مقدمه

مدیریت و برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف تعیین شده همیشه از مسائل مهم فراروی بشر بوده که با پیچیده‌تر شدن مسائل و برنامه‌ها روشهای و ابزارهای مختلفی برای این منظور طراحی و به‌کار گرفته شده. در این بحث مختصر با دیدی کاربردی به نقش ابزارها و روشهای مورد استفاده در طراحی و پیاده‌سازی سیستمها و نیز متدولوژیها و ابزارهای مدیریت، برنامه‌ریزی، کنترل و ارزیابی فعالیتها و سیستمها می‌پردازیم. در بخشهای ابتدایی با ذکر موارد و مسائل واقعی اهمیت استفاده از ابزارها و روشها و چگونگی تأثیر استفاده از ابزارهای غلط در دستیابی به اهداف و نیز اثرات ناشی از بی‌توجهی به آن را بیان خواهیم نمود. در بخشهای بعد مشخصات ابزار و روش مناسب، چگونگی جهت‌دهی و رهبری سیستم و جامعه بوسیله طراحی ابزارهای مناسب و نیز ویژگیها و شرایط روش و ابزار مناسب را مورد بررسی قرار خواهیم داد و در نهایت چند پیشنهاد اجرایی با توجه به وضعیت فعلی سازمانها، سیستمها و شرایط جامعه بیان خواهیم داشت.

قبل از ورود به بحث ذکر چند نکته ضروریست:

      • قطعا نظر نویسنده برا آن نیست که ریشه تمام مشکلات در ابزارها و روشها و مشکلات ناشی از آنها خلاصه می‌شود اما این موضوع به عنوان یکی از مسائل اساسی که تا حدودی مغفول واقع شده و کمتر از این لایه به آن نگاه شده در این متن مورد توجه واقع می‌شود. بنابراین هدف از این نوشته نفی راه‌کارهای ارائه شده توسط صاحبنظران و محققان علوم مدیریت و برنامه‌ریزی نمد‌باشد
      • نکته‌ دیگری که در ابزارها وجود دارد اینست که به دلیل قرین بودن این ابزارها در زندگی و برنامه‌ریزی روزمره و حتی تفکر افراد جامعه نگرش از یک لایه بالاتر به آنها و بررسی خود آنها بدون استفاده از خودشان با پیچیدگیهایی همراه است که دقت مضاعفی را طلب می‌کند. ازین‌روست که اغلب محققان در این زمینه به نحوه استفاده از ابزارها پرداخته‌اند و تأثیرات آنها به خودی خود کمتر مورد توجه واقع شده است.
      • در این بحث گرچه هدف ورود به مصادیق نبوده و بیان یک مفهوم کلی مورد نظر است اما برای تقریب ذهن به موضوع در بخشهای مختلف از مثالها و سؤالهای مطرح استفاده شده که باید توجه شود که این مثالها ذهن را از موضوع کلی منحرف نسازد، چرا که پرداختن دقیق به مصادیق نیاز به روشن شدن چارچوبها و کلیات اولیه و نیز بررسی موشکافانه در مصداق مورد نظر دارد.

چند سؤال:

      • چرا با اینکه در بسیاری از علوم و صنایع و فناوریها پیشرفتهای چشم‌گیری داشته وداریم این پیشرفتها منجر به اعتلا و پیشرفت جامعه نمی‌شود و هنوز جزء کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه تقسیم بندی می‌شویم؟
      • به چه دلیل قالب مدیران و مسئولان در سمتهای مختلف به فکر تغییر و اصلاح نطامها و فرایندها افتاده‌اند؟
      • چرا اقدامات وسیع به همراه احساس نیاز شدید به این اصلاحات و تغییرات هنوز ثمره مثبت قابل ملاحظه‌ای در پی نداشته است؟
      • به چه دلیل اغلب برنامه‌های کلان و برنامه‌ریزیها در لایه‌ها وسطوح بالا، در سطوح پایین‌تر مدیریتی و کارشناسی قلب و یا تحریف می‌شود؟
      • علت تناقض در آمارهای منابع مختلف چیست؟
      • چرا در پروژه‌های فنی، مهندسی و حتی پزشکی موفق‌تریم تا پروژه‌های خدماتی، فرهنگی، ساختاری و اجتماعی؟
      • چرا بسیاری از جلسات حتی در سطح کلان بی‌ثمر یا کم‌ثمرند و بسیاری موفقیتها (از دید برخی) از دید عده ای دیگر حتی هم‌کیشانشان شکست محسوب می‌شود، و هیچ محکی برای محکومیت یااثبات حرف طرفین نیست؟
      • چرا گزارشات اغلب راضی‌کننده و عملکردها کم توفیقند؟
      • علت عدم توفیق طرحهای جامع و کلان را کجا باید جستجوکرد؟
      • چرا طرحی که در کشورهای دیگر حتی کشورهای مسلمان بسیار خوب نتیجه داده در کشور ما با شکست مواجه می‌شود؟
      • به چه دلیل اغلب پروژه‌های پژوهشی و تحقیقی در گوشه کتابخانه سازمانها و نهادهای کشور بایگانی می‌شوند؟
      • چرا مدیران لایه‌های بالا از ۵ صبح تا ۱۱ شب جلسه دارند ولی کار مفید کارمندان و کارشناسان در برخی سازمانها ۲۰ دقیقه برآورد می‌شود؟

این سؤالها و بسیاری سؤالات دیگر مسائلی است که امروزه ساختارهای اداری و مدیریتی کشور ما با آنها مواجه است. و کم و بیش اقدامات پراکنده‌ای با شدت و ضعف متفاوت به دلیل قدرت منشأ آن در سطوح مختلف برای حل این مسائل به چشم می‌خورد. امروز بسیاری از سازمانها، مدیران و متخصصان با واژه‌هایی مثل مهندسی مجدد فرآیندها، اصلاح ساختار، اصلاح نطام اداری، مدیریت پروژه، ارزیابی عملکرد و بسیاری واژه‌های از این دست آشنا هستند. و چه بسا نه یکبار که چندین بار انجام هر کدام از این طرحها را به خود دیده‌اند. طرحهای چند هزار صفحه‌ای با هزینه‌های چند میلیارد تومانی به اسمهای طرح جامع، تعیین استراتژی، مهندسی مجدد، اصلاح ساختار اداری، ارزیابی عملکر، سیستم یکپارچه و … توسط شرکتهای ریز و درشت ایرانی و خارجی در سازمانها در حال اجراست.

از طرف دیگر درخود این حرکت برای هماهنگ نمودن سازمانها و برنامه‌ها و اصلاح ساختارها هر ارگان و نهادی به حد وسع خود جریان را به سمت خود می کشد و داعیه سردمداری آن را دارد. گویی برنامه‌ای جامع نیاز است برای تدوین برنامه‌های جامع اگر خودر این برنامه جامع با مشکلات برنامه جامع اول دچار نشود و این قضیه در دور باطل نیفتد.

در این مختصر خواهیم کوشید برخی از دلایل بروز این مسائل، دلایل کم توفیقی راه حلها و راهکارهایی واقع‌بینانه با رویکردی نو را بررسی و ارائه کنیم.

گر چه هدف از این بحث پرداختن به مصداقها و موارد جزئی نیست برای تقریب ذهن و همسو کردن خواننده با چند مثال و مصداق وارد بحث خواهیم شد. ابتدا مثالها را بدون توضیح و بررسی علل و عوامل آورده و در بخشهای بعد به صورت کلی و با یک جمع‌بندی مشترک به تحلیل آنها خواهیم پرداخت.

  • بازارهای اقتصادی:

در جهان بازارهای بورس که قابلیت خرید و فروش در لحظه را به صورت الکترونیکی دارند، از مراکز تجمع سرمایه هستند که دهها و شاید صدها میلیون نفر سرمایه‌های ریز و درشت خود را برای تجارت و بدون هیچگونه هزینه سربار برای دولتهایی که بانیان این بازارها بوده‌اند در این بازار وارد معاملات تجاری می‌کنند. که با توجه به حجم چند هزار میلیاردی این بازارها فقط به اصطلاح سود خواب این سرمایه در بانکهای کشورهای مذکور اعداد بسیار قابل ملاحظه‌ای خواهد شد. این تنها سود اقتصادی است. حال با نگاهی متفاوت به این بازارها از زویای غیر اقتصادی که کمتر هم مورد توجه قرار می‌گیرد مشاهده خواهد شد که این بازارها علاوه بر سرمایه‌های مادی شرایط تجاری، فکری و ایدئولوژیکی صاحبان (نا شناس) خود را نیز بر این میلیونها نفر- که اغلب هم به علت داشتن سرمایه، درست یا غلط، از افراد تأثیرگذار جامعه هستند- تحمیل می‌نمایند. شاید جالب باشد که کوچکترین تغییر و تأثیر این بازارها بر مسلمانان تغییر تعطیلی آنها از جمعه به یکشنبه است. اخبار کشورهای سرمایه‌دار که معمولا جهت‌های خاصی را هم دنیال می‌کنند در میان این افراد – به دلیل تأثیر اخبار بر بازار- بیش از اخبارهای داخلی و مسائل مربوط به هم وطنان و همکیشان پیگیری می‌شود. پس از مدتی سرما در کانادا از کشتار در فلسطین و عراق برای این دسته که اتفاقا از قشر بی‌تفاوت جامعه هم نبوده‌اند اهمیت بیشتری پیدا میکند.

در مورد این بازارها نکته بسیار دقیق دیگری نیز وجود دارد. ابزاهای تحلیل، فرمولها و قواعد حاکم که اغلب هم اعتباریند و در بسیاری موارد با واقع سازگاری ندارند، روند اصلی بازارها را مشخص می‌کنند سازندگان و طراحان این ابزارها به نحوی صاحبان سرمایه را مشغول به این ابزارها کرده‌اند که به دلیل پیروی عرضه و تقاضای بازار از این ابزارا و قوانین جعلی اغلب واقعیتها مثلا در ارزش واحد پول یک کشور تأثیر کمتری از پیشبینی این ابزارها دارند. تفصیل این بحث و تأثیرات آن بر اقتصاد و نیز تغییر مطلوبیتهای ذهنی و حتی اعتقادی سرمایه‌گذاران و بالتبع محیط پیرامون آنها خود مجالی جدا مستقل طلب می‌کند. که از حوصله این نوشته خارج است.

  • مجلات علمی ISI و سایر منابع علمی:

امروزه خوشبختانه آمارهای علمی کشور در تولید مقالات رشد چشم‌گیری دارد و جالب اینکه بر خلاف بسیاری از موارد نسبت رشد آن به کشورهای پیشرفته نیز وضعیت مطلوبی دارد این وضعیت در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به چشم می‌خورد و به یکی از معیارهای رقابت علمی در این کشورها بدل شده است. شاید این موضوع از دید بسیاری مدیران فرهنگی و علمی کشور بسیار شایسته به نظر برسد که در اغلب دانشگاههای معتبر کشور داشتن مقاله در این مجلات شرط دفاع از پایان‌نامه‌های مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری شده است. اما سؤالی در اینجا ذهن انسان را به خود مشغول می‌سازد که چرا با اینکه در مجلات یا به اصطلاح ژورنالهای علمی معتبر کنترل کیفیت اغلب مقالات از دانشجویان، پژوهشگران و اساتید کشورهای در حال توسعه است که غالبا نیز مسلمانان نویسندگان این مقالات هستند تفاوت کیفیت کالاهای کشورهای صنعتی و توسعه یافته با سرعت بالاتری در حال رشد است تا کورهای صاحبان مقالات علمی در این زمینه. چرا دانشجویان ما در مورد مسائلی بررسی و تحقیق می‌کنند که مبتلی‌به آنهاست تا خود ما. و موضوعات کاربردی خودمان به عنوان موضوعات پیش‌پا افتاده‌ای تلقی می‌شوند که حتی برخی از اساتید حاضر به قبول پایان‌نامه در آن موضوعات نیستند چرا که مقاله‌ای که بتواند در مجلات خارجی منتشر شود آز آن حاصل نخواهد شد. شاید بتوان گفت دانشگاههای ما با صنایع و جوامع  غربی و صنعتی بیشتر ارتباط دارند تا صنایع و مسائل خود ما.

دراین مورد نیز ابزارها و روشهای امتیازدهی، رد یا پذیرش مقاله است که تعیین کننده جهت مقالات و پژوهشهاست. و اگر قبول بکنیم که در بسیاری از این نشریات رد نیازهای صنایع بزرگ و دولتهای متبوعشان پیگیری می‌شود تأثیر آن روشن خواهد بود. مضافا اینکه دسترسی به مقالات هم‌وطنان و هم‌مسلکان خودمان از کانال آنها سریعتر و سهلتر است. تاآنجا که گاهی محصولات خودمان را بدون صرف هیچ هزینه‌ای به خودمان می‌فروشند. ضمنا می‌توانند مسائل با ارزش را (پس از اینکه آن را در اختیار گرفتند) بی‌ارزش جلوه دهند و بالعکس که مجال تشریح بیشتر این مطلب در این مختصر نیست.

از طرف دیگر با استفاده از ابزارهای اطلاع رسانی و همین منابع که بسیاری از آنها توسط سایر کشورها تولید شده منابع درسی، دوره‌های آموزشی و وسایل کمک آموزشی تهیه می‌شود که به دلیل سهولت دسترسی و به کمک ذهنیت ایجاد شده در مورد اعتبار منابع خارجی به متون درسی و به اصطلاح سیلابس درسی دانشگاههای ما مبدل می‌شود. در این متن علت عدم توفیق یا کم توفیقی فعالیتها در جهت‌دهی به محتوای دروس برمبنای اعتقادات، نیازها و فرهنگ بومی کشور توضیحاتی ارائه خواهد شد.

  • ابزارهای تحلیل و طراحی:

ابزارهای تحلیل و طراحی از یک خط‌کش ساده گرفته تا پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین متدولوژیهای تحلیل و طراحی سیستمها از مهمترین اجزا در تبدیل ذهنیات و به عبارتی مدلهای مفهومی و ذهنی به واقعیتها و مدلهای منطقی و اجرایی هستند. که بدون بیان و ارائه یک طرح و مفهوم که در ذهن شکل می‌گیرد با زبان و سیاقی که قابل فهم برای مخاطب، برنامه‌ریزان و مجریان باشد امکان تبدیل صحیح یک مدل ذهنی و مفهومی به یک واقعیت بالفعل نخواهد بود مگر کسی به تنهایی ذهنیات خود را پیاده‌سازی نماید. با این مقدمه کوتاه در مورد اهمیت ابزارهای تحلیل و طراحی به مثالهایی از این نوع ابزارها خواهیم پرداخت.

      • یکی از ساده ترین ابزارهای انتقال و بیان مفاهیم ذهنی که بشر همواره با آن سر و کار داشته زبان است. مشاهده می‌شود که هر زبان متناسب با نیازهای معنایی یک جامعه و یک فرهنگ شکل گرفته که حتی ترجمه نیز قادر به بیان دقیق مفاهیم وارد شده در یک زبان برای کسانی که آن زبان را نمی‌دانند نیست. مثلا فرض کنید بخواهیم این بیت از حافظ را به یک زبان علی‌الخصوص زبانهایی که اشتراکات فرهنگی کمتری با ما دارند ببریم:

عشق بازی و جوانی و شراب لعل‌فام         مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

ملاحظه می‌شود که رساندن مفهوم این بیت با متنی چند صفحه‌ای نیز برای مثلا اینگلیسی زبانان غیر ممکن یا بسیار مشکل بوده و علاوه‌بر این زیبایی ادبی و ظاهری آن نیز به هیچ وجه قابل انتقال به قالب دیگری نیست.

      • با نظری اجمالی در ابزارهای مشاغل و حرف ملاحظه می‌گردد که منظور از ایجاد و توسعه آنها آسان نمودن انجام کارها و تسریع در آنها و بالا بردن دقت و کیفیت کار بوده است. اما نکته ظریفی که در این ابزارها قابل تأمل است انتقال چارچوبهای ذهن سازندگان ابزارها در ابزارهای ساخته شده است. به همین نسبت محدودیتها و اولویتهای سازندگان نیز در ابزارهای بوجود آمده نمایانگر خواهد بود.
      • مهمترین ابزارهایی که در شکل‌گیری ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مؤثرند و امروزه با پیچیده‌تر شدن سیستمها و گسترش علوم و افزایش حجم داده‌ها مورد توجه ویژه‌ای قرار گرفته‌اند ابزارها و روشهای طراحی، مدلسازی و مدیریت سیستمها می‌باشند. در این حوزه به خلاف مثال قبل چون سر و کار ابزار به خلاف حرفه‌ها و تولیدات با انسانها و سیستمهای اجتماعی و نیز مدیریت و برنامه‌ریزی بر جامعه و سیستمهای متشکل از انسانهاست حساسیت بیشتری می‌طلبد. این ابزارها که تخصص در آنها و طراحی آنها به یک رشته مستقل و مهم مبدل شده وظیفه کمک به مدیریت، برنامه‌ریزی و تحلیل و طراحی ساختارهای اجتماعی و فرهنگی را عهده دارند. حال بیت حضرت حافظ را که پیشتر به آن اشاره شد ملاحظه کنید، چگونه وقتی نمی‌توان یک جمله را با قالبی غیر از زبان خود گوینده آن بیان کرد انتظار داریم بتوانیم افکار، عقاید، روشها و اولویتهای ذهنی خود را با قالبها و ابزارهای دیگرانی که کمترین شباهت اعتقادی با ما ندارند بیان و مدل کنیم. این قسم از ابزارها که عدم توجه لازم به آنها در بسیاری عرصه‌ها باعث شده نتوانیم تفکرات صحیح خود را بیان و اجرا کنیم و متأسفانه باید گفت در بسیاری جاها نیز با تحمیل محدودیتهای خود به ما و مسؤلان در حال تغییر اولویتها و شکل دادن به تفکرات سیستمی و کاری جامعه ما هستند، در ادامه این بحث بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و سعی خواهد شد به برخی خسارات بی‌توجهی به آنها و علل و راهکارهای اصلاح روند و نگرش به این ابزارها اشاره شود.

چند مثال فوق به همراه بسیاری مثالهای دیگر که ذکر آنها از حوصله این نوشته خارج است ابزارها و اجزاییست که به محیط، انسانها، سیستمها و اجتماع جهت، شکل و هویت می‌دهند. تأمل و توجه در دیگر ابزارها که در اینجا فقط برای تأمل خواننده به برخی از آنها اشاره می‌شود قطعا برای درک اهمیت موضوع مفید خواهد بود:

      • جایزه‌های علمی، هنری، فرهنگی و ورزشی و تأثیر آنها بر آثار علمی، ادبی، فیلمها، مدها و … (در این زمینه نمونه‌های خوب و موفقی در کشور اجرا شده مثل جوایز خوارزمی و رویان، جشنواره‌های فیلم فجر و …)
      • اینترنت، وسایل ارتباط جمعی و پایگاههای اطلاعاتی و الکترونیکی
      • ابزارهای نرم‌افزاری مدیریت، سنجش عملکرد، گردش کار و … و تأثیر آنها را در روش مدیریت، برنامه‌ریزی و کنترل منابع انسانی
      • کتب مرجع و دائره المعارفعها و فرهنگها به صورت الکترونیک و تأثیر آنها در نحوه آشنایی مردم با موضوعات جدید
      • و بسیاری مصادیق از این دست که پرداختن به هر یک مقاله‌ای مفصل طلب می‌کند.

 دلیل عدم توفیق یا کم توفیقی اصلاح ساختارها، روشها و  برنامه‌ها

با نگاهی دقیقتربه دو مقدمه‌ای (برخی سوالات و مشکلات در پیش روی برنامه‌ها و اهداف و بیان مصادیقی در نحوه تأثیر پذیری جامعه) که مختصرا گذشت پاسخ برخی سؤالات روشن خواهد شد.

در نقدها و بیان علل کم توفیقیها و عدم موفقیتها و نیز کند بودن حرکت برنامه‌ها و بسیاری مسائل از این دست مطالب مختلفی از مراجع مربوط و منتقدان و دلسوزان شنیده می‌شود. کم‌کاری‌ها، عدم برنامه‌ریزی صحیح، مشکلات اجرایی، نبود فرهنگ درست، بی تجربگی، مدیران ناکارآمد، بدنه کارشناسی ضعیف، عدم وجود اطلاعات درست و …. دلایلی است که غالبا در توجیه و بیان علت شکستها عنوان می‌شود. البته لازم به ذکر است که در مقام رد این دلایل برای شکست یک برنامه و فعالیت نیستیم بلکه قصد داریم دلیل دیگری را نیز که اتفاقا از دلایل دیگر کم اهمیت‌تر نیست و مورد کم لطفی و بی‌توجهی واقع شده بیان کنیم، شاید بتواند در پیشبرد اهداف و برنامه‌های کشور اسلامیمان کمکی کوچک باشد.

دلایلی را که در فوق برای علت شکست برنامه‌ها و نرسیدن به اهداف بیان شد را در نظر گرفته و سؤالات زیر را مورد توجه قراردهید.

      • آیا متوسط جامعه ما از کشورهای توسعه‌یافته کم‌کارترند؟ و اگر چنیند با اینهمه اعتقادات و ارزشها و توصیه‌ها در مورد کار کردن چرا با چنین وضعی مواجهیم؟
      • مشکلات برنامه‌ریزی ما از کجا ناشی می‌شود؟ در برنامه‌ریزی چه مشکلی وجود دارد که ما نمی‌دانیم و دانسته‌های دیگران نیز به دردمان نخورده‌است؟
      • چرا در اجرای یک برنامه دچار مشکل می‌شویم؟
      • آیا واقعا فرهنگ ما از سایر جوامع دنیا پایین‌تر است؟ و اگر چنین است با این همه سوابق فرهنگی چرا به چنین جایی رسیده‌ایم
      • علت ناکارآمدی مدیران ما چیست؟ کم‌کاری‌، عدم دلسوزی لازم، نداشتن علم مدیریت یا…؟
      • کارشناسان ما چطور، آیا آنها کمتر از بقیه می‌دانند؟ مگرهمینها هر کدام در رشته خود برتریشان را به رخ دیگر کشورها نکشیده‌اند؟

این سؤالها و نظایر آنها نشان از مطلبی مغفول در علل شکست کارها و برنامه‌های ما دارد. توفیق اشخاص و اجزا  و عدم توفیق سیستم نشان از تواناییهای بالا و ناموفقیت در هماهنگ کردن و استفاده درست از پتانسیلها است. سوابق فرهنگی، آموزه‌های غنی دینی و اعتقادی و جهت عکس جامعه در برخی موارد بیانگر وجود مطلبی است که کمتر به آن توجه شده. زحمات و تأکیدات زیاد بر اولویتهایی نظیر چشم‌انداز ۲۰ ساله، مهندسی فرهنگی، جنبش نرم‌افزاری، مبارزه با فساد اقتصادی، اسلامی نمودن دانشگاهها و … به همراه تلاشهای غیر قابل کتمان مسؤولان و متولیان و عدم حصول نتیجه به میزان تأکیدات و هزینه‌ها بیانگر وجود علتی است که کمتر در رفع آن کوشیده‌ایم.

با فعالیت در چند سازمان (هر چند کوتاه) و دقت در برنامه‌ها، عملکردها و مدیران (متعهد و دلسوز) وجود مطلبی نامحسوس در فعالیتها حس شد. اغلب مشکلات حتی با تغییر مدیران، ساختارها و بدنه با کمی شدت و ضعف پابرجا بودند. مشکل را از سیستم یافتیم و تلاشهای زیادی را در طراحی سیستم و ساختار و معماری سازمانی  بررسی کردیم و چند بار نیز در سازمانهای مختلف پیگیر آنها شدیم، معهذا گویا راه و روش‌های موجود در این موضوع دچار مشکلاتی بود که منجر به عدم توفیق این تلاشها می‌شد. بررسی را از سر گرفتیم، به نظر هیچیک از مدیران و برنامه‌ریزان و مجریان نتوانسته‌ بودند به نحو مطلوبی عقاید خود را اجرا و حتی بیان کنند. خروجی طرحها چیزی غیر از آن است که طراحان در ذهن دارند و بالاخره مستندات به این دلیل بی‌استفاده می‌شوند که خروجی آنها حتی باب میل سفارش دهنده‌ آنها هم نیست.

مدیران و برنامه‌ریزان مانند جنگجویا بی‌سلاح شده‌اند یا به عبارت بهتر ابزاری به‌دستشان است که قابلیت بیان و گنجایش افکار آنها را ندارد. نمی‌توان با ابزارهای طراحی بنگاههای اقتصادی غربی که اصل آن بر بهره و سود از هر طیق است یک شرکت یا بنگاه اقتصادی اسلامی طراحی و بنا نمود. نمی‌توان با ابزارهای مهندسی غربی که بنای اصلی آنها انسان‌محوری و جدایی دین از کار و مدیریت است مهندسی فرهنگی کشور اسلامی را پایه‌ریزی کرد. نمیتوان با ابزارهای ارزیابی عملکرد طراحی شده توسط شرکتهای صهیونیستی ارزیابی عملکرد اخلاق محور پیاده نمود و هزار نمی‌توان دیگر که مدیران ما اغلب بی توجه به آنها مشغول پیاده سازی برنامه‌های خود با این ابزارها هستند.

مهمتر اینکه همچنانکه در برخی مثالهای فوق‌الذکر نیز آمد استفاده از ابزارهای نامناسب قهرا منجر به تغییر رفتارها، معیارها و در نهایت اعتقادات خواهد شد. و قتی ارزیابی عملکرد با روشی و ابزاری مطابق با اعتقادات دیگران صورت گرفت و دستمزد و پاداش بر اساس آن محاسبه شد، طبیعی است که رفتار پرسنل به خلاف اعتقادات ما مایل شود و معتقدین منزوی گردند. مختصرا اینکه بیم آن می‌رود استفاده از ابزارهای غربی برای اهداف اسلامی و ایرانی (که اتفاقا با علاقه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند و با افتخار تمام از آنها یاد می‌شود) کم‌کم جامعه را به گرایشات غربی متمایل کند و ارزشهایی کاذب در جامعه حکم فرما شود. در ادامه از خواص ابزارها و روشها، شیوه تأثیر آنها، روش به‌کارگیری، گسترش و توسعه آنها مورد بحث قرار خواهد گرفت.

چند نکته کلی راجع به ابزارها و روشها:

قبل از اینکه در خصوص طراحی و استفاده از روشها و ابزارهای مناسب پیشنهادی ارائه گردد و اهداف حاصل از این کار تبیین شود لازم است با توجه به مطالبی که بالاتر به آنها اشاره شد خصوصیات، شرایط، آفتها و تواناییهای ابزارها و روشها و همچنین نکاتی که در طراحی و پیاده‌سازی آنها اهمیت دارد در قالب جملاتی موجز ذکر شود.(در اینجا از توضیح مفصل موارد به دلیل رعایت اختصارصرفنظر می‌شود):

      • ابزارها و روشها خواه ناخواه برخی محدودیتها و شرایط حاکم بر ذهن طراحان و سازندگان خود را به کاربران منتقل می‌کنند، لذا این دید که این ابزار بی جهت است و می‌توان آن را برای مصارف مثبت یامنفی به کار برد و نتیجه فقط به نحوه استفاده از آن بستگی دارد، همیشه درست نخواهد بود.
      • در بسیاری موارد به دلیل سادگی کار با روشها و ابزارهای موجود کاربران حاضرند اهداف خود را مطابق با قابلیتها ی ابزارها تغییر دهند که این موضوع در بسیاری مواقع منجر به قلب اهداف و تنزل آرمانها می‌گردد.
      • همیشه امکان بومی‌سازی یک روش وجود ندارد چراکه گاه بنیانهای ایدئولوژیک و فلسفی طراحان کاملا متفاوت با کاربران و در بسیاری موارد نیز مخالف با عقاید آنهاست
      • برای طراحی و تولید یک ابزار مناسب لزوما نیاز به دور ریختن همه ابزارهای موجود نیست و چه بسا استفاده از تجربه دیگران راه رسیدن به یک روش مناسب را بسیار تسهیل نماید اما آنچه قطعا نیاز به بازنگری دارد نوع نگرش به ابزارها و بیرون آمدن از چارچوبهای تعیین شده و نگاه از یک لایه بالاتر به مسائل است.
      • در بسیاری موارد میبینیم که تمرکز بر همین ابزارها و روشهای موجود موجب بی‌توجهی به اصل مسأله می‌شود تا جایی که خود استفاده از آنها در بسیاری از پروژه‌های به هدف مبدل شده. حال آنکه تمرکز بر مسأله برای رسیدن به راه حل بسیار مفید تر از تمرکز بر ابزار است. به علاوه در تمرکز بر مسأله ابزار مورد نیاز و مناسب نیز قابل حصول است.
      • از نقاط قوت یک ابزار و روش که در اختیار طراحان آن است قابلیت مدیریت پنهان موجود در آنهاست. به عبارت دیگر طراحان یک روش بدون تحمیل آشکار یک ایده بر یک سیستم می‌توانند با اعمال شرایط و عقاید خود در ابزار یا روش طراحی شده به کاربران و استفاده‌کنندگان جهت‌ فکری بدهند.(همانطور که در مثالهای بخشهای قبل به برخی از آنها اشاره شد.)
      • یکی از مسائلی و راهکارهایی که بسیاری از مدیران و تصمیم‌گیران در جامعه به دنبال آن هستند هماهنگ نمودن و هم جهت ساختن سیستمها و اجزای مختلف جامعه در راستای اهداف تعیین شده است. برای این‌ کار تا کنون از راه حلهای مختلفی از قبیل قوانین، تدوین ساختارها، تشکیل کمیته‌ها و راههای کنترلی و نظارتی مختلف استفاده شده است که بعضا نیز در جایگاه خود از ارزش و توفیق نسبی برخوردار شده‌اند. اما نکته‌ای که اغلب این راهکارهای مختلف با مسئله‌ای مشترک مواجهند. مقاومت سیستمها و مدیران در برابر راه‌کارهای مختلف ارائه شده، عدم مقبولیت راه‌حلها نزد سایر عناصر تأثیرگذار و نیز فهم نادرست از طرح ارائه شده به‌دلیل عدم همزبانی طراحان با مجریان از آفتهای اغلب این راه‌کارهاست. استفاده از ابزارها و روشهای یکسان و مناسب علاوه بر ایجاد زبان مشترک بین اجزای مختلف یک طرح می‌تواند در عین حفظ استقلال فکری هر یک از اجزا گام مؤثری در همجهت نمودن اقدامات مختلف داشته باشد. در حالی که مشاهده‌ می‌کنیم در حال حاضر به دلیل نبودن ابزاری مناسب و درخور اعتقادات، اهداف و برنامه‌ها هر جزئی روشی و نحوه بیانی را برای خود برمی‌گزیند که موجبات سوءتفاهمات و ناهماهنگیهای بسیاری را فراهم می‌آورد.
      • با توجه به اینکه تبدیل مدلهای مفهومی در ذهن افراد مختلف به مدلهای منطقی و قابل انتقال با استفاده از ابزارها و روشهای مدلسازی و طراحی انجام می‌گیرد وجود ابزاری مناسب و مشترک مزایای فزاوانی خواهد داشت که برخی از آنها عبارتند از
        • جلوگیری از دوباره‌کاریهای ناشی انتقال ناصحیح مفاهیم.
        • امکان سنجش و ارزیابی کارها و طرحهای ارائه شده با میزانی یکسان و ثابت
        • توزیع مناسب فعالیتها، مدیریت و نظارت صحیح بر برنامه‌هایی که با یک روش و ابزار یکنواخت انجام گرفته‌اند.
        • امکان توسعه ابزارها و روشها مطابق با نیازهای جدید. با توجه به اینکه اساس و پایه این روشها بر مبنای عقاید اولیه و یقینیات شکل می‌گیرد بستر مناسبی برای توسعه را فراهم خواهد آورد.
        • مجبور نمودن سایر تفکرات برای تدوین نظرات و تفکرات خود در قالب ابزارها و روشهای طراحی شده. اگر شیوه‌ای برای بیان نظرات نهادینه شود دیگرانی که قصد بررسی و اظهار نظر در این موارد را داشته باشند ناگزیر از فراگیری و بکار بردن ابزارها و روشهای مخصوص به این موضوعات خواهند شد و بالتبع با مبانی و عقاید سازنده این روشها نیز آشنایی پیداخواهند کرد، همانگونه که امروزه متفکران و دانشمندان ما برای بیان بسیاری از نظرات خود ناگزیر از بیان آن در قالبهای تعیین شده و بوسیله ابزارهای تدوین شده توسط غربی‌ها هستند.
        • در سایه تدوین ابزارها و روشهای بومی و کارا امکان یکپارچه‌سازی سیستمها و مستندات مختلف فارق از عقاید و جهت‌گیریهای صاحبان و تولیدکنندگان آنها فراهم خواهد شد که امروزه عدم یکپارچگی در سیستمها از چالشهای اساسی فراروی سیستمهای جامعه ما می‌باشد.