انسان تا وقتی که یاد می‌گیرد و اصلاح می‌شود، رشد می‌کند. یادگیری هم سن و سال نمی‌شناسد؛ گاهی وقت‌ها یک جوان بیست و چند ساله یادگیریش متوقف می‌شود و گاهی هم یک پیرمرد هشتاد ساله مثل یک جوان پویا و فعال است و یاد می‌گیرد و رشد می‌کند. شاید حتی بشود گفت جوان کسی است که یاد می‌گیرد و اینکه می‌گویند فلانی سنش بالاست، اما ذهن یا دلش جوان است، یعنی هنوز یاد می‌گیرد، تغییر می‌کند، ذهنش بسته نشده و هر روز چیز تازه‌ای به او اضافه می‌شود؛ این می‌شود پیرِ برنا!

در مورد یادگیری زیاد گفته‌اند و نوشته‌اند. برخی یادگیری را به قدرت و پویایی مغز و ذهن مرتبط دانسته‌اند و برای اینکه ذهن فعال بماند و یادگیری در سنین بالا هم ادامه یابد، تکنیک‌ها و تمریناتی پیشنهاد می‌دهند؛ از حل کردن جدول تا مشارکت در برخی دوره‌های آموزشی و رویدادهای اجتماعی. اما به واقعیت که نگاه می‌اندازی و با افراد مختلف که صحبت می‌کنی، می‌بینی نه ذهن قوی و توانایی حل مسائل ریاضی لزوما باعث یادگیری و رشد افراد می‌شود و نه الزاما افرادی با ذهن متوسط و ضریب هوشی پایین از یادگیری و رشد باز می‌مانند.

بیایید کمی عمیق‌تر به یادگیری و رشد نگاه کنیم. یادگیری و رشد یعنی اضافه شدن چیزی به انسان که قبلا نبوده است. یعنی من وقتی یاد می‌گیریم در حقیقت چیزی را که قبلا نمی‌دانستم و نداشتم، بدست می‌آورم. پس مقدمه یادگیری پذیرش نقص است. لذا اول من باید بپذیرم که در یک حوزه و موضوع ناقصم و نیاز به اصلاح و تکمیل دارم تا یاد بگیرم و رشد کنم. این مقدمه یادگیری است؛ به عبارتی شروع فرایند یادگیری و رشد متوقف به پذیرش نقص و نیاز است. بقیه موارد مثل ذهن خوب، ضریب هوشی بالا، فعالیت‌های فکری و دوره‌های آموزشی، سرعت و شدت یادگیری و رشد را افزایش می‌دهد. اگر آن مقدمه را برداشتی همه اینها سرعتِ با سر به دیوار کوبیدن را زیاد می‌کند، چون مسیر بن‌بست است.

حالا کِی این مسیر بسته می‌شود؟ از وقتی که انسان دنبال تأیید می‌رود. یعنی برایش این مهم می‌شود که دیگران تأییدش کنند. اینجا آغازِ پایانِ یادگیری و پویایی است. وقتی مطلبی گفتی و انتظار تأیید داشتی و به دنبال کسانی رفتی که تأییدت می‌کنند، پیشرفت و رشدت پایان می‌یابد و همانی که هستی خواهی ماند، البته اگر تنزل نکنی و پایین نیایی. انسانی که تلاش می‌کند تأیید افراد را بگیرد و از تأیید نشدن کارش ترش می‌کند، به دیگران القا می‌کند که اشکالاتم را به من نگو و کارم را همینطور که هست تایید کن. این باعث می‌شود آن‌ها که کسب‌وکارشان تأیید و استفاده از دیگران است، دورِ او جمع شوند و نزدیکان دلسوز هم به این نتیجه برسند که خود را سانسور کنند و قید خیرخواهی و صراحت را بزنند و ترجیح دهند که هم‌نشینی را با رضایت و لبخند پایان دهند نه با دلخوری و ترش‌رویی. این شرایط که پیش آمد خود فرد هم به تدریج باورش می‌شود که مورد تأیید است و کارش بی‌نقص، پس به دنبال اصلاح و یادگیری نمی‌رود. یعنی علاوه بر اینکه نیروهای بیرونی برای رشد و آموزش از کار می‌افتند، نیروی درونی هم خاموش می‌شود و فرد در همانجایی که هست، متوقف خواهد شد.

نویسنده‌ای که نقدها را به نفهمی مخاطب حواله می‌کند و آنان را که تاییدش می‌کنند، فهیم و روشنفکر می‌داند؛ هنرمند و طراحی که اشکالات کارش را به درک ضعیف هنری آن‌ها که اشکال را می‌گویند نسبت می‌دهد و آن‌هایی دورش باقی می‌مانند که تاییدش می‌کنند؛ جوانانی که خود را نخبه می‌دانند و همه بزرگترها و مدیرانی را که احیانا ایده‌هایش را نقد می‌کنند و نمی‌پذیرند، فسیل، بی‌دغدغه و ترسو می‌خواند؛ مدیر و مسئولی که خود را در همه حوزه‌ها صاحب‌نظر می‌داند و انتظار دارد زیردستان، همه نظرات و ایده‌هایش را تشویق کنند و با زور و جایگاه مدیریتی کاری می‌کند که آن‌هایی که ساز مخالف می‌زنند، بایکوت شوند و از حرفی که زده‌اند پشیمان؛ و همه آن‌ها که فکر می‌کنند همه دنیا همان‌هایی هستند که تاییدشان می‌کنند و آن‌ها که نقد دارند و مخالفند عده معدودی افرادِ مشکل‌دار هستند که فهم درستی ندارند، همه، فرایند یادگیری و رشدشان متوقف شده و دیگر امیدی به پیشرفتشان نمی‌رود. لذا اگر می‌خواهی تعاملی با آنها داشته باشی و کاری با آنها انجام دهی باید روی همین وضعیتی که دارند حساب کنی و قید ظرفیت‌های به فعلیت نرسیده را بزنی که دیگر به فعلیت نخواهند رسید.

پس اگر دارید نیرویی برای کاری می‌گیرید یا قصد دارید با شخصی، یک تیم را تشکیل دهید، خصوصا اگر بیشتر روی ظرفیت و استعدادهای بالقوه‌اش حساب باز کرده‌اید تا عملکرد بالفعلش، حتما این موضوع را محک بزنید. اگر فرد در جلسات مصاحبه و معارفه دنبال گرفتن تأیید از شما و دیگران است و مدام اشاره به این دارد که فلان فرد یا جمع هم من را تأیید کرده‌اند، بدانید که این فرد دیگر رشد نخواهد کرد و برایتان دردسرساز خواهد شد. در خودتان هم اگر می‌بینید تأیید دیگران خیلی برایتان مهم است و از نقد و مخالفت ناراحت می‌شوید و احساس می‌کنید علت نقدها عدم فهم درست شما و کارتان است نه مشکلات خودتان و اشکالات کارتان، بدانید رشد شما متوقف شده و هر چقدر هم دوره و کلاس بروید دیگر چیزی یاد نخواهید گرفت. حتما چند نفر آدم که صریح ایرادتان را به شما می‌گویند کنارتان داشته باشید؛ دنبال تأیید رفتن، پایانِ پویایی انسان است.

[مهر ۹۹]