جلوه کارها در جامعه لزوما با ارزش و اولویتهای آنها ارتباط ندارد. همین است که بزرگترین دانشمندان شهرتشان حتی با بازیگران ضعیف قابل مقایسه نیست و شاید تأثیر کوتاهمدت آن ها بر جامعه هم کمتر از سلبریتیها باشد. این موضوع که یک قاعده و واقعیت در جوامع است تبعات فردی، سازمانی و اجتماعی فراوانی دارد که مدیران و حاکمان باید به آن ها توجه کنند. اگر نه توجهات جامعه که لزوما مثبت و به صلاح نیستند، جهت دهنده رفتار نخبگان و سازمان ها و نهادها خواهند شد و پیش بردن امور مهم و با ارزش سخت خواهد شد.
در این نوشته از تبعات متعدد این قاعده به تغییر ماموریت و تدریجا تغییر ماموریت بخشها، دستگاهها و نهادهای دولتی خواهیم پرداخت.
مقدمه اول اینکه هر دستگاه دولتی و حاکمیتی و هر بخش داخلی این دستگاهها ماموریتی دارند که اگر ماموریت خود را درست انجام ندهند در کلان کشور و در دستگاه ها مشکلات و چالشهایی به وجود خواهد آمد و رسیدن به اهداف تعیین شده را سخت و حتی غیر ممکن خواهد نمود. مقدمه دوم اینکه برخی کارها و ماموریتها در سازمانها و بخشهای مختلف آن ها جلوه و وجهه بهتر و جذاب تری برای مردم و حتی نخبگان دارند. برخی بیشتر دیده میشوند و برخی کمتر. برخی ایجابی و حمایتی هستند و برخی سلبی و بازدارنده. یکی ماموریتش کمک کردن است و دیگری تنبیه کردن. یکی حقوق می دهد یکی مالیات می گیرد. طبیعتا مردم از آنکه حمایت میکند و چیزی می دهد بیشتر خوششان می آید و از آنکه می ستاند و محدود می کند دل خوشی ندارند.
اما حرف این است که اگر درست مدیریت نشود همه دوست دارند به سمت کارهایی بروند که برای دیگران جذاب است و چالش آن ها کمتر است و جایگاه و اعتبار آن ها را در جامعه بالا می برد. حال اگر یک اراده بالا دستی نباشد به تدریج ماموریتها قلب می شود، توازن ماموریتهای سلبی و ایجابی به هم می خورد، ستادی ها به سمت کارهای صفی می روند و آن ها که مامور به انجام کارهای ناخوشایند و سلبی هستند به سمت کارهای غیر مرتبط و جذاب میروند و البته هزینهای برای ماموریت خود نمیپردازند و تلخی ها را به بالا حواله می دهند و البته بعضا هم برای درست کردن وجهه خود با تخفیف و دادن امتیازهای نابجا یا حتی فسادانگیز، وجهه خود را ترمیم میکنند. مامور مالیات به کسبه خواهد گفت من هم با گرفتن مالیات مخالفم اما بالا دستیهای ظالم من را مجبور کردهاند. حالا اگر برایم صرف کند به شما تخفیف خواهم داد!!!
در سطح کلان کشور این موضوع وقتی شدیدتر و چالشیتر میشود که وضعیت اقتصادی – اجتماعی دچار چالش و مشکل میشود. در این شرایط ماموران، مسئولان و نهادهای دولتی و حکومتی به هر طرفی میکوشند خود را از مواضع هزینهزا و نامطلوب برای جامعه دور کرده و به عنوان حامی، منجی و حلکننده مشکلات جامعه نشان دهند. در این شرایط است که همه دستگاه ها به سمت کارهای خیریه، حمایتی-اجتماعی و بدتر از همه کارها و شوهای توخالی خواهند رفت. موضوعی که این مشکل را دوچندان میکند تغییر ذائقه و مدهای جامعه است که باعث میشود دستگاهها و نهادهای مختلف با شرایط و ذائقه جامعه تغییر ماموریت بدهند. یک مدت همه در محیط زیست فعال میشوند، مدتی در سلامت، فصلی دیگر در کمپینهای خیریه و موقعی در امور فناورانه و دانش بنیان. این یعنی از بین رفتن استراتژیهای بلند مدت، قلب ماموریتهای ذاتی و صرف منابع نهادها و دستگاهها برای ایجاد وجهه اجتماعی. تاسف بار این است که چون این موضوع در سلسله مراتب مدیریتی و حاکمیتی نیز امری مطلوب است نه تنها جلوی این حرکتها و اقدامات توسط سطوح بالاتر گرفته نمیشود بلکه چون مدیران بالادست هم احساس میکنند این کار برای آن ها هم وجهه ایجاد میکند و چالشهای اجتماعی و مشکلات را حل میکند مدیران زیرمجموعه و دستگاههای تابعه را تشویق میکنند. غافل از اینکه این رفتارها ساختارهای کلان را ویران و اولویتها را از دستور کار خارج خواهد کرد. علاوه بر این هزینهها نیز بیشتر خواهد شد چرا که این رفتارهای دستگاهها و مسئولان در جامعه انتظارات نابجا ایجاد خواهد نمود. این موضوع در این شرایط سخت اقتصادی و مشکلات مدیریتی کشور به صورت گسترده ای در حال گسترش است و اگر درست به آن توجه نشود، بیم آن میرود که مسائل کشور به جای حل شدن به آینده منتقل و منابع و دارائیهای دستگاهها و سازمان های کشور که برای انجام ماموریتهای آنها اختصاص داده شده صرف کارهای نمایشی و اجتماعی بیپشتوانه شوند.
برای این موضوع ابتدا باید در سطح کلان یک بازنگری در ماموریت های دستگاه ها انجام شود و شاخصهای کلان و دقیقی برای آنها تعیین شود و جلوی توسعههای عرضی ماموریت دستگاهها گرفته شود. باید توجه نمود که این توسعه ماموریتها باعث همپوشانی ماموریتی دستگاههای مختلف و بروز رقابتها و اختلافات مشکلزا خواهد شد که همین حالا هم این خلط مسئولیتها و اختلافات که روی دیگر آن عدم پذیرش مسئولیت یک مشکل توسط دستگاهها و حواله دادن علت بروز مشکلات به دستگاههای دیگر است، یک چالش و معضل بزرگ ساختاری و مدیریتی کشور است.