بدن که چاق می‌شود می‌فهمیم؛ ضررهایش را هم اغلب می‌دانیم، کلی هم راهکار و دوره و رژیم هست برای اینکه جلوی چاقی گرفته شود یا اگر کسی چاق شد دستورالعمل، دکتر، دارو، رژیم غذایی و عمل جراحی هست برای اینکه او را به وزن ایده‌آل برسانند یا لااقل وزنش را کمی کاهش دهند تا از آسیب‌های جدی افزایش وزن در امان باشد. این را تقریبا همه می‌فهمند حتی کسانی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند لاغر شوند. یعنی کسانی هم که می‌گویند «بگذار لذت ببریم ۵۰ سال زندگیِ با لذت بهتر از ۷۰-۸۰ سال زندگی است با نخوردن و پرهیز کردن و سختی کشیدن است» یا آنها که چندین بار عزم کرده‌اند، رژیم گرفته‌اند و تصمیم گرفته‌اند وزن کم کنند اما نتوانسته‌اند و کار را نصفه رها کرده‌اند هم می‌د‌انند چاقی و اضافه وزن خوب نیست. چاقی بدن فهمیده می‌شود چون دیده می‌شود، اما وقتی یک چیزی دیده نمی‌شود، فهمش هم سخت می‌شود یا مورد غفلت قرار می‌گیرد. این است که این حساسیت‌هایی که نسبت به بدن هست نسبت به ذهن و فکر نیست.

بله؛ ذهن و فکر هم چاق می‌شود و اضافه‌وزن پیدا می‌کند. وقتی هم که چاق می‌شود نه تنها کند می‌شود و سخت و کم‌تحرک که دچار مرض‌های و بیماری‌های زیادی هم می‌شود؛ از مشکل در دستگاه‌های دریافت و پردازش و تصفیه ذهن و روان گرفته تا مشکلاتی که حتی به جسم و بدن هم منتقل می‌شود. ذهن که چاق شد روان انسان درست نفس نمی‌کشد و دو تا پله که بالا رفت به نفس‌نفس می‌افتد، آرامش از ذهن انسان می‌رود، زود خسته می‌شود و بعضا هم خورخور می‌کند و آرامش اطرافیانش را هم به هم می‌ریزد. ذهن که چاق شد دیگر توان فعالیت درست هم ندارد، یعنی نه می‌تواند درست پردازش کند نه چیز زیادی تولید کند. وقتی ذهن چاق شد قدرت گوارشش هم به هم می‌ریزد؛ یعنی نه درست هضم می‌کند و نه تصفیه و تخلیه‌اش رو به راه است. این می‌شود که افکار نادرست، تشویش، تردید و سوءظن در آن جولان می‌دهند، همانطور که در بدن چاق قند و چربی و اوره درست تصفیه نمی‌شود و افزایش می‌یابد و باعث بیماری و مرض می‌شود. خلاصه ذهن چاق اگر خطرش بیشتر از بدن چاق نباشد کمتر نیست. بدتر اینکه خطرش دیده هم نمی‌شود و مورد غفلت قرار می‌گیرد و دردی که دیده و فهمیده نشد خطرناکتر از دردی است که دیده و فهمیده می‌شود. متاسفانه این زندگی شلوغ مدرن شهری همانطور که بدن‌هایمان را چاق کرده ذهنمان را هم چاق کرده و چاقی ذهن اگر فراگیرتر از چاقی جسم نباشد کمتر هم نیست. خصوصا در کودکان این اپیدمی خطرناک‌تر است. امروز خیلی در مورد کودکان چاق هشدار داده می‌شود و پدر و مادرها خیلی درمورد چاقی و اضافه وزن کودکانشان حساس هستند اما کسی به چاق شدن ذهن و مغز کودکش که جلوی تحرک، خلاقیت، حل مسأله، تحلیل درست و فهم درست مسائل را می‌گیرد، توجه نمی‌کند.

پس خود توجه دادن افراد و خانواده‌ها به اهمیت و مخاطرات چاقی ذهن و فکر یک مسأله است که باید جدی گرفت و فعلا قصد توضیح آن را ندارم. می‌خواهم کمی به اینکه چه چیزهایی باعث چاقی ذهن می‌شود بپردازم؛ شاید بتوان روش‌ها و راهکارهایی برای جلوگیری از این چاقی ارائه کرد.

ذهن هم مثل بدن است، اگر ورودی‌اش بیشتر از قدرت پردازش و نیازش شد افکار و اوهام در ذهن تلنبار می‌شود، مخصوصا اگر ذهن فعالیت هم نداشته باشد که بتواند اینها را هضم و تحلیل کند و به مصرف درست برساند. این داده‌ها و اطلاعات و افکار و اوهام در قالب چربی و مواد زائد تلنبار می‌شود و هم مرض و آسیب درست می‌کنند و هم تحرک و فعالیت را کم و سخت می‌کنند که باعث می‌شود یک چرخه تشدید در چاقی و کندی در ذهن آغاز شود. روز به روز هم غلبه بر این چرخه و جلوگیری از چاق شدن ذهن سخت‌تر می‌شود. پس نکته اول اینکه غذا خوب است و مقوی و نیاز بدن اما اگر بیش از حد وارد بدن شد و به میزان غذایی که وارد می‌شد فعالیت و مصرف نبود یا هضم درست صورت نگرفت این غذای مفید که می‌توانست عامل سلامتی باشد تبدیل می‌شود به مواد زائد و چربی و عامل مرض و بیماری. ذهن هم همینطور است. داده، اطلاعات و آموزش غذای ذهن و فکر است، اما اگر بیش از ظرفیت و نیاز بود و متناسب با ظرفیت و میزان پردازش و هضم و تحلیل در ذهن نبود، ذهن چاق می‌شود و کند؛ و به تدریج دچار مرض و بیماری.

باز هم مثل غذای بدن غذای ذهن هم انواع دارد. غذای سالم و ناسالم، کم کالری و پر کالری. پس علاوه بر میزان داده، اطلاعات و محتوایی که به ذهن وارد می‌شود، نوع آن هم مهم است اینکه خوراک مغز چیست در سلامتی آن و جلوگیری از چاق شدندش مؤثر است. بعضی چیزها برای ذهن، مثل عسل است برای بدن؛ یعنی انرژی دارد اما چاق نمی‌کند، شیرین است اما قند را بالا نمی‌برد و خلاصه شفا است برای مردم. حکمت برای ذهن اینطور است. البته که حکمت هم مراتبی دارد، حکمت خالص قرآن است، بعد می‌شود فرمایشات اولیا و علما و حکما که هر کدام سطحی از حکمت دارند و درجه‌ای از خلوص مثل عسل‌هایی که شهد و شکر دارند تا آنجا که اصلا برخی آب و شکر غلیظ است و فقط ضرر! برخی خوراک‌های ذهنی و فکری هم مثل چیپس و پفک و فست‌فود است، خوشمزه است و تحریک‌کننده اما فایده چندانی ندارد و چاق‌کننده و سنگین‌کننده است. بسیاری از اطلاعات، دوره‌های آموزشی، سخنرانی‌های انگیزشی، کتاب‌ها و پادکست‌ها حکم همین چیپس و پفک و پیتزا را دارد. چرب است، شیرین است، خوشمزه است اما کم‌خاصیت است و مضر و فقط چاقت می‌کند. از وقتی می‌خوری باید آثارش را با خود این‌ور و آن‌ور بکشی؛ بعضی وقت‌ها هم ذهنت آنقدر سنگین می‌شود که دیگر نمی‌تواند تکان بخورد؛ می‌نشینی و می‌خوری و می‌خوری، لذت می‌بری از خوردن و عذاب وجدان داری از اثرش اما دیگر اراده و توان تحرک نداری. مشکل اصلی این چیپس و پفک و تنقلات مضر هم خصوصا در بچه‌ها این است که اشتهایشان را هم کور می‌کند و جلوی خوردن غذای مقوی را می‌گیرد. پس هم چاق می‌کند و هم ضعیف. در ذهن هم همینطور است. وقتی ذهن شما پر شد از اطلاعات پراکنده و آموزش‌های بی‌خاصیت و سخنرانی‌ها و گفته‌های چرب و شیرین این و آن، ذهن اشباع می‌شود و اشتهایش کور؛ و دیگر ظرفیت و میل به خوردن غذاهای درست و حسابی را نخواهد داشت و این باعث می‌شود ضعیف شود یا اگر در دوره رشد باشد، جلوی رشدش گرفته شود و فرایند رشدش مختل. این غذا‌های چرب و شیرین، گوارش را هم دچار مشکل می‌کند، درست هضم نمی‌شود و می‌شود عامل یبوست که ام‌الامراض است. ذهن هم در پردازش دچار مشکل و یبوست می‌شود و اطلاعات و داده‌هایی که درست هضم نشد می‌شود ام‌الامراض ذهن و روان آدمی.

دومین عامل چاقی ذهن هم کم‌تحرکی است و عجیب اینکه در این مورد، عامل مهم چاقی ذهن با چاقی جسم یکی است. تلویزیون، فضای مجازی و بازی‌های الکترونیک. اینها هم تحرک جسم را کم و مختل می‌کنند هم تحرک ذهن و مغز را. تأثیر اینها بر ذهن بسیار مخرب‌تر از تأثیرشان بر جسم است. نمودارهای میزان چاقی در جهان را نگاهی بیندازید؛ وضع وخیم جوامع پیشرفته را که حاصل توسعه این زندگی مدرن مجازی است می‌بینید. اما کسی داده‌ای از چاقی ذهن و مغز ندارد. به نظرم شیب افزایش چاقی ذهن و فکر چند برابر شیب افزایش چاقی جسم است. خب! بی‌تحرکی ذهن و فکر هم یکی از عوامل کلیدی چاقی آن است و چالش تحرک ذهن این است که در بسیاری از اوقات ما فکر می‌کنیم داریم فکر می‌کنیم! یا فعالیت ذهنی انجام می‌دهیم حال آنکه مشغول بازی هستیم یا حتی خوردن چیپس و پفک. مرز تحرک و بازی و خوردن در فعالیت‌های ذهنی و فکری بسیار باریک و ظریف است و تشخیص آن سخت و پیچیده.

موضوع عوامل چاقی ذهن و فکر مفصل است و من به همین اشاره اکتفا می‌کنم و سعی می‌کنم چند توصیه برای جلوگیری از چاق شدن ذهن و کاهش وزن آن ارائه کنم و به این سوال جواب دهم که چه کنیم ذهنمان تناسب اندام داشته باشد؟ اولین پاسخ مثل توصیه کلیدی کاهش وزن در جسم است. کم بخور! در چاقی ذهن هم معمولا افراد دنبال این هستند که چه بخوریم تا لاغر شویم و پاسخ این است، نخور! در ذهن هم همینطور است یعنی باید جلوی ورود بسیاری چیزها را به ذهن و مغز گرفت. باور کنید اغلب دارو و درمان‌هایی که برای ذهن می‌دهند که ذهنتان را درمان کنید و سلامت نگه دارید، برایتان ضرر دارند. اینها را کاسبان تنبلی و بی‌ارادگی مردم تجویز می‌کنند، مثل بسیاری از کسانی که از چاقی و بی‌ارادگی مردم در کم خوردن و افزایش تحرک سود می‌برند. اینها اگر هم لاغر کنند، شما را مریض، ضعیف و معتاد خواهد کرد وگرنه مواد مخدر صنعتی مثل شیشه هم آدم را لاغر می‌کند اما کیست که این لاغری را بخواهد؟ پس اولین دستور این است که بیش از حد به مغز و ذهنتان غذا ندهید، حتی غذای مفید و دوم هم اینکه غذای چرب و شیرین را برای ذهنتان ممنوع یا حداقل محدود کنید. این همه اطلاعات از موضوعات مختلف را می‌خواهیم چه کار؟ خبرهای ۲۱۷ کشور دنیا به چه کارمان می‌آید؟ در آمار و ارقامی که اصلا هم معلوم نیست چقدرش درست است و چقدر کامل، دنبال چه می‌گردیم؟ این همه توصیه و راهکار موفقیت و روش‌های تفکر خلاق و الگوی استراتژی و مثبت‌اندیشی و سلامت روان و صدها مطلب دیگر چه مشکلی را از ما حل کرده‌اند؟ اینها هرچند لذت دارند و شما را ارضا می‌کنند اما ذهنتان را چاق، کم‌تحرک و بی‌اراده خواهند کرد.

دومین مطلب هم اینکه ذهن را ورزش دهید و به تفکر و تحرک وادار کنید. گفتم که مرز تفکر و فعالیت ذهنی با بازی‌اش و حتی خوردنش باریک است و اگر درست دقت نکنید همان زمان که خیال می‌کنید دارید ورزش می‌کنید چاق خواهید شد. خواندن، دیدن، شنیدن اینها غذای مغزند نه ورزش آن. حالا یکی عسل است مثل حکمت یکی چیپس و پفک است مثل بسیاری کتاب‌ها و سخنرانی‌های انگیزشی و اغواگرانه و داستان‌ها و رمان‌ها و برخی هم حکم سالاد و کاهو دارد مثل برخی داستان‌ها، تاریخ (غیرتحلیلی)، اغلبِ سرگذشت‌ها و خاطرات افراد و حرف‌های روزمره. اما اینها حتی حکمتش هم حتی اگر فقط وارد شود ورزش نیست، قوتِ حرکت است مثل غذای خوب که قوت بدن است. تحرک ذهن هم مثل تحرک جسم دو جور است. یا شما همزمان با کار تحرک دارید مثل نجار، کشاورز و بنا که کارش تحرک جسمی است و معمولا اینها را که نگاه می‌کنی کمتر چاق در صنفشان می‌بینی. در تحرک ذهنی هم همینطور است. برخی کارشان نیاز به تحرک ذهنی دارد. (البته که اغلب اینها هم توهم کار فکری و ذهنی دارند که توضیح آن مفصل است و فعلا از آن می‌گذرم). اینها به خلاف آنچه تصور می‌شود کمند. برخی پژوهشگران و اندیشه‌ورزان، طراحان، برنامه‌نویسان، برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیران، درصدی از کارشان تحرک ذهنی است. مابقی افرادی که فکر می‌کنند کار فکری می‌کنند و حتی بسیاری از همین اصنافی هم که ذکر کردم توهم کار فکری دارند. پس یک جور تحرک فکری کار فکری است که در این زندگی که داریم خیلی به آن امیدوار نباشید!

دومین نوع تحرک هم ورزش است که در دنیای بی‌تحرک ما اهمیتش زیاد است. یعنی در عصر کشاورزی که اغلب کارها بدنی بود و مشکل چاقی هم چندان زیاد نبود، بعید بود کسی هم به خاطر لاغر شدن، بنا و نجار و کشاورز را به ورزش تشویق کند، اما وقتی کارها بی‌تحرک شد موضوع تمرینات بدنی و ورزش در زندگی به موضوعی جدی تبدیل شد. برای ذهن هم همین روند اتفاق افتاده است هرچند من و شما عکسش را فکر کنیم! غذاهای چرب و شیرین ذهن زیاد شده و تحرک ذهنی بسیار کم؛ پس باید ورزش ذهن را هم جدی گرفت و در دستور کار قرار داد. ورزش ذهن هم مثل ورزش جسم سخت است و خسته‌کننده، بله ریاضی، ورزش ذهن است و به نظر من از شاخه‌های مختلف ریاضی هم هندسه و ریاضیاتِ گسسته و محاسبات عددی بهترین ورزش است برای ذهن. در ورزش جسم کسی نمی‌پرسد چرا من این وزنه را ۶۰ بار بالا ببرم و پایین بیارم یا چرا ۳۶ بار دستانم را بکشم و دراز و نشست بروم؛ اینها کجای زندگی بدرد می‌خورد؟ اما به ریاضی که می‌رسیم سوالات شروع می‌شود. اینها کجای زندگی به درد می‌خورد. شما کی از اتحاد و تجزیه و هندسه و مثلثات استفاده کرده‌ای که من را وادار به انجام اینها می‌کنی. نه عزیز! ریاضی ممکن است مستقیما به کار نیاید اما ذهنت را قوی می‌کند و در همه موضوعات ذهنی به کمک تو خواهد آمد مثل همان وزنه زدن و بالا پایین بردن دست و پا که بعید است در زندگی و کار، خودش به کارت بیاید اما قوت و زورت را برای همه کارهایت زیاد می‌کند و باعث سلامتی بدنت می‌شود.

بحث در مورد چاقی، تحرک و ضعف و قوت ذهن و فکر زیاد است و زمان این جلسه‌ای که در آن هستم در حال اتمام! فقط یک موضوع دیگر هم هست که بد نیست به آن اشاره کنم. قلب هم (نه این قلب صنوبری داخل قفسه سینه بلکه قلبی که مرکز دریافت‌های عالم بالاست) مثل جسم و ذهن چاق و لاغر می‌شود گویا، فتأمل.

[اسفند ۹۹]