کسانی که بعد از انقلاب صنعتی و آغاز دوران صنعتی در جهان غرب، چرخ این جهان را میگرداندند، کارگران بودند. بنابراین دسترسی به منابع اولیه و نیروی کار قوی و ارزان از هر روشی به دغدغهی اصلی آن سالها تبدیل شد. «کشتار رنگینپوستان امریکا»، «استعمار کشورهای مختلف»، «بردهداری»، «کودکان کار» و بسیاری پدیدههای نامطلوب این دوران، حاصل این نگرش و دغدغه بود.
همانطور که کشاورزی در عصر صنعت، به ستادی برای توسعهی فعالیتهای صنعتی تبدیل شد، با شروع عصر اطلاعات و دانش، صنعت نیز حکم ستاد را پیدا کرد و تمرکز جهان غرب بر تولید، استخراج، فرآوری و تولید ثروت از اطلاعات و دانش شد. بهسان عصر صنعت، که نام تمدن بر این نظام ظالمانه و سرشار از رفتارهای غیر انسانی نهاده شد، در عصر اطلاعات نیز تولید علم و دانش به عنوان نماد و شعار تلاش جهان سلطه برای بسط سلطه و ثروتاندوزی شد.
بنابراین در این عصر نیز دسترسی به منابع لازم برای تولید دانش و فناوری، تبدیل به دغدغهی اصلی جهان غرب شد و ایجاد زیرساختهای جمعآوری و استفاده از این منابع در دستور کار قرار گرفت. بجای مواد اولیه و معدنی، اطلاعات و منابع علمی برای غرب جذاب شد و بجای نیروی کار قوی و ارزان، نیروهای فکری و علمی مدنظر صاحبان قدرت و ثروت قرار گرفت. دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی بهسرعت و پیدرپی بعنوان کارخانههای تولید علم بنا شدند و توسعه یافتند و جذب سرمایههای انسانی و فکری از سراسر جهان به روشهای مختلفی آغاز شد.
«انحصار در حوزههای مختلف علوم و فناوری»، «ممانعت از دسترسی سایرین به دستاوردهای علمی»، «استفادههای غیرانسانی از فناوریهای مختلف» و حتی «تست و آزمایش برخی دستاوردهای علمی بر روی مردم جوامع عقبافتادهتر»، از جملهی برنامهها و اقدامات جهان سلطه در این عصر است. بنابراین بدیهی است که این عصر، اقتضائات خود را داشته باشد: منابع اولیه – که همان اطلاعات و منابع علمی است – بدون حمله و استعمار مستقیم و با تمایل خود دارندگان آن منابع، گردآوری میشود؛ کارگران محترم این عصر، نه با زور و شلاق که با اشتیاق و اصرار خود به خدمت این نظام درمیآیند و دیگر در کلبههای کثیف و متروک زندگی نمیکنند و تا وقتی که مشغول به چرخاندن چرخهای کارخانههای عصر دانش و اطلاعات اند، بهترین شرایط زندگی برایشان فراهم میشود. زیرساختها آنچنان رشد کرد که حتی برای پیوستن و کارکردن در این نظام، نیازی به مهاجرت به غرب نیست. غرب، امروز افراد مناسب برای کارهای خود را در کشورها و یا حتی خانههای خودشان به خدمت میگیرد و حقوق و مزایای آنها را نیز از دولتها و حکومتهای خودشان تأمین میکند و البته این کارگران، هم به خودشان و کارهایی که انجام میدهند، افتخار میکنند هم مایهی افتخار دولتها و کشورهایشان هستند.
شباهت این دوران با دوران صنعتی در این است که همانطور که از شرافت و رشددهنگی کار به عنوان یک مفهوم مقدس در عصر صنعتی خبری نبود و کارِ کارگران فقط برای ثروتاندوزی عدهای در دنیای سرمایهگذاری تعریف شده بود، در این دوره نیز از شرافت و کمال در علم و علماندوزی اثری دیده نمیشود؛ علم و دانش برای جهان غرب مهم است؛ نه به این دلیل که مایهی کمال انسان میشود، بلکه به این دلیل که مایهی تولید ثروت و قدرت برای عدهای در جهان سرمایهداری است. بر این اساس، مبانی رشد و توسعه علموفناوری و معیارها و شاخصهای ارزیابی آن نیز همین نگاه و رویکرد را پشتیبانی میکنند. مهم نیست کسی که مقالهای مینویسد، خودش به آن معتقد است یا نه و یا اینکه اساساً یافتههای او درست است یا خیر؛ مهم این است که این دانش تولیدی، مقبول بیفتد؛ و «مقبول افتادن» در جهان غرب به این معنا است که یا موجب تولید ثروت بشود و یا مبنای تولید محصولی شود که بسط قدرت و ثروت را به دنبال دارد. طبیعی است که شاخصهای ارزشگذاری و سازوکارهای اعتباردهی غرب نیز باید همین رویکرد را در ارزیابی تولیدات علمی دنبال کنند.
از طرفی چون در تولید ثروت و قدرت، رقابت بر سر منابع محدود است، غرب، دیگران را رقیب خود در استفاده از این ابزار مهم قدرت و ثروت میداند و به همین دلیل از دستیابی آنها به علموفناوری ممانعت میکند؛ همکاریهای علمی بین بسیاری کشورهای غربی نیز بر اساس نفع مشترک در استفاده از همین منابع محدود است. البته در بین همین کشورهای غربی نیز رقابتهای درونی در فعالیتهای علمی و دستیابی به فناوریهای مختلف به شدت در جریان است؛ لکن بر سر برخی اهداف، مثل استثمار علمی سایر کشورها، تفاهمی بینشان حاصل شده است. این ممانعت از دستیابی به علموفناوری، جایی شدت مییابد که جهت فعالیتهای علمی یا جهتگیری کشورهایی که مشغول فعالیتهای علمیاند، خلاف قواعد جهان سلطه و برهمزنندهی نظم قراردادی جهان غرب باشد؛ حال چه این مخالفت در اصلِ موضوعات علمی و فناورانه باشد و نظام علموفناوری غرب را زیرسؤال ببرد و چه با همان ابزارهای غربی، قدرتی را در مقابل قدرت مسلط بر جهان یا قواعدی را خلاف قواعد جهان سلطه تقویت کند.
به منظور استمرار و استحکام سلطه علمی جهان غرب، راهبردهای متعددی در برنامهی غرب به چشم میخورد؛ مستقیم یا غیرمستقیم؛ سخت یا نرم. «جلب و جذب استعدادهای فکری و علمی کشورها»، «مشغول و منحرف کردن ذهن جوانان کشورهای ضعیف از فعالیتهای علمی» – چه از طرق سخت مثل جنگ و ویرانی و نابسامانی و چه از روشهای نرمی چون سرگرم کردن آنها به مسائل غیرمهم فرهنگی و سیاسی – ، «ایجاد سازوکارها و نظامات اعتباردهی و اعتبارسنجی»، «تعیین استاندارد برای فعالیتهای علمی»، «ایجاد و تعیین الگوهای علمی و فناورانه»، «طراحی و ایجاد نهادهای قدرتمند در این عرصه»، «چهرهسازی» و «فراهم کردن زیرساختهای سخت و نرم فعالیتهای علمی با الگوها و استانداردهای جهان غرب» از جمله راهبردهایی است که برای جهتدهی به فعالیتهای علمی و فناورنه در جهت حل مسائل و رشد و توسعه جهان سلطه و تمدن مادیگرای غرب مورد استفاده قرار گرفته است.
برای کشورهایی که مثل جمهوری اسلامی ایران نمیخواهند به قواعد سلطه تن دهند، دو مسئلهی مهم وجود دارد که توجه به هر دو لازم است:
- ارتقاء قدرت و سطح علمی بر اساس همین نظامات رایج علمی و فناورانه دنیا و شاید از منظر ملی با هدف تولید ثروت که باعث اقتدار کشور در مقابله با نظام سلطه خواهد شد؛
- فعالیت و تلاش برای تغییر نظامات و سازوکارهای مسلط بر نظام علموفناوری و تغییر جهت تولید و آموزش علم از رویکردهای مادی به رویکردهای الهی و کمالدهنده به افراد و جوامع انسانی است.
بعید بنظر میرسد که با عدم توجه به مسئلهی اول بتوان زیرساختهای توفیق بُعد دوم را فراهم نمود و از طرف دیگر، بیتوجهی به بُعد دوم نیز به انحطاط فعالیتهای علمی و فناورانه و به تبع آن انحراف جامعه و بسط سبک زندگی مادی غرب منجر خواهد شد. ضمن اینکه علاوه بر مطالب بیان شده در خصوص وابستگی قدرت، اقتدار و تولید ثروت کشور به علموفناوری، این عرصه از ابعاد دیگری نیز برای کشور ما دارای اهمیت راهبردی است و آن اینکه «علموفناوری بخش مهمی از نظام فرهنگی ما را تشکیل میدهد»؛ و این بدین معنا است که تفاوت نگاه به علم و علمآموزی از منظر جمهوری اسلامی و جهان غرب، خود را در «سبک زندگی نخبگان و به تبع آن سایر اقشار جامعه»، «کاربردها و کارکردهای علموفناوری» و «نظامات ارزشی و اجتماعی» نشان میدهد. بنابراین از این دو مسئلهی کلان، مسئلههای متعددی حاصل میشود که سیاستها، برنامهها و اقدامات کشور در حوزهی علموفناوری باید ناظر به حل همهی این مسئلهها باشد؛ برخی از مسئلهها عبارتاند از:
-
-
- شیوههای توسعه و ترویج علم و علمآموزی
- روشهای و راهکارهای توسعه پژوهش و تولید علم
- سازوکارهای ارزیابی و رصد وضعیت علمی کشور
- تعیین اولویت بین حوزههای مختلف علوم و فناوری
- استفاده از علموفناوری در تولید ثروت و رساندن علموفناوری به کاربرد در جامعه
- حفظ و ارتقاء منابع انسانی حوزهی علموفناوری؛ خصوصاً نخبگان علمی
-