پس از بررسی نظام علموفناوری در غرب و ذکر کارکردها، فرآیندها، سازوکارها و ساختارهای آن، لازم است وضعیت علموفناوری در دنیا بررسی شود و مشخص شود که این عرصهی وسیع و گسترده در حال حاضر در چه مرحله و وضعیتی به سر میبرد. طبیعی است که با توجه به وسعت بسیار گستردهی این عرصه، امکان یک ارزیابی و نگاشت دقیق و جامع در قالب یک کار پژوهشی مختصر، وجود ندارد. مؤسسات بسیار بزرگی در این حوزه کار میکنند و نمیتوان نگاشتی جامع از وضعیت علموفناوری در دنیا ارائه نمود؛ صرفاً برای اینکه وسعت این حوزه مشخص شود به چند عدد و رقم و واقعیت اشاره میشود.
در دستهبندیها و نگاشتهایی که از حوزهها و شاخههای مختلف علم وجود دارد، بعضاً بیش از چندصد و در برخی طبقهبندیها به بیش از چندهزار شاخهی علمی اشاره شده است که هر روز هم به این شاخهها افزوده میشود. از ترکیب علوم مختلف و شاخههای مختلف علمی، علوم جدید تولید میشود. رشد و توسعه فناوریها هم خیلی بیشتر از علوم است، چون از ترکیب شاخههای علمی مختلف، فناوریهای گوناگون بوجود میآید و کاربردهای مختلفی از آن ایجاد میشود. فقط در یک لیست که در سایت ویکیپدیا وجود دارد، بیش از ۲۰۰ فناوری نوظهور یعنی فناوری هایی که هنوز زمان زیادی از ایجاد آنها نگذشته ذکر شده است. وسعت دانش و اطلاعات تولید شده هم به یک سرعت و وضعیت بهمنی رسیده است و هر سال یا هر دو سال یک بار (در آمارهای مختلف متفاوت است) میزان دانشی که بشر تولید میکند به اندازه دانشی است که قبل از آن تولید شده است.
البته تعاریفی که از دانش و اطلاعات میشود متفاوت است و این لزوماً به معنای دو برابر شدن علم بشر نیست. دانشی که تعریف میشود از مستندات، اطلاعات و دادههایی است که ثبت میشود و این آمار از این طریق به دست میآید؛ وگرنه بعید است علم بشر به معنای شناخت نسبت به جهان هستی و پیرامون آن، دو برابر شود. به هر حال وسعت این عرصه و اعداد و ارقامی که گفته شد، امکان اینکه بتوان یک وضعیت دقیق لحظهای از علموفناوری در دنیا ارائه نمود را پیچیده و دشوار میکند.
اگر رصد وضعیت شروع شود تا وقتی تمام حوزهها به اتمام برسد، پویایی و رشد به قدری زیاد است که بخشهای ابتدایی اعتبار خود را از دست میدهند و لذا اولاً نگاشت وضعیت علم وفناوری در قالب یک تصویر لحظهای امکانپذیر نبوده و نیاز به سیستمهایی دارد که پویایی را هم بتوانند رصد کنند و در لحظه اطلاعات و آمار بگیرند که زیرساختهای آن فراهم نیست؛ ثانیاً اینکه شاید اساساً رصد، ارزیابی و نگاشت این وسعت چندان هم در لایههای سیاستگذاری و برنامهریزیهای کلان نیاز نباشد و فقط پیچیدگیها را بیشتر کند. لذا لازم است یک خلاصهسازی و کلینگری صورت گرفته و بخشهای مهم نگاشت، ارزیابی و رصد شوند؛ در عین حال تمرکز بیشتر روی روندها تغییرات صورت گیرد تا روی وضعیتی که در یک لحظه یک حوزه از علم یا فناوری دارد.
نکته ای هم که باید خاطر نشان کرد این است که کلینگری به معنای ارزیابی کلی و غیردقیق نیست. در حقیقت لازم است بخشها بصورت دقیق مشخص شوند؛ اما بصورت کلان به آنها نگاه شود؛ گاهی اوقات در دید کلان، یک رویداد خیلی کوچک تأثیر بزرگ و وسیعی دارد که باید پایش و رصد شود؛ یک وقت هم یک سطح وسیع در حوزه علموفناوری به دلیل نقش کم یا تغییرات ناچیز تأثیر چندانی ندارد و همینکه یک بررسی اجمالی و کلی روی آن بخش وسیع صورت گیرد، کفایت میکند. در تصویری که در این نوشتار از وضعیت علموفناوری ارائه میشود، صرفاً به ارائه روندهای کلان در حوزه علموفناوری و یک سری اتفاقات مهم و رویدادهای کلیدی و تاثیرگذار در آینده علموفناوری اشاره میشود و هدف از آن هم شاید حتی ارائه یک گزارش ارزیابی و رصد نباشد؛ یک نگاه سیاستگذارانه و ایجاد یک تصویر ذهنی از فضای علموفناوری مد نظر است. سرعت رشد علم، فناوری و نوآوری یک موضوع مهم در ارزیابی است؛ خود این سرعت باید پایش شود؛ گسترش حوزههای مختلف پایش شود؛ فارغ از اینکه در خود آن چه اتفاقی میافتد. این روند رشد نکته مهمی است و چگونگی رشد بحث پراهمیتی در داشتن دید درست و ارزیابی دقیق نسبت به فضای علموفناوری است.
علم به «علوم پایه»، «کاربردی» و «علوم بین رشتهای» یا آنهایی که از ترکیب علوم مختلف حاصل میشود تقسیم میشود. البته منظرهای تقسیمبندی علوم و فناوری مناظر متفاوتی است. تقسیمبندیهای متعددی مثل تقسیمبندی به «علوم سخت» و «علوم نرم» وجود دارد؛ منتهی در تعریف علم در این نوشتار، لایههای مختلف علوم از منظر کاربردی و رسیدن به هدف غایی غرب یعنی ایجاد ثروت و ارزش مدنظر است. بنابراین علم به «علوم پایه»، «کاربردی» و ؛علومی که به فناوری تبدیل میشوند»، تقسیمبندی میشود. فناوریها هم به فناوریهای پایه و فناوریهایی که روی مسائل خاص و صنایع ویژه تمرکز میکنند. فعالیت اقتصادی هم ممکن است بر اساس یک فناوری با استفاده از سازوکارها و روشهای متعدد ایجاد شود.
طبیعتاً در سطوح بالاتر یعنی در «علوم پایه»، وسعت و گوناگونی حوزهها و رشتههای مختلف کمتر میشود و در سطح فعالیتهای اقتصادی، یعنی علوم کاربردی و فناوریهای روز و تجاری و شرکتهای فناورانه و فعالان اقتصادی حوزه دانشبنیان علاوه بر آنکه بر وسعت زیاد گوناگونی و تغییرات هم افزایش مییابد. تغییراتی که هر روز در سطح شرکتهای دانشبنیان اتفاق میافتد بسیار بیشتر از اتفاقاتی است که در حوزه علوم بخصوص علوم پایه میافتد و طبیعتاً تأثیراتی هم که تغییرات علوم پایه میگذارد بسیار گستردهتر است؛ یعنی یک کشف در علوم پایه ممکن است حجم وسیعی از علوم کاربردی، فناوریها و به تبع آن با یک تأخیر فعالیتهای ارزشزا و تولیدکننده ثروت را ایجاد کند.
با همین دستهبندی، سه دسته از فعالان علمی نیز تعریف میشوند؛ «دانشمندان»، «فناوران» و «نوآوران و فعالان حوزه اقتصاد دانشبنیان». دانشمندان، کسانی هستند که در حوزهی تولید علم تلاش میکنند و فناوران، کسانی هستند که در حوزهی توسعه فناوری کار میکنند. فعالان حوزه اقتصاد دانشبنیان نیز از دستاوردهای فناورانه برای خلق ثروت استفاده میکنند.
نکتهی بسیار کلیدی، تفکیک بین دانشمندان و فناوران است. معمولاً کارهای حوزهی علم، کارهای بنیادین، عمیق و معمولاً طولانیمدت هستند. لذا مؤسسات و دانشمندانی که در حوزهی علوم کار میکنند، بعضاً چندده سال از عمر خود را صرف یک حوزهی خاص علمی کرده و سالها روی آن کار میکنند و ممکن است به نتیجه هم نرسد. مثل انیتشین که نظریهی «یکپارچگی نیروهای موجود در طبیعت» را مطرح کرد؛ اما نتوانست آن را به نتیجه برساند. پس از مرگش نیز تا به امروز علیرغم اینکه نظریات متعددی ارائه شده اما نظریه جامعی که بتواند تمام این نیروها را در یک قالب واحد تفسیر کند، بصورت موفقیت آمیزی ارائه نشده است. شاید نزدیک به ۸۰ سال است که فعالیت روی این نظریه در حال انجام است ولی هنوز به نتیجه نرسیده است.
در مقابل، در حوزهی فناوری معمولاً فعالیتها کوتاهتر، پژوهشها مشخصتر، سازوکارها و روشهای تحقیق دقیقتر و ساختاریافتهتر و نتایج هم قابل فهمتر و به حوزه کاربرد نزدیکتر است. بسیاری از کارهایی که نام فعالیت علمی به خود میگیرند، فعالیتهای فناورانه هستند؛ حتی اگر در علوم پایه و علوم انسانی اتفاق بیفتند. مدلسازیهایی که حتی در علوم انسانی انجام میگیرد، فناوریهای علوم انسانی هستند. مثلاً ارائهی مدل برای مدیریت یک سازمان، ارائه مدل اقتصادی برای بانکداری، ارائهی مدلهای متعدد یا کارهایی که بر اساس مطالعات آماری در حوزه پزشکی و علوم انسانی انجام میشود یا بحثهایی که در کاربردهای قوانین و قواعد فیزیکی اتفاق میافتد همه فناوری هستند و افرادی هم که این کارها را انجام میدهند فناور محسوب میشوند و نه دانشمند.
این نکته در کشور ایران فراموش شده و دانشمند – به معنای کسی که روی علوم پایه بصورت عمیق کار کند یا مؤسساتی که روی علوم کار میکنند – بسیار کم هستند؛ حتی در علوم انسانی. تا وقتی روی علوم بصورت پایهای و زیربنایی کار نشود، مبانی قابل تغییر نیست و شاید یکی از دلایلی که مخصوصاً در حوزهی علوم انسانی که تفاوتهای زیادی بین علوم اسلامی با علوم غربی وجود دارد، اتفاق جدی نمیافتد همین باشد؛ اینکه افرادی که در حوزه علوم انسانی کار میکنند در واقع فناوران علوم انسانی هستند و فناوری را بر مبنای همان روشها و قواعد علمی کشف شده در حوزه علوم انسانی در تمدن غرب، در این حوزه توسعه میدهند.
در علوم پایه، تغییرات نیز بسیار کمتر، کندتر و البته بنیادیتر است. به عبارتی هنوز هم با اینکه علوم کاربردی و فناوریها به سرعت در حال تغییر هستند، در تقسیمبندی علوم، همان ۶ حوزهی اساسی مطرح است که شامل «ریاضیات»، «نجوم و ستارهشناسی»، «فیزیک»، «شیمی»، «زیستشناسی» و «جامعهشناسی» است. البته همانطور که گفته شد، دستهبندیها متفاوت هستند؛ اما این دستهبندی یک دستهبندی پایه است و معمولاً علوم مختلف ذیل اینها تعریف میشوند و توسعه علومی که بیشتر هم جنبه فناورانه و کاربردی پیدا میکنند از ترکیب علوم مختلف است. به ندرت شاخهی اصلی علوم تغییر میکند.
در حوزهی فناوری هم همینطور است؛ فناوریهای قدیمی که دستهبندیهای قبلی را دارند و ۴ حوزهی جدید هم به آنها اضافه شده است که عبارتاند از «نانو»، «بایو»، «فناوری اطلاعات» و «فناوریهای شناختی» که در حال حاضر حوزههای اصلی فناوری محسوب میشوند. البته فناوری هم دستهبندیهای مختلفی دارد؛ همانطور که گفته شد یک سری از دستهبندیها بر اساس «مبانی فناوری» است؛ اینکه از چه شاخهای منشعب میشوند و یکی هم بر اساس «کارکردها و کاربردهای فناوری» است؛ مثلاً فناوریهای کشاوری و صنعتی، آب و هوا، ساخت، معماری، فضا و نظامی.
آنچه در حال حاضر بیشتر در نظام علموفناوری باید توجه کرد، بیش از حوزهی علوم، حوزهی فناوری است. چرا که تأثیر فناوری در زندگی خیلی ملموستر است؛ اینکه احساس میشود زندگی خیلی سریع پیش میرود و خیلی سرعت تغییرات در زندگی بیشتر شده است، بخاطر تغییرات و تحولاتی است که در حوزه فناوری و کاربردهای مسائل علمی و فناوری رخ میدهد. هر روز یک دستگاه جدید، مکانیسم تازه و ابزار نو وارد بازار میشود و به سرعت هم فناوریهایی که ایجاد میشوند کند میشوند. البته باز میتوان گفت خیلی از اینها حاصل خود فناوری و تغییرات آن نیستند، بلکه حاصل نوآوریها و بحث نظام اقتصادی و کسبوکارهای مبتنی بر این فناوریهاست.
مثال خیلی ساده این مسئله فناوریها، سرویسها و خدمات مبتنی بر فناوری اطلاعات است. چه بسا خیلی از فناوریهای سختافزاری پشتیبان آنها تغییر نمیکند اما ایدهها، نوآوریها و کسبوکارهایی که روی آنها سوار میشود، سرعت تغییرات و اثرات آن را در زندگی بشر خیلی بیشتر میکند. البته طبیعی است که خود فناوری هم باید تغییر کند اما سرعت تغییر فناوری به اندازه سرعت تغییر خدمات و کسبوکارهایی که در حوزه دانش و فناوری وجود دارد نیست. تغییرات در حوزه علوم نیز به اندازه تغییرات در حوزه فناوری نیست.
روند قابلتوجهی که امروزه در حوزه علموفناوری به چشم میخورد و در مستندات مختلف ذکر میشود، مخصوصاً در حوزهی فناوری، همگرا شدن فناوریها است. یعنی در یک دوره، فناوریها با توجه به حوزههای مختلف بیو، نانو و … جدا شدند و حوزههای خاصی برای آنها تعریف شد؛ اما در چند سال اخیر به دنبال ترکیب و یکپارچه کردن آنها و کاربردشان هستند و حاصل آن فناوریهای بسیار نوین در حوزه ساخت، علوم زیستی و علوم شناختی است.
به عنوان مثال حوزهی نانو با حوزه فناوری اطلاعات و حوزههای زیستی ترکیب شده و نانورباتهایی برای استفاده در بدن انسان برای اهداف دارویی و سلامت ابداع شدهاند یا علوم شناختی، زیستی و فناوری اطلاعات برای تأثیرگذاری روی مغز انسان یا گرفتن و دادن اطلاعات به یک دستگاه خارجی از مغز انسان (یعنی بارگذاری و دریافت اطلاعات بین مغز و کامپیوتر یا سیستم ماشینی) با هم ادغام شدهاند. یا در بحث شبیهسازی های مغز این ترکیب در حوزههای مختلف اتفاق افتاده است. یا فناوری اطلاعات، ساخت، نانو و زیست در کنار هم فناوری «چاپگرهای اندام زنده» را ایجاد کردهاند که اعضای بدن را میتوان با استفاده از آنها چاپ کرد.