حافظه کوتاه‎‌مدت خودتون یا بچه‌‎ها رو (البته برای سنین بیش از ۵ – ۶ ساله) با این روش تست کنید. چند اسم یا عدد رو پشت سر هم بگید و بعد از بچه بخواید اون‌هایی رو که یادش مونده رو تکرار کنه (برای بچه‌‎ها باید چیزهای ساده مثل میوه یا حیواناتی رو که می‌شناسن انتخاب کنید). معمولا این تعداد همون ۵ – ۶ خواهد بود. این همون ظرفیت فراخنای حافظه یا حافظه کوتاه‌‎مدته. تعداد اسامی که می‌خونید ۱۰ تا باشه خوبه و زمان خوندنتون هم از ۱۵ تا ۲۰ ثانیه بیشتر نشه و بعد از خوندنش هم سریع از بچه بخواهید تکرار کنه. البته طبیعتا اینکه در چه وضعیتی از بچه می‌پرسید هم تأثیر داره. مطمئنا اگر وقتی بچه ذهنش مشغوله یا خسته است بپرسید، کمتر می‌تونه جواب بده. ضمنا با تکرار دوباره یا حداکثر سه باره بچه می‌تونه تقریبا هر ده تا رو تکرار کنه. ترتیب گفتن موارد هم در این تست مهمه.

یکی از نکات مهمی که در مورد حافظه کوتاه‌مدت هست، اینه که این حافظه علاوه بر حواس از یک جای دیگه هم ورودی می‌گیره. بله یکی از ورودی‌های عمده حافظه کوتاه‌‎مدت، حافظه بلندمدته. نکته در اینجاست که ذهن انسان مستقیم نمی‌تونه از حافظه بلندمدت استفاده کنه و از هر چیزی بخواد استفاده کنه باید اون رو بیاره به حافظه کوتاه‌‎مدت یا به عبارتی فراخوانیش کنه روی این حافظه. لذا وقتی شما مثلا یک چیز از خاطرات قبل رو دارید تعریف می‌کنید، در حقیقت مطالب رو اول از حافظه بلندمدت میارید به حافظه کوتاه‎‌مدت و بعد از اونجاست که می‌تونید ازش استفاده کنید و بیانش کنید. معمولا هم ورودی از بیرون که از طریق حواس انجام می‌شه با ورودی از حافظه بلندمدت توأم هستند. مثلا شما یک ماشین یا وسیله رو می‌‏بینید، ذهن به صورت خودکار مطالب و مفاهیم مربوط و مشابه اون رو از حافظه بلندمدت می‌خونه و شما این شیء رو می‌شناسید که یا قبلا دیدیدش یا جدیده و در جایی متناسب براش جا باز می‌شه. مثلا یک مدل جدید از ماشین با برندی خاص رو که می‌بینید، برند در ذهنتون تداعی می‌شه، ماشین‌هاش میاد مقایسه می‌شه و این ماشین جدید به عنوان یک مدل که تا حالا ندیده بودید به حافظه اضافه می‌شه.

برگردید به نکاتی که توی پست‌های قبلی گفتم. اینکه بعضی چیزها ذهن بچه رو تسخیر می‌کنه یعنی بیشتر ورودی‌های بچه از تداعی چیزهایی که توی ذهنش داره خصوصا چیزهای رویایی و خیال‌پردازانه دریافت می‌شه. خب طبیعتا این جور بچه‎‌ها بخشی از حافظه کوتاه‎‌مدتشون دائما درگیره و کمتر می‌تونن چیزها رو یاد بگیرند و تمرکز داشته باشند.

یک نکته کلیدی دیگه از همینجا قابل استفاده است. اینکه چرا دوران کودکی و آموزه‎‌هایی که در این دوران وارد ذهن و حافظه بچه می‌شه خیلی مهمه. همونطور که گفتم هر ورودی جدیدی با داشته‎‌های قبلی در ذهن ترکیب، مقایسه و سنجیده می‌شه و بر اساس این فرایندها جایگاهی در ذهن پیدا می‌کنه. خوب مفاهیم کم و محدودی در ذهن بچه‌‎ها هست و اغلب مفاهیمی که وارد ذهنشون می‌شه مفاهیم پایه است. سایر مفاهیمی که بعدها وارد ذهن بچه می‌شن با این مواد اولیه محک می‌خورن و سنجیده می‌شن و طبیعیه که این مفاهیم اولیه حکم خشت اول رو دارند که اگر کج گذاشته شد بنای مفاهیم ذهنی بچه تا ثریا کج خواهد شد. شاید به همین دلیله که اینقدر برای دانشمندان مهمه که بفهمند اولین تصویری که در بدو تولد در ذهن بچه شکل می‌گیره چیه که به نظر اون‌ها این تصویر، پایه خیلی مفاهیم دیگه در زندگی خواهد بود. شاید یکی از دلایل تأکید دین ما بر اذکار و آداب بارداری و به دنیا اومدن بچه و دوران نوزادی، اهمیت ویژه مفاهیمی است که در این دوران در ذهن بچه شکل می‌گیره.

خوب از حافظه کوتاه‎‌مدت بگذریم. گفتیم که این حافظه محدوده و ۶ – ۷ مورد و مفهوم رو در خودش جا میده. حالا اگر روی این چند مورد توجه بشه و تکرار بشه این‌ها از حافظه کوتاه‎‌مدت به حافظه بلندمدت منتقل می‌شن. اعتقاد بر اینه که هر چیز توی این حافظه رفت دیگه پاک نمی‌شه. یعنی این حافظه چیزهایی که بهش وارد می‌شه رو نگه می‌داره. ظرفیت حافظه بلندمدت هم محدودیت داره، ولی میزان این ظرفیت خیلی بالاست به قدری که می‌گن بیشترین استفاده از مغز حتی به ده درصد هم نمی‌رسه. لذا بعضی‌ها ظرفیت این حافظه رو نامحدود دونستند. اما چطوره که آدم چیزهایی رو که به حافظه بلندمدت سپرده رو فراموش می‌کنه؟ این موضوع مثل گم شدن یک شیء کوچیک تو انباری می‌‌مونه. یعنی هست اما پیدا کردنش خیلی مشکله. خیلی از آموخته‌‎ها و یافته‌‎های ما هم همینطوره. یعنی هست اما نمی‌تونیم ازش استفاده کنیم. به عبارتی در بازیابی و رمزگردانی دچار مشکل هستیم. البته دلایل دیگری هم برای فراموشی گفتند، مثلا تداخل، یعنی دو تا مفهوم که در حافظه هست با هم اشتباه بشه و یکی جای دیگری به ذهن بیاد. یکی دیگه هم سرکوب کردن چیزهایی که در حافظه هست. یعنی آدم وقتی نمی‌خواد یک چیزی رو به یاد بیاره، سرکوبش می‌کنه و ناخودآگاه کاری می‌کنه که اون موضوع رو فراموش کنه! (البته این رو من سازوکارش رو نفهمیدم!!)

خوب حرف در مورد اینکه مطالب چه طور به حافظه بلندمدت انتقال پیدا می‌کنه و با چه ساختارها و نظمی اونجا ذخیره می‌شه و چه فعل و انفعالاتی در حافظ اتفاق می‌افته زیاده اما من فقط چند نکته رو می‌نویسم که به درد پدر مادرها در ارتباط با بچه می‌خوره.

مطالبی که به حافظه سپرده می‌شه یا به صورت معنایی است؛ که یک معنی از آنچه دیده، شنیده یا حس شده در یاد می‌مونه. مثلا یک جمله که به شما می‌گن ممکنه دقیقش یادتون نمونه اما مفهومش و معنیش رو در ذهن دارید. این نوع به خاطر سپردن از طریق برقراری ارتباط بین مفهوم جدید با مفاهیم قبلی اتفاق می‌افته. یک نوع به‌خاطرسپاری هم به خاطر سپردن عین مواردی است که وارد ذهن می‌شه و نیازی به فهم معنای اون نداره. در این حالت شکل و ترکیب کلمه یا عبارت یا شیء متناظر اون در ذهن می‌مونه. مثلا لیست خریدی که هر شب به ما میدن رو باید عینش رو به ذهن بسپریم و اگر مفهوم و معنیش رو به خاطر بسپریم ممکنه به جای ماست، دوغ بخریم!!!

ما معمولا به حالت دوم می‌گیم حفظ کردن. یعنی وقتی کسی یک چیزی رو همونطور که هست به خاطر می‌سپره و عینا قادر به بیانشه. حالا می‌خواد این رو بفهمه یا نفهمه! سیستم‌های مبتنی بر حفظ هم معمولا این رویکرد رو دارند. متأسفانه اغلب مواردی که من در روش‌های آموزشی پیش از دبستان دیدم همینه یعنی بچه‌‎ها رو با شیوه‌‎های مختلف وادار می‌کنن (نه به معنی اجبار که ممکنه بچه هم خودش خیلی مایل و راغب باشه) یک چیزی رو حفظ کنه حتی شکل کلمات رو. بچه هنوز معنی پایتخت یک کشور رو نمی‌دونه بعد پایتخت همه کشورهای دنیا رو بلده. مفهوم جمع شدن دو عدد رو نمی‌فهمه اما می‌تونه جمع دو رقمی انجام بده! معمولا به این بچه‌‎هایی هم که این چیزا رو بلدن یا می‌تونن خوب حرفای بزرگترها رو تقلید کنند می‌گیم باهوش.

پسر ما تا حدود ۴ سالگی شعرها رو تعریف می‌کرد. البته خودش می‌گفت شعر می‌خونم اما مثل داستان تعریف می‌کرد. خب طبیعتا اون چیزی رو هم که فهمیده بود، تعریف می‌کرد. بعضی وقتا هم من لجم می‌گرفت که این که شعر نیست شعر باید موزون!! باشه اما بچه بیچاره چه می‌فهمید که وزن و عروض و قافیه چیه! تازه شعر هم می‌گفت. یعنی یک مشت داستان می‌گفت و می‌گفت ببین شعر گفتم! البته فهمیده بود که باید این‌ها رو با آهنگ بخونه تا بشه شعر!!! از اون ور هم بچه‎‌هایی بودند که کلی شعر حفظ بودن ولی معنیش رو نمی‌فهمیدن.

به نظر من! والدین خیلی روی اینکه بچه چی حفظه متمرکز نشن (البته تقویت حافظه خوبه) بلکه ببینن بچه چی فهمیده. مطمئن باشید توی این دنیای اطلاعات حفظ کردن همه چیزهای لازم کار ساده‎‌ای نیست و بالاخره آدم نمی‌تونه همه چیز رو حفظ کنه. اما می‌شه مبانی و معانی اصلی رو فهمید و تعمیم داد و خیلی مفهوم‌های مختلف رو از طریق ذخیره کردن معانیشون به حافظه سپرد. مثلا بچه‌‎هایی که بر پایه حفظ رشد می‌کنن در ادامه تحصیل نیز می‌بینید که نشستن و فرمول‌ها و حتی حل تک‌تک مسأله‌ها رو حفظ می‌کنن. اما بعضی هم می‌تونن فرمول رو یاد بگیرند و در شرایط مختلف به کار ببرن و حتی تعمیم و توسعه درش ایجاد کنند. بنابراین بچه رو بیشتر برای چیزهایی که فهمیده و می‌تونه به کار ببنده تشویق کنید تا برای چیزهایی که حفظ کرده. البته این کار خصوصا در چند سال اول سخته چون درس پس دادن بچه‌‎های کوچک و حفظ کردن چیزهای مختلف توسط اون‌ها خیلی جذابه و بعضا ناخودآگاه آدم رو به تشویق وادار می‌کنه.

البته طبیعیه که بعضی چیزها مثل تاریخ‌ها، رویدادها و اماکن و امثال این‌ها رو باید حفظ بشن و نمی‌شه فهمیدشون. مثلا اینکه فلان جنگ در چه تاریخی و کجا اتفاق افتاد و فرمانده اون سپاه کی بود فهمیدنی نیست و باید حفظ بشه. ولی بچه‌ها تا ۶ – ۷ سالگی خیلی نیاز به این حفظیات ندارند. پس خیلی اذیتشون نکنیم. ضمنا این دو نوع حفظ کردن روش‌های مخصوص به خودشون رو دارند و تقویت حافظه هم مبتنی بر این دو رویکرد روش‌های متفاوتی داره که البته معمولا اونچه در روش‌های مرسوم گفته می‌شه مخلوطی از دو رویکرده.

در مورد حافظه و یادگیری و روش‌های تقویتش هم مطالب فراوانی هست. مثلا انواع حافظه تصویری، شنیداری و معنایی یا اتفاقاتی که در ثبت و بازیابی در حافظه اتفاق می‌افته موضوعاتی هستند که می‌تونن مفید باشند. به نظرم دیگه توضیح بیشتر این موضوع در این پست لازم نیست. در خیلی از سایت‌ها و بلاگ‌ها در مورد حافظه و تقویتش نوشتند که می‌تونید با یک جستجوی ساده خیلیاش رو ببینید. اما در اینکه کدوم درسته کمی دقت کنید!