خوب از مراحل رشد اصلیهاش رو نوشتم یکی دو مورد مونده که در این پست و پست بعد انشاءالله مینویسم. یکی از این ابعاد رشد شخصیتیه. البته من خودم هم خیلی نفهمیدم منظور از این رشد شخصیتی چیه!! چون تعاریف مختلفی برای این بعد از رشد گفته شده من برخیش رو مینویسم البته به نقل از منابع دیگه که لزوما قبولشون ندارم. فقط مینویسم که بدونید چه چیزهایی رو میگن رشد شخصیتی و چقدر تفاوت هست در این رابطه!
شخصیت کودک شما از سه جزء اصلی تشکیل شده است در واقع مخلوطی از این سه جز به مقادیر مختلف است. تهییجپذیری که عبارت است از گرایش به اینکه به راحتی و شدیدا ناراحت و درمانده شود. کودکان هیجانی زیاد گریه میکنند و آرام کردن آنها بسیار مشکل است. فعالیت یعنی مقدار انرژی که صرف فعالیتهای مختلف و بیقراری میشود، کودکان فعال بیقرارند و زیاد نمیخوابند و تحرک و سرعت بیشتری حتی در صحبت کردن نشان میدهند. اجتماعی بودن به معنای طلب برخورداری خاصی از ثمرات تماس اجتماعی است.
یک دیگه اینه:
روانشناسان امروزه از “کودک توانا” سخن میگویند، چون آنها تواناییهای بسیاری را که کودکان با آن به دنیا میآیند، تشخیص دادهاند. دانشمندان در دورههای مختلف جنبههای گوناگونی از شخصیت کودک را بررسی کردهاند. در سالهای اخیر، “مهارتهای شناختی کودکان” موضوع تحقیقات زیادی بوده است. در نتیجه اکنون در مورد فهم و ادراک کودک در مقایسه با ۲۴ سال پیش به اطلاعات بیشتری دست یافتهایم… در این تعریف بسیاری از مراحلی که ما در رشد حرکتی، ذهنی، مهارتی و اجتماعی گفتیم رو به عنوان ابعاد مختلف رشد شخصیت محسوب میکنند.
در یک متن دیگه اینجوری اومده:
“رشد شخصیت فرد از کودکی آغاز میشود و به تدریج در قالب مجموعهای از واکنشهای رفتاری ویژهی کودک، شکل گرفته و ظاهر میگردد. هر چند از سن کودک بگذرد واکنشهای او اختصاصیتر میشوند. در واقع شخصیت هر فرد دارای یک سازمان پویا و پایدار است که حاکم بر رفتار و کردار وی میباشد. برخی از این سازمانها دارای وحدت عمل هستند و برخی دیگر به تفاوت انسجام و وحدت عمل کمتر و بیشتری دارند. در شکلگیری شخصیت، دو عامل اساسی وراثت و محیط و تأثیر متقابل آنها نقش مهمی دارند.”
در منابع و متنهای مختلف چیزای دیگهای هم هست که میتونید مراجعه کنید و ببینید که البته توصیه نمیکنم چون غیر از تشویش ذهن به آدم اضافه نمیکنه. یعنی کلا من اینجوری فکر میکنم توی یک زمینه که متخصصا هم به نتیجه نمیرسن آدم نباید خودش رو درگیر مباحث تئوریک کنه. بنابراین من یک تعریف کلی رو که به نظرم میتونه یه جمعبندی بین اینها باشه رو میگم. شما هم میتونید تعریف خودتون رو از شخصیت داشته باشید.
شخصیت برآیندی از ویژگیهای ظاهری، ذهنی، روانی و روحی افراده که به صورت یکپارچه برداشت جامعه از اون فرد رو تشکیل میده. یک شخصیت هم داریم که برداشت شخص از خودشه در بچه این دو تا خیلی بهم نزدیکه چون بچهها خیلی بلد نیستن اونی رو که هستن پنهان کنند و یک چیز دیگه به دیگران نشون بدن البته (شاید متأسفانه) از سه سالگی به بعد کم کم این بازیها در کودک هم شروع میشه!
حالا اگر این تعریف رو بپذیریم میتونیم بگیم رشد شخصیتی حاصل همه ابعاد رشده. یعنی حتی رشد جسمی هم در شخصیت افراد مؤثره. برای درک بهتر این موضوع یک بچه سالم و رشید رو با یک بچهای که خدای نکرده مشکلات حرکتی داره مقایسه کنید. طبیعتا ویژگیهای شخصیتی این دو از وضعیت جسمیشون تأثیر میگیره. البته ممکنه اون که مشکل داره شخصیت بسیار قدرتمندتر و بهتری داشته باشه تا اونی که سالمه. بدیهیه که رشد ذهنی، اجتماعی، شناختی و مهارتی هم بسیار در این موضوع مؤثره.
اما نکته مهم اینه که رشد شخصیت فقط حاصل برآیند سایر ابعاد رشد هم نیست. یعنی ممکنه دو کودک از نظر جسمی، مهارتی، ذهنی و درکی رشد نسبتا یکسانی داشته باشند اما شخصیتهای کاملا متفاوتی داشته باشند. یادمه بچه که بودیم یه جفت دوقولوی همسان توی کوچه ما بودند که از نظر قد و قواره و جسمی کاملا شبیه هم بودند، از نظر ذهنی و حرکتی هم خیلی شبیه بودند. هر دو توی یک کلاس و معدلها در حد دهم نمره مثل هم و طبیعتا خانواده و محیطهای دوتاشون هم کاملا یکی بود چون به ندرت میشد اینها رو جدا از هم دید. اما شخصیتهای اینها کاملا با هم متفاوت بود. یکی عصبی و زودجوش و تقریبا بدخلق و یکی آرام و صبور و خوش برخورد. جالبه که خیلیها اینها رو نمیتونستند از قیافهشون تشخیص بدن و از اخلاقشون میشناختن. معروف بود که میگفتن خوش اخلاقه یا بداخلاقه! خوب همین یک مثال میتونه نشون بده که شخصیت چیزی فراتر از سایر ابعاده هرچند کاملا به اونها هم مربوطه.
بنابراین میشه اینطور گفت شخصیت برآیند همه چیز در کودکه یعنی ویژگیهای وراثتی و ظرفیتهای ذاتی و خدادادی، محیط رشد، تعاملات اجتماعی و رشد در همه ابعاد. شاید بشه گفت رشد شخصیتی همون تربیت بچه است یعنی خیلی نزدیکی بین بچه با تربیت و با شخصیت هست. در مورد تربیت هم خیلی حرفهای مختلفی زدن که پرداختن بهشون یه مجال مناسب میطلبه.
فعلا برای اینکه این پست هم از جدول خالی نباشه یک جدول خیلی ساده که برآیند برخی مراحلی است که گفتند رو میارم. البته این رو حتی به اندازه قبلیها هم نمیتونیم روش حساب کنیم. اما دونستن تغییراتی که به صورت تجربی بهش رسیدن بد نیست چرا که میتونه تحمل ما رو نسبت به برخی رفتارهای به ظاهر اعصاب خورد کن بچهها زیاد کنه و به ما بفهمونه که این رفتارها طبیعی و بخشی از فرایند رشد اونهاست که خیلی هم نباید جلوش رو گرفت.
سن |
مرحله رشد |
فعالیت کمکی |
از بدو تولد تا ۳۶ هفتگی |
عاشق همراهی، در آغوش گرفتن، اسباببازی و آدمها و یا برعکس |
لبخند زدن به کودک – داشتن آهنگ صدایی محبتآمیز و تسکیندهنده – تماس بدنی با وی |
از ۹ تا ۱۸ ماهگی |
پیدا کردن شخصیت متمایز مثل جدی بودن، حساس بودن، لجاجت و … – نشان دادن تمایل به خشنود کردن شما |
انعطافپذیر باشید و از زور استفاده نکنید، او را همانگونه که هست بپذیرید. |
از ۱۸ ماهگی تا ۲ سالگی |
علاقه به کمک به دیگران یا برعکس – زود اشکش جاری شود یا انتقادپذیر باشد |
تصمیمات او را بپذیرید اوقات خاصی را به او اختصاص دهید و با او باشید او را به سخاوتمندی تشویق کنید. اگر فقط یک فرزند دارید هرچه را می خواهد به او ندهید. |
از ۲ تا ۳ سالگی |
شخصیت کودک بروز کامل مییابد – همه کارهای او حکم آزمون را دارد – موفقیت برای رشد او در همه ابعاد ضروری است |
به او کمک کنید موفق شود. به او کمک کنید به دنبال مسائل و چالشهای جدید باشد – به او اطمینان دهید و ترس را از او دور کنید. |
اما نکاتی در مورد این بعد از رشد هست که البته هر چقدر جدولش کوتاهه نکاتش زیاده که من چند مورد رو خدمتتون مینویسم.
۱- شخصیت بچه بازتاب رفتار والدین و اطرافیانه. پس اگر میخواهید شخصیت بچه درست شکل بگیره و خوب رشد کنه خودتون رو درست کنید و به ارتباطات کودک با دیگران نظارت داشته باشید و بچه رو از سر خودتون باز نکنید. به زور هم که شده پیش بچهها خوب باشید. بالاخره همه ما اشکالات و بدیهایی داریم اما میشه اینا رو پیش بچهها پنهان کرد که البته این کار میتونه به بهتر شدن خودمون هم منجر بشه. در مورد نقش تربیت بچه روی پدر و مادر هم یادم باشه یک پست بنویسم. (البته اگه خدا بخواد.)
۲- به خاطر هیچ رفتاری از قبیل ترس، اضطراب، بیقراری و غیره تو سر بچه نزنید و او رو تحقیر و تنبیه نکنید. تغییر شخصیت به هیچ وجه در چند دقیقه، چند ساعت و چند روز اتفاق نمیافته؛ مطمئن باشید. برای اصلاح این ناهنجاریها باید صبر داشته باشید و با حوصله و روی خوش سعی در از بین بردن زمینههای اونها داشته باشید.
۳- تا اونجا که ممکنه روی خود ناهنجاری یا رفتارهای غلط بچه زوم نکنید و بهش تذکر مستقیم ندید. اینا مثل برآمدگیهای فرش میمونن پا رو که روشون میذاری ممکنه درست بشن اما از یه جای دیگه میزنن بیرون. راه درست کردنشون اینه که بری گوشه فرش رو بکشی تا صاف بشن. رفتارهای نامطلوب بچهها هم همینطوره. مثلا اگر روی پرخاشگری به صورت مستقیم تمرکز کنید و بچه رو دعوا کنید ممکنه به صورت ترس و عدم اعتماد به نفس خودش رو نشون بده باید از کمی دورتر یعنی گوشه فرش زمینههای این پرخاشگری رو از بین برد.
۴- تا اونجا که ممکنه وقتی یه رفتار بد میبینید تذکر ندید وقتی بچه خوبه به صورت کلی در مورد رفتارهای بد و خوب اون هم در مورد افراد دیگه البته نه شخص خاصی صحبت کنید. مثلا اگر بچه داد میزنه وقتی داد زد بهش چیزی نگید. وقتی حالش خوبه و کلی تعریف میکنید و احتمالا یه چیزی هم براش خریدید بهش بگید ببین اینجوری چقدر خوبه اما همه که اینجوری نیستن بعضیا داد میزنن و بد اخلاقن هیچ کس هم دوستشون نداره. اینجوری بچه با شما همراه میشه و قبول میکنه و مطمئن باشید این در یادش میمونه مخصوصا اگر تکرار بشه.
۵- در بچههای کوچک زیر سه سال مخصوصا بین یک تا سه سال ممکنه بچهها لجباز بشن و بهانه بگیرن. در این شرایط هیچ نصیحت، دعوا و حتی قربون صدقه رفتن هم نتیجه نمیده. در این موارد حواس بچه رو از موضوعی که داره بهانهاش رو میگیره به یک موضوع جالب پرت کنید. این بچه دومی ما خیلی به نگاه کردن از پنجره علاقه داره هر وقت بهانه میگیره و به یه چیزی گیر میده، میبریمش جلوی پنجره و یک چند دقیقهای حیاط و خیابون و اینها رو نشونش میدیم معمولا بعد چند دقیقه موضوع اول از یادش میره و وقتی میاریمش کنار درست میشه. اولی به حیوانات علاقه داشت با یه کتاب حیوانات، مستند حیوانات یا چیزی مربوط به حیوانات مشغولش میکردیم تا یادش بره.
۶- بچهها استاد پیدا کردن نقطه ضعف پدر و مادر هستن و اگه بفهمن شما به یه چیزی مثلا گریه کردن، داد زدن، قهر کردن یا هر چیز دیگهای حساسید و کنترلتون رو از دست میدید دقیقا روی همون زوم میکنن. لذا تا اونجا که ممکنه سعی کنید کنترل خودتون رو از دست ندید و ضعف نشون ندید.
۷- تناقض بدترین چیز در رشد شخصیت کودکه. تناقض در رفتار و گفتار شما در زمانهای مختلف یا تناقض در گفتار یا رفتار پدر با مادر فرصت برای لایی کشیدن و استدلالات الکی رو برای بچه ایجاد میکنه. یادمه یکبار پسرم در حدود سه سالگی از اینکه من میگفتم ببخشید و مامانش میگفت معذرت میخوام استفاده کرده بود یه قانون گذاشته بود و گیر داده بود به مامانش که تو یه چیزی میگی بابا یه چیز دیگه و من به همین دلیل نمیگم معذرت میخوام شروع کرده بود گریه و زاری که آخرش زنگ زدن به من سر کار تا بهش بگم که این دو تا یکیه چون مامانشم که گفته بود قبول نمیکرد! حالا خودتون ببینید تناقض توی چیزای مهمتر چه داستانی درست میکنه! بنابراین متناقض صحبت و رفتار نکنید و این نمیشه مگر اینکه راست بگید. چون دروغ به هر دلیلی حتی مصلحتی تناقض رو به دنبال میاره. با هم هماهنگ باشید و اختلافاتتون رو پیش بچه کنار بذارید. این خصوصا تا ۶ – ۷ سالگی بچهها خیلی مهمه.
۸- نذارید شخصیت بچههاتون با چند تا دستخط نوشته بشه. اینایی که بچه رو از سر باز میکنن و هر روز میفرستنش پیش یکی و حتی بعضا میشه بچه دو سه ساله رو چند روز میذارن پیش آشنا یا فامیل بدونن که آدما هرچند خوب اما سبک تربیتیشون با هم فرق میکنه. اگه بچهتون اونطوری که میخواستید نشد، شاکی نشید چون حاصل تربیت افراد مختلفیه! حتی پدر بزرگا و مادر بزرگا اگر هماهنگ نباشن ممکنه در تربیت بچه مشکلاتی ایجاد کنند. خصوصا اونایی که خیلی دلسوزی میکنن و قربون صدقه بچه میرن و هرچی میخواد در اختیارش میذارن. و خدا نکنه اون روز بیاد که بچه از پدر و مادرش به یکی دیگه پناه ببره و از خونه فراری باشه!
۹- بچه زیر ۷ سال نمیتونه در مقابل خواستههای خودش خیلی مقاومت کنه. بهش هم زور نگید که این کار رو بکن اینو نکن. اون کارایی که نباید بکنه باید زمینهاش رو جمع کرد. نمیتونید چیپس نشونش بدید یا توی کمد باشه ولی بگید نخور. نمیشه بفهمه مثلا الآن کارتون داره بعد بگین نبین. همون قدر که جلوگیری از خواستههای بچه سخته، فیلتر کردن و هدایت خواستههاش راحته. خواهشا تریپ روشنفکری هم برندارید که نه بچه باید آزاد باشه هرچیزی رو تجربه کنه بعد به اراده خودش انتخاب کنه این چیزا به فرض محال درست هم که باشه مال بچه ۳- ۴ ساله نیست. الآن پسر ما بعد ۶ سال نه میدونه برنامه عمو پورنگ کیا پخش میشه، نه میدونه فیتیله چیه نه هیچ کدوم از برنامههای دیگه تلویزیون. هیچ مشکلی هم نداریم. روزی یک ساعت یک برنامه خاص شبکه آموزش رو میبینه هیچ بهانه هم نمیگیره! ماها وقتایی که حوصله نداریم هر چیز جذابی رو میذاریم جلوی بچه، وقتایی که دغدغه تربیت میگیردمون میخوایم جلوش رو بگیریم.
۱۰- در مورد شخصیت بچه خیلی سخت نگیرید. شخصیتهای بسیار متفاوتی میتونه شخصیت خوب باشه. لزوما نمیشه گفت مثلا بچه درونگرا خوبه یا برونگرا، بچه ساکت خوبه یا شلوغ، بچه کنجکاو (بعضیا میگن فضول) خوبه یا بچه سر به راه و خیلی ویژگیهای شخصیتی دیگه. اما شما تا اونجایی که ممکنه نقش متعادلکننده رو داشته باشید اونم نه به زور و با تحقیر و مقایسه و سرزنش. مثلا اگر بچه زیادی محتاطه یه خورده شجاعت رو درش تقویت کنید و در موقعیتهای چالشبرانگیز قرارش بدید. اگر خیلی نترسه و کارای خطرناک انجام میده کمی بترسونیدش و خلاصه ویژگیهاش رو رصد کنید و با رفتارهای خودتون متعادلش کنید. خلاصهاش اینه که با بچه نجنگید. شخصیتش رو همونطور که هست بپذیرید و برای اصلاح در بلندمدت با کار روی خودتون تلاش کنید نه فشار روی بچه.
خرداد ۹۳