برای فساد هم مثل بسیاری از پدیده‌ها هم عامل و محرک [۱] لازم است و هم زمینه و محیا بودن شرایط. بنابراین برای مقابله با فساد، هم با محرک‌های آن مقابله کرد و هم زمینه‌های ایجاد و رشد فساد را از بین برد. در این پست، ابتدا فهرست‌وار به عوامل ایجاد فساد که برخی از آنها را در پست‌های قبل هم گفته‌ام، اشاره‌ می‌کنم و بعد عوامل زمینه‌ساز و تسهیل‌کننده فساد را معرفی می‌کنم و به صورت مختصر ارتباط آن‌ها را با عوامل فساد توضیح می‌دهم.
قبل از اینکه به محرک‌ها و زمینه‌های فساد بپردازیم خوب است مروری به علت اصلی ایجاد فساد که هم محرک‌ها و هم زمینه‌ها به شرط وجود آن فعال می‌شوند، داشته باشیم. به طور کلی علت اصلی فساد این است که سیستمی بیشتر از یک ذینفع داشته باشد. فساد عملا حاصل تلاش یکی از ذینفعان (ذینفع داخلی یا بیرونی سیستم) برای کسب منافع بیشتر از روش‌ها و مجاری نادرست و خلاف قاعده است. در سیستم‌هایی که ذیفنع کمتری دارند، زمینه فساد کمتر است؛ مثلا کسی که به تنهایی (بدون ذینفع دیگری) برای خودش مغازه‌ای راه می‌اندازد، می‌‏داند هر چه کمتر هزینه کند و بیشتر درآمد داشته باشد، به نفع خودش است. برای همین دلسوزانه سعی می‌کند عملکرد درستی داشته باشد. در این شرایط احتمال فساد داخل سیستم صفر است، هر چند به دلیل وجود ذینفع خارجی (مشتریان مغازه) احتمال فساد توسط عامل بیرونی هنوز وجود دارد. اما اگر دو نفر (حتی پدر و فرزند) با هم شریک شدند، عامل فساد و انواع اختلافات به وجود می‌‏آید؛ مثلا فرزند تصور کند اگر پول یا اعتبار پدر را بگیرد و در جهت دیگری غیر از آنچه پدرش می‌‏خواهد، صرف کند، می‌‏تواند منافع بیشتری کسب کند.
قاعدتا وقتی سیستم‏‌ها بزرگ‌تر می‌‏شوند و انواع و تعداد ذینفعان بالاتر می‌رود، با شکل‏‌های پیچیده‏‌تر و گسترده‎تری از فساد مواجه می‌شویم. تا حدی که در سیستم‏‌هایی که مخاطبانشان بخش بزرگی از جامعه است و اجزای داخلی آنها هم متعدد و دارای نقش‌های چندگانه هستند، کلاهبرداری‏‌ها، رانت‏‌خواری‏‌ها و سایر انواع فسادها در حجم بسیار بزرگ اتفاق می‌‏افتد. این فسادها خصوصا توسط نهادها و افرادی که خود، تولیدکننده منابعی که در اختیار دارند، نیستند، بیشتر به چشم می‌خورد؛ یعنی سازمان‌ها و افرادی که منابع تولید شده توسط دیگران را برای انجام ماموریت‌هایی در اختیار دارند، زمینه فساد از طریق صرف منابع در جهاتی غیر از مأموریت‌های تعریف شده را بیشتر دارند. در حد بسیار کوچک در همان مثال پدر و فرزند، پدری با تلاش‌ سرمایه‌ای به دست می‌آورد و فرزند که معمولا هم از زحمات پدر درک درستی ندارد، خصوصا اگر در منافع کسب و کار پدر شریک نباشد و مثلا شاگرد او باشد و دستمزد بگیرد، سعی می‌‏کند این سرمایه را به نفع خودش هزینه کند. این مثال در مسائل و سیستم‏‌های بزرگتر، پیچیده‏‌تر می‌‏شود. یعنی منابع کشور مثل بیت‌‏المال، منابع طبیعی یا منابع بانک در اختیار کسی قرار می‌‏گیرد که خودش مالک آن نیست، در تولید آن دخالتی هم ندارد و معمولا در منافع کاری که به او واگذار شده هم شریک نیست و کارمند و حقوق‌بگیر است اما قدرت تصمیم‌گیری و تاثیرگذاری در نحوه مصرف منابع را دارد. در اینجا اگر کنترل درونی (یعنی اخلاق یا تقوا) یا کنترل بیرونی (یعنی نظارت بیرونی و ترس افراد از هزینه‏‌ها و تبعات فساد) وجود نداشته باشد، افراد سعی می‌کنند به منابعی که در اختیارشان است، دست ببرند و از آن منتفع شوند. جالب است که در رویکردهای بازاریابی هم کودکان و زنان (خصوصا زنانی که خود درآمد ندارند) تمرکز بیشتری می‌شود. چون انسان منابع دیگران را راحت‌‏تر از منابع خودش خرج می‌کند. دلبستگی‌ها و وابستگی‌های بین افراد مثل فرزند و والدین، زن و شوهر، اعضای خانواده، شرکا و دوستان مانع مهمی در بروز فساد و سوءاستفاده است. یکی از چالش‌هایی که در فردگرایی، گسستن دلبستگی‌ها و وابستگی‌های خانوادگی و اجتماعی به وجود می‌آید، همین افزایش زمینه بروز فساد و تبهکاری است. خب، چون این دلبستگی‌ها معمولا بین ذینفعانِ منابع بیت‏‌المال، منابع طبیعی و منابع عمومی وجود ندارد، این نوع فساد، در اینجا بیشتر است. ضمن اینکه منظور از منابع، فقط منابع مالی نیست و قدرت، شهرت، ثروت و اعتبار اجتماعی هم جزو منابعی است که قابلیت تبدیل شدن به یکدیگر، خصوصا منابع مالی را دارند. مثلا شخصی می‌‏بیند اگر قدرتمند شود (مثلا رئیس یک اداره، بانک، مجموعه ورزشی یا … شود)، می‌‏تواند با رفتارهای فسادگونه، از امکانات آن مجموعه برای خود و اطرافیانش استفاده کند.

در ادامه عوامل و زمینه‌هایی که در سیستم‌های چندذینفعی باعث بروز فساد می‌شود آمده است:

زیاده‌‏خواهی اجزای درونی: وقتی یک فرد یا جزئی از سیستم منافعی بیش از آنچه که برایش تعیین شده (بیش از حق خود) می‌‏خواهد، این، محرک فساد در آن سیستم خواهد شد. البته ممکن است توجیهات مختلفی مثل اینکه «حق من در این سیستم بیش از این است» هم داشته باشد، اما به هر دلیل تلاش برای انتفاع بیشتر از راه‌های غیرمجاز و روال‌های غیررسمی، مصداق زیاده‌خواهی است.

درخواست‌های نامشروع خدمت‌گیرندگان. درخواست‏‌های نامشروع خدمت‏‌گیرندگان و اجزای بیرونی یک شروع‌کننده برای فساد است. مثلا شخصی شرایط لازم برای دریافت وام، زمین، امکانات، مجوزها و … را ندارد، اما به صورت غیرقانونی و خارج از عرف، برای برخورداری از این امکانات تلاش می‌کند و محرک ایجاد فساد در یک سیستم می‌‏شود.

درخواست‌های نامشروع سیستم بالادستی. بعضی مواقع مدیران و نظامات بالادستی و تامین‌‏کننده‌های منابع و منافع یک سیستم درخواست‏‌های نامشروعی از سیستم دارند، مثل سفارش یک فرد یا شرکت، انجام یک کار خارج از عرف و درخواست تخصیص منابع برای ماموریت‌هایی غیر از مأموریت‌های تعیین شده و مواردی که همه ما نمونه‌هایش را دیده‌ایم. وقتی درخواست‌های سیستم بالادستی با تلاش برای حفظ و بقای سیستم و ترس و مشروعیت‌‏سازی عجین می‌‏شود، فسادهای بزرگی به وجود می‌آید.

تلاش برای بقا و توسعه سیستم. این عامل معمولا روکش دلسوزانه‏ و دغدغه‌مندانه‌ای هم به خودش می‌‏گیرد و در اغلب سیستم‏‌ها وجود دارد. در زیاده‏‌خواهی ممکن است جزء یا بخشی از اجزا زیاده‌‏خواه باشند و بتوان با اصلاح یا حذف آنها سیستم را اصلاح کرد، اما تلاش برای بقا و توسعه سیستم معمولا در همه اجزای سیستم، وجود دارد. به ندرت افرادی را می‌بینیم که معتقد باشند، سیستمی که در آن کار می‌کنند، اضافی است و برای توسعه یا حداقل نگه داشتن آن تلاش نکنند. یکی از دلایل افزونگی و رشد بی‌رویه ساختارها و سازمان‌های کشور همین عامل است. توسعه سیستم‌ها خصوصا در سیستم‏‌هایی که منابعش از بیرون تامین می‌شود، نه از درآمدهای خود سیستم یا اجزای آن، بیشتر اتفاق می‌‏افتد. اگر این پدیده توسط سیستم‌های بالادستی کنترل نشود، سیستم‌ها را به ناکارآمدی و فساد فراگیر دچار خواهد کرد.

ترس از سیستم بالادستی و مشروعیت‌سازی. در این حالت اجزای درونی سیستم به جای اینکه به کارکرد اصلی و خدمت به مشتریان بپردازند، تلاش می‌‏کنند رفتارها و فرایندهای مشروعیت‌ساز برای جلب رضایت سیستم بالادستی را در سیستم توسعه دهند (البته این پدیده هم می‌تواند به دلیل تلاش برای توسعه و بقای سیستم باشد). درباره مشروعیت‌سازی، مفصلا در پست دیگری توضیح داده‌ام.

دغدغه‌مندی بیجا و توسعه ماموریت‌ها. عامل دیگری هم که قبلا توضیح دادم، توجه نکردن به مرزها و چارچوب‏‌های سیستم و در نتیجه توسعه ماموریت‌های سیستم است که معمولا، حاصل دغدغه‏‌های بی‏جای اجزای درون سیستم نسبت به جامعه و مخاطبان سیستم است. هرچند اگر خوب دقیق شویم و شوند، همین دغدغه و نیت خیر، درست کردن وجهه خود یا سازمانشان یا همان بقا و توسعه سیستم است که روکشی خیرخواهانه پیدا کرده است. مثلا سیستمی کارکرد نظامی و امنیتی دارد، اما اجزای سیستم با توجیهات و دلسوزی‏‌هایی مثل اینکه «الآن وضعیت اقتصادی کشور مناسب نیست»، به حوزه اقتصادی وارد می‌شوند. یا مثلا ماموریت یک سازمان در حوزه اقتصادی است، اما با این توجیه که «جامعه نیازمند کارهای فرهنگی و اجتماعی است»، به این حوزه وارد می‌شوند. متاسفانه امروزه می‌بینیم تقریبا همه سیستم‌‏های کشور، در همه حوزه‌ها وارد شده‌اند و بسیاری فسادها ریشه در همین پدیده دارد.

روش‌های غلط اعتراض و نقد. محرک دیگر فساد، حاصل مبارزه منفی و روش‏‌های غلط اعتراض است. مثلا من اعتراضی به سیستم دارم، اما به جای استفاده از روش‏‌های درست اعتراض، به صورت آگاهانه، در سیستم اختلال و فساد ایجاد می‌کنم که لزوما نفعی هم برای من ندارد. متاسفانه این مبارزات منفی و ایجاد اختلال و فساد آگاهانه را در نظامات کارمندی، خصوصا در تقابل بین بخش‌‏ها، گروه‏‌ها و لابی‌‏های مختلف سازمان‌ زیاد می‌بینیم که دلایل و ریشه‌های مختلفی هم دارد.

بی‌انگیزگی و تنبلی. بی‌‏انگیزگی، راحت‌طلبی و تنبلی (که زمینه آن به نوعی در تمام انسان‌ها وجود دارد) منجر به ناکارآمدی می‌‏شود و اگر افراد یک سیستم، محرک درونی یا بیرونی برای انجام فعالیت‌هایشان نداشته باشند، تنبلی و ناکارآمدی همه سیستم را خواهد گرفت و عامل فساد خواهد شد.

عدم تناسب شاخص‏‌های ارزیابی ذینفعان مختلف با همدیگر. اگر شاخص‌های ارزیابی توسط ذینفعان مختلف، با یکدیگر تناسب نداشته باشند (خصوصا شاخص‌‏های ارزیابی تامین‌‏کنندگان و نظامات بالادستی با شاخص‌‏های عملکردها و کارکردهای سیستم برای مخاطبانش)، نظامات به سمت ارضای تامین‌کنندگان منابع به جای تامین خدمات به ذینفعان اصلی حرکت می‌کنند و زمینه فساد به وجود می‌آید. عدم تناسب شاخص‌ها، حاصل عدم شفافیت ماموریت در ذهن سیستم‏‌های بالادستی، اولویت‏‌های نابجا و موقتی، عدم تفکیک وظایف نهادهای موازی، سپردن مسائل به دستگاه‏‌های متعدد و نداشتن سازوکار رصد و ارزیابی نتایج و اثرات اقدامات دستگاه‌های زیرمجموعه است. این موضوع، موضوع مفصلی است که فعلا از آن می‌گذرم.

زمینه‌سازها و تسهیل‌کننده‌های فساد

بروکراسی بیش از حد. سخت و پیچیده کردن کارها، توسعه بخش ستاد، بالا بردن ایستگاه‏‌های کاری و ایجاد نظامات متعدد که باعث گسترش ستاد و پیش افتادن ستاد از صف می‌‏شود زمینه را برای شکل‌گیری مکانیزم‌های فاسد و دور زدن روال‌های رسمی فراهم می‌کند. بروکراسی زیاد، مخاطب و مشتری را سردرگم می‌‏کند و باعث تنگ شدن یا بسته شدن راه‌‏های درست می‌‏شود. اگر در سیستمی بروکراسی بیش از حد وجود داشته باشد، عوامل فساد از جمله خواسته‏‌های نامشروع خدمت‌‏گیرندگان بیرونی و زیاده‏‌خواهی‌های اجزای سیستم فعال شده و فساد اتفاق می‌افتد.

برخورد نابجا با خطا و اصلاح. اگر در سیستمی به صورت نامناسب با خطا (اشتباه) برخورد یا از اصلاحات منطقی جلوگیری شود، ترس از سیستم بالادستی و تلاش برای مشروعیت‌‏سازی که یکی از عوامل فساد است، شدیدا تحریک می‏‌شود. در سیستمی که خطای حاصل از ریسک‌پذیری اجزای پیشرو و نوآور، نقد، سرکوب و مجازات شد، باید منتظر ناکارآمدی و به تبع آن فساد بود.

توسعه بیش از حد ستاد و فرایندهای مشروعیت‌‏ساز. این عامل که به دو عامل قبلی مرتبط است؛ زمینه توسعه ماموریت‏‌ها مطابق نیاز و دغدغه‌های ذینفعانِ بالادست و سفارش‏‌پذیری از تامین‌کنندگان را ایجاد می‌کند. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم در خیلی از سیستم‌ها اغلب اجزا برای ارضای مدیران بالادستی کار می‌کنند، نه انجام مأموریت و تأمین خدمات تعریف شده به مخاطبان و مشتریان اصلی. این درد، درد عجیبی است که بسیاری دستگاه‏‌های کشور، کما و بیش گرفتارش هستند.

ارزیابی‏‌های خوداظهارانه. وقتی سیستم بالادستی، شاخص‌ها و نظام ارزیابی مناسبی برای دریافت گزارش و ارزیابی عملکرد سیستم‌های زیرمجموعه نداشت و ارزیابی را به خود دستگاه‌ها سپرد، چون این دستگاه‌ها زنده و هوشمند هستند و از نظامات ذهنی و تابع مطلوبیت نظامات بالادستی آگاهی دارند، گزارشات خود را با آن مطلوبیت‌ها و دغدغه‌ها تنظیم می‌کنند و سیستم بالادستی را به هر طریق راضی می‌کنند. هرچند اگر سیستم بالادستی هم کمی هوشمند باشد، در بلندمدت پوچی ادعاها و غلط بودن گزارشات بدون نیاز به ارزیابی خاصی مشخص خواهد شد، اما ممکن است دیگر فرصت جبران و اصلاح نباشد. سازمان‌ها و مدیران هم البته خوب می‌دانند که با گزارشات و ادعاها و قول‌های بزرگتر می‌توان بالادستی‌ها را مدت بیشتری راضی نگه داشت تا از پرداختن به وعده‌ها و گزارشات قبلی صرف نظر کنند. موضوع شیوه‌‏های گزارش‌‏دهی و گزارش‌‏گیری و نحوه اصلاح آن، موضوع مفصلی است که مجال دیگری می‌طلبد.

شکل‌گیری ساختار حول افراد. وقتی ساختار به جای اینکه حول ماموریت شکل بگیرد، حول افراد شکل گرفت، سیستم وابسته به افراد می‌‏شود که این دو نتیجه منفی را به دنبال دارد: اولا با تغییر دغدغه‌ها و اولویت‌‏های افراد، ماموریت‌‏های سیستم هم منحرف می‌‏شود، و ثانیا فرایندها متوقف به تأیید افراد و معمولا قفل می‌‏شوند و این باعث ناکارآمدی ساختار می‌شود.

ایجاد ساختارهای شورایی برای تصمیم‌گیری. بسیاری از ساختارهای شورایی تنها برای این ایجاد می‌شوند که مسئولیت تصمیماتی که ممکن است سازمان صلاحیت اتخاذ آن‌ها را نداشته باشد یا غلط باشند، بین اعضای شورا تقسیم شود. ساختارهای شورایی بهترین محل برای تصویب مأموریت‌ها، سازوکارها و تصمیمات خارج از عرف است. مثل قتل‌هایی که دسته‌جمعی انجام می‌شود که مسئولیت آن متوجه یک فرد خاص نباشد! شورا همان‌طور که از اسمش پیداست، محل مشورت است نه تصمیم‌گیری؛ آن هم با رأی‌های معمولا پنهان. پس اگرچه ساختارهای شورایی عامل و محرک ایجاد فساد نیستند، اما در حقیقت عامل مشروع کردن فساد و عوامل فساد (که قبلا آن‌ها را نام بردم) هستند. مثلا شورا تصویب می‌‏کند که ساختاری حول یک فرد شکل بگیرد، به یک زیاده‌‏خواهی پاسخ مثبت داده شود، بقا و توسعه سازمان مشروع شود یا سایر مواردی که در سازمان‌ها و مراجع تصمیم‌گیر کشور زیاد اتفاق می‌افتد.

واسط [۲] نامناسب برای ارتباط بین سیستم با مخاطبانش. وقتی مخاطبان یک سازمان، با افراد و اجزای آن سازمان به صورت مستقیم و غیرشفاف درگیر می‌‏شوند، زمینه برای زیاده‌خواهی طرفین مهیا می‌شود. مثلا برخی مأموران سازمان‌های دولتی و عمومی (مثل کسانی که مجوز می‌‏دهند، جریمه می‌‏کنند، جریمه‌‏ای را می‌‏بخشند، مالیات می‌‏گیرند، حکمی می‌دهند، مسئول بیمه هستند یا …) به جای اینکه از تلفن‏‌های سازمان با دریافت‌کنندگان خدمات تماس بگیرند با توجیهات مختلفی، با تلفن همراه شخصی تماس می‌‏گیرند و به این صورت ارتباط سازمان و مشتری را دور می‌‏زنند. این اتفاق راه دریافت و ارائه پیشنهادات فاسد و زیاده‌خواهانه بین سیستم و مخاطبان را باز می‌‏کند. گم کردن (پنهان کردن) رد درخواست‏‌ها در سازمان موضوعی است که اگر فرصتی دست دهد، ان‌شالله در بخش راهکارها به آن خواهم پرداخت.

[۱] Motivator

[۲] Interface

[بهمن ۹۸]