سوالی که مطرح است این است که آیا کوچک شدن دولت مفید است یا خیر. اگر پاسخ مثبت است چه مکانیسمی باید در پیش گرفته شود و کدام فعالیت‌های دولت باید حذف شود و اگر پاسخ منفی است پس توهم کوچک کردن دولت از کجا سرچشمه گرفته است. پاسخ دادن به این سوال مثل پاسخ دادن به این سوال می‌ماند که آیا مدرسه باید کوچک باشد یا بزرگ. که پاسخ این سوال مشخص نیست. چون این فهم در ایران وجود دارد که دولت بیش از اندازه بزرگ است، گفته می‌شود که باید کوچک شود. این فهم ممکن است سازمان به سازمان متفاوت باشد. مثلا” در وزارت بهداشت طرحی وجود داشت که چون وزارت بهداشت بلژیک با ۸۰ نفر کارمند توانسته است به بالاترین شاخص خدمت‌رسانی با سیستم بهداشتی بسیار پیشرفته دست پیدا کند، بنابراین وزارت بهداشت ایران هم باید به این تعداد کارمند برسد. باید گفت مقایسه ایران با بلژیک، مقایسه خوبی نیست، فرض کنید می‌خواهید مدرسه‌ای در یک روستا تاسیس کنید، اینکه بگویید مدرسه علوی یا علامه حلی تهران را بررسی کردیم، مدارس بسیار موفقی بودند، پس در روستا هم باید این چنین مدرسه‌ای ساخته شود، درست نیست. بهداشت و درمان ایران و بهداشت و درمان بلژیک فقط اشتراک لفظی دارند، دولت ایران با دولت آمریکا فقط اشتراک لفظی دارد. کوچک کردن دولت یک راه حل است، نه یک هدف. برای رسیدن به یک هدف یا حل یک مسأله راه حلی ارائه می‌شود، با گذشت زمان این راه حل تبدیل به مسأله می‌شود. بسیاری از مسائلی که در حال حاضر برای حل آن‌ها در کشور سرمایه‌گذاری می‌شود، راه حل یک مساله بوده‌اند که تبدیل به مسأله شده‌اند، و تنها راه حل موجود هم نیستند. در جمعیت، در خصوصی‌سازی، همه و همه این اتفاق افتاده است. خصوصی‌سازی یکی از راه‌های کوچک‌کردن دولت است که آن هم خودش یک راه حل برای کارآمد کردن دولت است. خصوصی‌سازی در حال حاضر خود یک مسأله است، مساله اصلی، دیگر، بالا بردن کارایی دولت نیست. مثلا” می خواهید یک ماشین خوب بسازید، برای این هدف باید موتور خوب بسازید و برای موتور خوب یک سری الزامات دیگر نیاز است. در کارخانجات آمریکایی، هزینه تولید اتومبیل سه برابر هزینه تولید در ژاپن بود، چون مساله هر جزء کارخانه این نبود که اتومبیل خوب بسازد. الان در ایران اینگونه است، هدف بنگاه‌های مختلف گم‌ شده است، با همدیگر فقط رقابت می‌کنند. مساله دیگر این است که در ایران همه تک‌هدفی هستند، در مورد شعارهای سالانه، سالی که شعار می‌شود اصلاح الگوی مصرف، تولید ملی فراموش می‌شود، کارخانه را می‌فروشند که بگویند مصرفمان را کم کرده‌ایم. مساله را با تابع هدف‌های مختلف می‌توان حل کرد. شاید یک وقتی حل مساله تولید ملی با هدف بهبود وضع اقتصادی انجام شود، یک وقتی هم با هدف ارائه گزارش که دو اتفاق کاملا” متفاوت رخ می‌دهد. اما بحثی که در این جلسه مطرح است این است که مسأله خرد می‌شود، اما مسأله اصلی فراموش می‌شود، اینکه دولت کوچک باشد یا نه، شاید اگر پارادایم کمونیستی حاکم باشد دولت بزرگ مفید باشد. سوال این است که چرا وزارت بهداشت بلژیک برای مقایسه انتخاب شده است. چرا باید وزارت صنایع آلمان، وزارت آموزش و پرورش فرانسه و وزارت بازرگانی آمریکا شاخص‌های مقایسه با وزارتخانه‌های ایران باشند. وزارت بهداشت را نمی‌توان به صورت ایزوله بررسی کرد، واردات دارو و تجهیزات پزشکی وزارت بهداشت با وزارت بازرگانی است، که فقط ۸۰۰ نفر کارمند وظیفه تعامل با وزارت بازرگانی را دارند. با وزارت صنایع و وزارت علوم همینطور. اصلا” در داخل وزارت بهداشت ایران، یک وزارت علوم وجود دارد، شاید ایران جزو معدود کشورهایی باشد که آموزش پزشکی در آن به عهده وزارت بهداشت است. اگر قرار است وزارت بهداشت ایران مثل بلژیک باشد، باید در همه حوزه‌ها این اتفاق بیفتد، در لایه‌های کارکردی مقایسه غربی انجام می‌شود در حالی که در لایه‌های بالا هیچ کدام از این معیارهای غربی پذیرفته نیست. هر طرحی پیشنهاد می‌شود به اسم غرب‌زده بودن رد می‌شود، اولین ایرادی که گرفته می‌شود این است که اگر در این طرح پیشنهادی، نام ایران را با ترکیه عوض کنید، هیچ تفاوتی ایجاد نمی‌شود، پس غرب‌زده است، در حالی که در شرح خدمات، مقایسه چند کشور غربی و استفاده از مدل‌های آن‌ها آمده است.

اصلا فکری نشده است که متناسب با جمهوری اسلامی دولت باید چه اندازه باشد، ۳ میلیون کارمند داشته باشد یا ۳۰۰ هزار. هیچ‌کس نمی‌تواند این را پاسخ دهد. در نظام‌های کمونیستی باید تا حدی که می‌توان دولت را بزرگ کرد، همه افراد جامعه،  کارمندان دولت هستند. شاید عدد نمی‌توان گفت اما این عدد هر چه بیشتر باشد، بهتر است، یا در  کشوری مثل بلژیک این عدد باید حداقل باشد. در جمهوری اسلامی اما مشخص نیست. سطح نقد و تحلیل مهم است. اولا” اینکه اندازه یک وزارتخانه را به تنهایی نمی‌توان بررسی کرد، باید اندازه حکومت بررسی شود تا اندازه هر کدام از وزارتخانه‌ها به دست آید. نمی‌تواند وزارت بهداشت ۵۰۰ نفر کارمند داشته باشد و وزارت بازرگانی ۵۰ هزار نفر. این‌ها همبند نمی‌شوند. در وزارت نفت ۴ نفر استخدام هستند که آرم طرح طرافیک بگیرند. این برای تعامل با شهرداری است. ۵۰ نفر استخدام هستند که پاسخ ایرادات قانونی مجلس را بدهند، ۱۰۰  نفر استخدام‌اند که پاسخ قوه قضائیه را بدهند. پس برای اندازه دولت باید کل حاکمیت را در نظر گرفت که حداقل ۲۰ سال کار لازم دارد. یک چیز مهم دیگر هم هست که در ایران مشخص نیست که نظام بازار آزاد باید حاکم باشد یا دولتی، نظام کارمندی خوب است یا آزاد. مردم ما شغل کارمندی را با شغل آزاد با درآمد میلیونی عوض نمی‌کنند، فرهنگ مردم تأثیر‌گذار است، نیاز مردم است که حکومت را جهت می‌دهد.

فعالیتهای بیزینسی دولت؛ حذف یا بقاء

در جلسه گذشته گفته شد که دولت دو نوع کار باید انجام دهد: یک سری از کارها نیازهای مردم است که خود مردم نمی‌توانند انجام دهند، یک سری هم بیزینس دولت‌هاست. بیزینس هم دو نوع است؛ یکی اینکه دولت برای ثبات خود بیزینس می‌کند، دیگری اینکه افراد داخل دولت برای خودشان به صورت شخصی بیزینس کنند. سوالی که وجود دارد این است که کدامیک از این بیزینس‌های دولت باید حذف شود.

از دو طریق می‌توان دولت را تحلیل کرد، یکی در بحث کارکردهاست که باید از بالا حل شود، یک بحث هم این است که اجزای فعلی دولت برای کارکردهایی که فعلا برای آن تعریف شده است، زیاد است یا کم. مشکل اینجاست که با همین کارکرد‌هایی که تعریف‌ شده است، (صرف نظر از اینکه در بلژیک چه کارکردهایی تعریف شده است) مثلا ۵ نفر کفایت می‌کند، در حالی که ۵۰ نفر کارمند وجود‌ دارد، یا مثلا فرآیندی که می‌توانسته با ۵ مرحله انجام شود با ۱۵ مرحله انجام می‌شود. به نظر می‌رسد ۸۰ درصد فرآیندهای دولتی اضافی است. البته این‌ مسائل دلیل دارد، چون کارمند استخدام شده است و این فرد نمی‌تواند بیکار باشد، پس فرآیند طوری تعریف می‌شود که از مسیر این فرد عبور کند، فرد که وارد فرآیند شد، یک فرد دیگری هم باید باشد که بر او نظارت کند و اینگونه فرآیندها گسترده می‌شوند. دولت را از سطوح مختلف می‌توان نقد و بررسی کرد، اینکه این دولت بزرگ است یا کوچک، یک بررسی جامع می‌خواهد آن هم از لایه‌های بالاتر یعنی باید بحث‌های ایدئولوژیک شود و کارکردها باز‌تعریف شوند، این کارکردها باید در حد امکان کوچک و سریع باشند، اما مساله مهم این است که کسی نمی‌داند ساحت‌هایی که حکومت اسلامی باید وارد شود کدامند.

یک بحث، بحث کارکردهاست و یک بحث هم اینکه این کارکردها باید با چه ساختاری پیگیری شوند، سیستم پشتیبانی که می‌خواهد این کارکردها را تولید کند باید تا حد امکان کوچک و سریع باشد، اما سوالی که وجود دارد این است که منظور از تعیین کارکردها از بالا چیست؟ مثلا یک شورای فضای مجازی توسط رهبر انقلاب تعیین می‌شود اما هیچ کارکردی برای آن تعریف نشده است، فقط ماموریت‌ها بیان شده است. سیستم را از دو ورودی می‌توان طراحی‌کرد یا نیاز سوپراسیستم، یا مأموریتی که سیستم بالادستی برایش تعیین کرده است. نیاز یا ماموریت حلقه‌های شروع هستند، بعد از آن کارکردها تعریف می‌شوند، بعد از کارکرد، فرآیند و ساختار و … . بحث طراحی سیستم باید در جلسه‌ای دیگر به طور کامل بررسی شود. بنابراین سیستم از دو جا طراحی می‌شود؛ برای کسی که در صدر هرم حاکمیت است، نه کسی هست که ماموریت ابلاغ کند و نه نیاز سوپراسیستم بالادستی وجود دارد، این فرد دو تا کار باید انجام دهد، یکی اینکه باید ماموریت‌ها را کشف کند، که در سیستم الهی این کشف کردن، روند خاص خود را دارد. یکی هم این است که نیاز پایین‌دستی‌ها را کشف کند، اینکه مردم و جامعه چه نیازی دارند. بحث نیاز و اینکه نیازهایی که وجود دارد کاذب است یا درست، بحث مفصلی است که باید بعدا” به آن پرداخته شود.

یک سطح، سطح کلان است که باید نوع حکومت، اندازه و اجزای دولت را مشخص کند. در سطوح پایین‌تر فرق بین وزیر، معاون وزیر، مدیرکل و کارمند وجود ندارد. در این سطح یک سری ماموریت بالادستی وجود دارد که به فرد محول شده است و یک سری واقعیت‌هایی که با آنها مواجه است. ماموریت‌ها و واقعیت‌ها کارکردها را مشخص می‌کنند. به عنوان مثالی برای واقعیت‌ها، مثلا” چون وزارت بازرگانی مأموریت خود را درست انجام نمی‌دهد، یک بخش بازرگانی موازی در وزرات بهداشت ایجاد می‌شود. یا مثلا” شهرداری تهران در سال ۸۴ از وزارت مخابرات یک شبکه فیبر نوری برای دوربین‌های سطح شهر درخواست کرد که پذیرفته نشد، سراسر تهران در حال حاضر توسط شهرداری فیبر نوری کشیده شده است. یا وزارت راه در کنار همه خطوط راه آهن و جاده‌ها و وزارت نفت در کنار تمام خطوط انتقال نفت خود فیبر نوری کشیده‌اند. هر وزارتخانه‌ای برای خود این کار را انجام داده است. این کار باید توسط یک سازمان مستقل انجام می‌شد، نقشه تمام راه‌ها، لوله‌های نفت، گاز و آب را می‌گرفت و روی آن یک نقشه ارتباط مخابراتی طراحی می‌کرد که یک بار کنده‌کاری انجام می‌شد و دیگر خط دو وزارتخانه از کنار هم عبور نمی‌کرد. هم اکنون خط دو وزارتخانه هر کدام با ظرفیت ۳ گیگابایت از کنار هم می‌گذرد و استفاده‌ای که از این خطوط می‌شود، حداکثر ۶۰ مگابایت است، آن هم برای ارسال چند پیام کنترلی ساده. مشکلات حال حاضر در ایران، مشکلات سطوح پایین است.

برای هر مساله‌ای فارق از نوع مساله نباید ذهن را متوقف به راه حل کرد، تمرکز باید روی مساله باشد نه راه حل. بحث دیگر بحث فرآیندهاست اصلاح فرآیندها می‌تواند حجم سیستم را تا حد معقولی کم و سرعت را زیاد کند و کارایی را بالا ببرد. یک نکته هم این است که سطح تحلیل در تعریف مساله مهم است، اینکه در چه سطحی به دولت فکر کنیم در سطح حاکمیت یا وزارت یا … بهینه‌سازی سازمانی ممکن است در سطح یک سازمان باشد یا وزارتخانه یا کل حکومت. مثلا” پروژه‌ای برای سرویس‌های بهداشتی در شهر تهران قرار بود انجام شود، برای انجام آن ابتدا کل سیمای شهر بررسی شد که شهر چه باید باشد و چه چیزهایی باید در آن وجود داشته باشد، در صورتی که اصلا” سطح تصمیم‌گیری اجازه این کارها را نمی‌دهد، در نهایت هم طرحی در آمد که از عهده کسی که این مساله را تعریف کرده بود خارج بود و پروژه انجام نشد. این نکته اخیر در طراحی بسیار مهم است،  کارفرماها هم توجهی به آن نمی کنند، چون باید گزارش بدهند که چه چیزهایی را بررسی کرده‌اند و به کجا رسیده‌اند، سطح کار را بالا می‌برند، برای تاسیس یک سایت خبری، خبرگزاری associated press را بررسی می‌‌کنند. سطح مساله در طراحی راه حل خیلی مهم است.