مساله فساد، مساله‌ای است که تقریبا همه افراد، سازمان‌ها و حکومت‌ها در طول دوره حیات خود با آن مواجه می‌شوند. معمولا فساد در نظامات مختلف، -خصوصا نظامات سیاسی و حکومتی- و در تمامی سطوح -چه سطوح بنگاهی و چه سطوح ملی- مساله مهی است به همین دلیل مطالب گوناگونی درباره آن بیان و سازوکارهای مختلفی برای شناسایی، کشف و مبارزه با فساد پیشنهاد شده است. هرچند اغلب، برخورد با این موضوع احساسی و صحبت‌ها در مورد فساد، شعاری و هیجانی است که معمولا در حد کلیات باقی می‌ماند و هدف بسیاری از این صحبت‌ها درباره فساد -چه گوینده واقعا به مبارزه با فساد اعتقاد داشته باشد و چه نداشته باشد- ، جذب مردم و جلب نظر آن‌ها یا تهییج آنها برای مقابله با یک سیستم و نظام به صورت کلی است. طبیعی است که این رویکرد چندان راهگشا نیست و به حل این مساله کمک نمی‌کند. قدم اول در حل یک مسئله، شناخت درست از آن است و تعریف یک پدیده بخش مهمی (اگر نگوییم مقدمه لازم) برای شناخت مسائل مرتبط با آن است.

تعریف فساد

قدم اول در فهم درست یک پدیده تعریف درست آن است. هرچند تعاریف زیادی از فساد شده و تصویر ذهنی افراد مختلف از فساد معمولا متفاوت است، اما به نظر می‌رسد بتوان فساد را به این صورت تعریف کرد: «عملکرد عامدانه یک سیستم یا جزئی از آن، برخلاف ماموریتی که برای آن تعیین و به آن محول شده است». به عبارت دیگر، از کج‌کارکردی عامدانه یا عمل و رفتارِ خلاف ماموریت یک سیستم یا جزئی از سیستم نسبت به سیستم مرجع (suprasystem) آن را به رفتار فسادگونه تعبیر می‌کنیم.

این تعریف، از نظر مهندسی سیستم تعریف دقیقی است و می‌توان آن را به سیستم‌های مختلف بسط داد. مثلا در لایه فردی اگر این فرض را بپذیریم که در این عالم ماموریتی از طرف خداوند برای انسان تعیین شده است، می‌توان هر اقدام عامدانه انسان برخلاف آن ماموریت را فساد نامید. قاعدتا در نگرش‌ها و جهان‌بینی‌های مختلف (که نگاه‌های انسان‌شناسانه آن‌ها و کارکردها، ماموریت‌ها و وظایفی که برای انسان در نظر گرفته‌اند، با هم متفاوت است)، تعریف فساد در لایه فردی متفاوت می‌شود. مثلا در نگاه مادی به زندگی که در آن، هدف، افزایش لذت و برخورداری در دنیا معین شده، بسیاری از فعالیت‌هایی که در نگاه الهی برای رشد، کمال معنوی و عبودیت خداوند انجام می‌شود، فعالیت‌هایی فسادگونه تلقی می‌شود، چون با آن هدف و ماموریت دنیایی در نگاه مادی (که کسب لذت است) تناقض دارد. در لایه سیستمی هم همین تعریف برای فساد صادق است. برای اینکه نسبت فساد با مأموریت سیستم مشخص شود و بدانیم که از نظر سیستمی فساد با مأموریت سیستم نسبت دارد یا نه، با یک تعریف مستقل فراگیر می‌توان از مثالی استفاده کرد. فرض کنید در یک باند قاچاق مواد مخدر، صاحب سیستم مأموریت اصلی را رساندن مواد مخدر از یک مبدا به مقصد تعریف و برای آن ساختار و سازمان و سازوکارهایی ایجاد کرده است. در این سیستم و از منظر صاحب و سیستم مرجع آن، (اگرچه کل کارکرد آن در لایه بالاتر فساد محسوب می‌شود) اگر رفتارهای اجزای آن سیستم، خلاف ماموریت تعیین شده باشد، آن رفتارها فساد محسوب می‌شود. مثلا اگر در همین سیستم، کسی صداقت پیشه کند و ماموریت این سیستم را که قاچاق مواد مخدر است، افشا کند، اگرچه در سیستم اطلاعاتی کشور و از منظر بسیاری از اقشار جامعه، این کار، کار درستی است، اما این افشاگری در آن سیستم قاچاق مواد مخدر، رفتار فسادانگیزی است و با آن مقابله می‌شود و معمولا ارتکاب چنین کاری جرم محسوب شده و با مجازات همراه است.

نکته قابل توجه اینکه در سیستمی که مأموریت آن از نظر سیستم بالادستی فاسد است، برخی فسادها مطلوب و مطابق مأموریت‌های نقش فرد در سیستم بالادستی است. البته همه فسادها این‌گونه نیست. مثلا در همان باند مواد مخدر اگر جامعه را سیستم بالادستی فرض کنیم، نقش فرد در جامعه و مأموریت تعریف شده برای او با مأموریت سیستمی که در آن کار می‌کند، مخالف است. لذا اگر این فرد در جهت مأموریتش در سیستم بالادستی کاری انجام دهد، هرچند از دید سیستم فاسد و مستوجب مجازات است، اما در سیستم بالادستی مستحق پاداش به دلیل عملکرد درست خواهد بود. مثل اینکه فرد اطلاعات باند را به مراجع رسمی اطلاع دهد. حال ممکن است رفتار فرد در سیستم فاسد از نظر سیستم بالادستی هم فاسد باشد مثل زد و بند یکی از اعضای باند قاچاق با یک باند قاچاق دیگر. یعنی هر اقدامی علیه یک سیستم فاسد لزوما کار مطلوبی نیست، الا اینکه با مأموریت تعیین شده آن جزء در سیستم بالادستی انطباق و هم‌خوانی داشته باشد. و این قاعده به صورت سلسله مراتبی صادق است و می‌توان وضعیت یک سیستم یا جزء را در سیستم مرجع و نظام هستی مشخص کرد که البته همانطور که گفته شده متناسب با جهان‌بینی‌های مختلف، متفاوت است.

یکی از نکات مهم در تعریف ارائه شده از فساد، عامدانه بودن آن است. اگر کج‌کارکردی و رفتار خلاف ماموریت، عامدانه نباشد، معمولا خطا محسوب می‌شود. خطا نیز حالت‌های مختلفی دارد و شیوه برخورد با خطا و فساد با هم متفاوت است. عدم توجه به این نکته در سازوکارها و نظامات شناسایی و مقابله با فساد، ضررهای جبران‌ناپذیری به سیستم‌ها وارد می‌کند که ان‌شاءالله در این مورد در آینده توضیحاتی خواهم داد.

[دی ۹۸]