جلسه‌ی قبل در مورد مفهوم اعتباردهی و حالت‌های مختلف آن بحث شد و به سازوکارهای اعتباردهی پرداخته شد که کلا ذیل دو حالت مختلف اعتباردهی می‌کنند (هرم‌های تک‌گانه و هرم‌های چندگانه)، علاوه بر این، یک سری مثال نیز مطرح شد. همچنین در مورد ایده‌های ایجاد هرم‌های چندگانه صحبت شد که یکی از آن‌ها انجمن‌های غیردولتی یا N.G.Oها هستند، در مورد مکانیسم‌های ایجاد اعتبار در داخل انجمن‌های غیردولتی و نحوه ارتباط آن‌ها با جامعه صحبت شد و اینکه چگونه به افراد داخل این انجمن‌ها می‌تواند تعمیم پیدا کنند. در نهایت نیز ارتباط بین سیستم‌های رصد، ارزیابی و ارزشیابی و اعتبارسنجی و اعتباردهی مطرح شد که اساسا سیستم‌های ارزیابی و رصد باید بر پایه سیستم‌های اعتباردهی و اعتبارسنجی طراحی شوند.

در مورد بحث اینرسی که در جلسه‌های قبل مطرح شد که حکومت‌ها برای اینکه بقای خود را تضمین کنند هزینه‌های مخالفت با خود را زیاد می‌کنند و ذیل آن یک سری مطالب گفته شد. لزوما مواردی که گفته شد، فقط برای افزایش اینرسی نیست، بلکه برای مدیریت جامعه است. بحث را باید یک سطح بالاتر دید، بحث‌ رباینده‌ها و روش‌های مدیریت جامعه که گفته شد، بحث ایجاد اعتبار و اعتبارسنجی نیز در همین حوزه است. یکی از کارکردهای (نه تنها کارکرد) آن هم افزایش اینرسی است. یا بحث‌های دیگری که مطرح شد مثل اینکه افراد را وامدار می‌کنند، وامدار کردن هم هزینه‌ی تغییر را زیاد می‌کند، هم تعصب ایجاد می‌کند، بنابراین فقط بحثِ هزینه‌ی تغییر نیست. ضمن اینکه در اعتباردهی و اعتبارسنجی خیلی اوقات لازمه‌ی تغییر، تغییر سیستم‌های اعتباردهی و اعتبارسنجی است. با کمی دقت می‌توان فهمید که خیلی جاها تغییرات موضوعات فرهنگی مثل حجاب حاصل تغییر سیستم اعتباردهی نانوشته و غیررسمی است. اینکه یک دختر در مقطع راهنمایی از بین چادر و مانتو، مانتو را را انتخاب می‌کند، دلیلش این است که هزینه‌ی چادری بودن زیاد است. این یعنی سیستمی وجود دارد که می‌گوید چادری بودن “اُمّل بودن” است و این به معنای اعتبار کم است. اینجا اعتبار درونی و اعتبار بیرونی مقابل هم قرار می‌گیرند. اگر بتوان چیزهایی که اعتبار درونی و اصیل اسلامی است را بروز بیرونی داد، این دو هم‌جهت خواهند شد. چنانچه اوایل انقلاب این اتفاق افتاد. اگر این دو در تعارض باشند، ذره ذره اعتبار بیرونی، اعتبار دورنی را از بین می‌برد. احادیثی وجود دارد مبنی بر اینکه کسی که از مردم حیا نکند، از خدا هم حیا نمی‌کند، یا اینکه در ملأ عام گناه نکنید، گناهان در خفا قابل بخشش هستند. شاید یکی از دلایل آن این باشد که چیزهایی که بروز بیرونی پیدا می‌کند و از فرد ظاهر می‌شود، بر مکانیسم‌های درونی غلبه پیدا می‌کند.

حال سوال این است که چند نفر می‌توانند بر هرم آموزشی که در کشور وجود دارد غلبه کنند؟ اصلا چند نفر خارج از این هرم فکر می‌کنند؟ از کسانی که فکر می‌کنند، چند نفر می‌توانند بر آن غلبه کنند؟ چند نفر هستند که می‌توانند دکترا بگیرند و دانشگاه بروند و نمی‌روند؟ چند نفر می‌توانند فوتبالیست تیم ملی باشد، اما نمی‌شوند؟ چند نفر رویای بازی در تیم ملی را در سر می‌پرورانند و چند نفر رویای تحصیل در مقطع دکترا دارند؟ پاسخ به این سوالات قدرت این هرم‌ها را نشان می‌دهد. به ندرت پیدا می‌شوند کسانی که اعتبارات درونی‌شان بر آنچه در بیرون حاکم است، غلبه کند.

تغییرات لزوما برای افزایش اینرسی نیست، خیلی از تغییرات لازم و ملزوم تغییرات هرم‌های اعتباردهی است. در رباینده‌ها بحث اعتباردهی و اعتبارسنجی مطرح شد، اما شرح و بسط داده نشد. ایجاد اینرسی یک رباینده است، ایجاد یک نظم است، منتهی برخی چیزها فقط کارکرد افزایش اینرسی دارد، مثلا متعصب کردن افراد به یک سیستم، اینرسی فرد را افزایش می‌دهد. اینکه گفته می‌شود باید کاری کرد که فرد در مخالفت یا موافقت با یک مسأله اظهار نظر کند، این نگهدارنده‌ی فرد است در حرفی که زده. اما برخی چیزها اینگونه نیستند و فقط رشددهنده هستند. مثلا کاری که ستاد نانو کرد که ایران ظرف مدت چند سال هشتمین تولیدکننده‌ی مقاله در دنیا شد. باید توجه کرد که سیستم‌های اعتباری به هم وصل می‌شوند. در واقع یکی از کارها تبدیل کردن است. غرب یک سیستم عمومی تبدیل دارد که همه چیز را به آن تبدیل می‌کند. سوالی که مطرح می‌شود این است که این هرم عمومی کجا لازم است. مثلا اعتبار کسی که چند جلد کتاب خوانده با کسی که چند تا دوست دارد، چگونه قابل قیاس است. در غرب تلاش می‌شود که ارزش مالی همه چیز تعیین شود، بنابراین در این هرم عمومی می‌توان اعتبار افراد را سنجید. اینکه گفته می‌شود دانش قدرت است، چون پول قدرت است و دانش پول می‌آورد، بنابراین دانش هم قدرت است. در غرب دانشی که به ارزش افزوده تبدیل نشود، ارزشی ندارد. دانش نافعی که در اسلام مطرح است، در غرب دانشی است که تبدیل به ثروت شود. این هرم در غرب ساده‌تر از اسلام است. در واقع در غرب برای دانش هم فرمول دارند و این فرمول تعیین می‌کند طرحی که یک فرد تولید می‌کند، چقدر می‌ارزد، مدرک فرد چقدر می‌ارزد. موسسه‌ای وجود دارد که رزومه را می‌گیرد و مشخص می‌کند که حقوق فرد چقدر می‌تواند باشد. موسسات کاریابی اینگونه کار می‌کنند. در سیستم مقایسه‌ای برای دارایی‌های غیرمالی افراد ارزش گذاشته می‌شود. این یک هرم ریاضی است و وسع افراد در آن حساب نمی‌شود. مثلا فردی که یک پا دارد و ۵ کیلومتر دویده است، از فردی که دو پا دارد و ۱۰ کیلومتر دویده ارزش بیشتری دارد، اما در این سیستم اینگونه نیست. پس این سوال مطرح می‌شود که اگر ارزش‌های معنوی در غرب مطرح نیست، پس موسسه‌های خیریه در غرب چرا تشکیل می‌شوند، خیریه در غرب چه معنایی دارد و چرا مردم به همدیگر کمک می‌کنند؟ این هرم‌ها باید در جایی به هم تبدیل شوند، اوج هرمی که در اسلام وجود دارد، این است که تمام هرم‌های مادی بی‌ارزش می‌شوند، میزان پول و علم و شهرت مهم نیست، فقط هرم بندگی نزد خدا باقی می‌ماند. ممکن است یک گدای بی‌سواد بی‌رفیق تنها معتبرتر از یک رئیس شرکت باسواد مشهور باشد. تفاوت غرب با اسلام در این است که هرم اعتباردهی در اسلام درونی است و درونی بودن هم متصل به فرد نیست، متصل به عالم دیگری و متصل به خداست. اما در غرب در هرم عمومی همه چیز به عدد تبدیل می‌شود. هرم‌های متعددی که ایجاد شده و مدیریت می‌کند، همگی در جهت این است که هرم عمومی را تقویت کند. هرمی ایجاد می‌شود که ایجاد کردن آن اعتبار ایجاد می‌کند و در آن اعتبارسنجی نیز در سطوح مختلف رخ می‌دهد. مثلا در داخل یک شرکت چندین نوع اعتباردهی می‌تواند وجود داشته باشد؛ مدیر عامل، معاون، کارمند و … . بین شرکت‌ها هم اعتباردهی‌های مختلفی وجود دارد. تمام این موارد در غرب تبدیل به پول می‌شود. یعنی وقتی یک شرکت معتبر باشد، پولش بیشتر خواهد بود. مثلا کارمند سطح ۳ شرکتی که اعتبارش بیشتر است، معادل خواهد بود با کارمند سطح ۲ شرکتی که اعتبارش کمتر است و این دو به اندازه یکسان حقوق می‌گیرند. در واقع می‌توان یک فرمول ریاضی هر چند پیچیده برای آن نوشت. اقتصادسنجی هم که در غرب اتفاق می‌افتد، بر اساس همین است. وقتی می‌خواهند پل عابر پیاده بسازند، بررسی می‌کنند که در طول سال چند نفر کشته می‌شوند و آیا جان این چند نفر ارزش ساخت پل عابر را دارد یا خیر. همه چیز تبدیل می‌شود و یک هرم جنرال وجود دارد. حاکمیت اسلامی هم باید یک هرم جنرال داشته باشد و آن همان میزان تقواست. سنجش این دو خیلی متفاوت است. بحث این جلسات طراحی سیستم اسلامی نیست و فقط تحلیل آن چیزی است که حکومت‌ها از آن استفاده می‌کنند. اما برای اینکه ایده‌ای ایجاد شده باشد، معیارهایی در دین گفته شده که نشانه‌های اعتبار کلی است و روی آن‌ها می‌شود کار کرد. مثلا حفظ ظاهر می‌تواند موثر باشد. حضرت امام (ره) برای تربیت کودک می‌گوید که پدر و مادر در تربیت کودک سعی کنند حتی اگر خودشان عامل به یک سری چیزها نیستند با تکلّف آن‌ها را انجام دهند و پیش کودک حفظ ظاهر کنند، چه بسا حفظ ظاهر در اصلاح آنان هم موثر باشد. بنابراین نباید هرم‌های اعتباردهی ظاهری را دست کم گرفت. اوایل انقلاب شاید خیلی‌ها با تکلّف چادری شدند و ریش گذاشتند، اما در باطن جامعه تأثیر خود را گذاشتند. برعکس هم همینطور، ظاهری که امروزه خراب شده، در آدمی که نمی‌خواهد تأثیرش را می‌گذارد و این‌ها با همدیگر ارتباط دارند. کسی که سوار ماشین می‌شود و ناخواسته موسیقی صدا و سیما را می‌شنود، توفیق کارهای معنوی را از دست می‌دهد. وقتی کسی خواسته یا ناخواسته نگاهش به یک سری چیزها می‌افتد با وقتی که نگاهش به آلودگی‌ها نمی‌افتد خیلی فرق دارد. سیستم‌های اعتباردهی افراد را هدایت می‌کند ولو به ظاهر. خیریه‌ای که در غرب وجود دارد، به خاطر همین حفظ ظاهر است. در واقع فرد چیزی را می‌بخشد تا در یک جای دیگر اعتباری کسب کند. اگر این‌ها در ظاهر اتفاق بیفتد، در باطن جامعه هم تأثیرش را خواهد گذاشت، حسب آنچه از بزرگان نقل شده است. پس نمی‌توان گفت چون هرم اعتباری در اسلام هرم درونی است، پس همه چیز به دل است و چنین استدلال‌های اشتباهی که از کجا می‌دانید کسی که ظاهرش خراب است، ممکن است ارج و قرب بیشتری داشته باشد و … . اگر شما به این نتیجه رسیدید که مفاهیم دینی را نمی‌توانید تبدیل به سیستم کنید، یعنی دین را نفهمیده‌اید. اوایل انقلاب حرف این بود که باید برای انقلاب و اسلام نیرو تولید کرد و تعداد فرزند زیاد افتخار بود، اما در جامعه‌ی امروز ننگ است. وقتی در سیستم برای بیشتر از ۳ فرزند تسهیلاتی در نظر گرفته نشده است، فرد هم احساس می‌کند که فرزند بیشتر بد است، چراکه در سیستم تبدیل اعتبارات هیچ ارزشی ندارد. در اسرائیل فرزند ششم به بعد یک خانواده آزادانه با امکانات فوق‌العاده می‌تواند زندگی کند. از بعد از جنگ، معیار تبدیل در ایران هم تبدیل به مادیات شد. حتی اگر کسی کار خیر انجام می‌دهد، به مادیات تبدیل می‌شود. دستگاه مرجع که همان هرم جنرال است، تبدیل به مادیات شده است: خانه‌ی بزرگ، ماشین لوکس، شهرت و جایگاه. وقتی مادیات مرجع باشد، باید آنقدر سیستم اعتباردهی را خرد کرد تا بین هر دو نفر فرقی وجود داشته باشد و هیچ دو نفری نمی‌توانند با هم مساوی باشند. یعنی باید مشخص شود که چه کسی باید به چه کسی احترام بگذارد. مثلا در افغانستان، معیار احترام سن است و حتی رئیس‌جمهور هم باید به بزرگتر خود احترام بگذارد. بنابراین اگر بتوان هرم‌ها و مرجع آن (که مهمتر است) را مدیریت کرد، می‌توان بخش مهمی از جامعه را مدیریت کرد. تمثیل خوبی وجود دارد که جامعه به این دلیل توده نامیده می‌شود که بی‌شکل است. در حقیقت هرم‌های اعتباری به این توده بی‌شکل، شکل می‌دهند. روش‌هایی هم وجود دارد، یکی از روش‌ها پول است. دلیل اینکه همه می‌خواهند فوتبالیست شوند، پولساز بودن فوتبال است و در واقع خیلی کم هستند کسانی که بخواهند چوگان بازی کنند.

در سطوح هم‌سطحِ هرم‌های مختلف می‌توان جابجا شد. مثلا قهرمان کشتی می‌تواند عضو شورای شهر شود. یعنی قهرمانی کشتی به اندازه‌ی عضویت شورای شهر ارزش دارد. “آرنولد” می‌تواند فرماندار یک ایالت شود، از زیبایی اندام شروع می‌کند، قهرمان زیبایی اندام دنیا می‌شود، پس از آن بازیگر و بعد فرماندار ایالت می‌شود، هرم شهرت تبدیل به هرم قدرت سیاسی می‌شود. در ایران هم این اتفاق می‌افتد. پول، شهرت و قدرت سیاسی تبدیل به یک حلقه شده است که با یک سری ضرایب قابل تبدیل به هم می‌شوند. متاسفانه در داخل کشور نیز پارادایم‌های غربی حاکم شده‌اند. مثلا بازیگری که زیبایی دارد، مشهور می‌شود و شهرت او پول تولید می‌کند، خصوصا در مورد بازیگران زن. معیارهای زیبایی در غرب از صورت به جاهای دیگر بدن هم رسیده است، اما ظاهرا در ایران فقط چهره است. شاید زمان جنگ هم هرم‌ها قابل تبدیل به هم بودند. یک فرد مخلص، مومن و تلاشگر می‌توانست فرمانده لشکر شود. اغلب شهدای جنگ نه شهرتی در میان مردم داشتند، نه فرماندهی برای آن‌ها ارزش داشت. هرم اعتباری در این مورد هم تبدیل‌پذیر بود. برای رضای خدا کاری را انجام می‌دادند و توفیق فرماندهی لشکر نصیبشان می‌شد. در مورد حضرت امام (ره) که توانست در رأس هرم انقلاب قرار گیرد، هم همین مسأله حاکم بود. در این مورد سیستم بالا به پایین است، پایین به بالا نیست که جای بحث دارد. یکی از خطراتی که نظام جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند، این است که محتوا نباید از سیرت تخلیه شده و صورت و پوسته‌ی خالی باقی بماند. یکی از چیزهایی که سیرت را تهدید می‌کند، هرم‌های اعتباردهی است و متأسفانه دولت کنونی به هرم‌های اعتباردهی بین‌المللی کاملا پایبند است. یکی از حوزه‌هایی که مقام معظم رهبری تاکید می‌کند، این است که از بند شرق و غرب باید خارج شد. شاید نمود اول این قضیه ارزش نگذاشتن برای هرم‌های اعتباری غرب و شرق است. می‌فرماید در تولید علم یا آموزش از الگوهای غربی استفاده نکنید. الگوی غربی یعنی مکانیسم‌های اعتباردهی غربی. اینکه مقاله‌ی ISI در غرب مهم است، در داخل نباید مهم باشد. اگر برای محقق داخلی یک موضوع مهم است ISI شدن آن نباید مهم باشد. شاید کسانی که به مقالات ISI افتخار می‌کنند، ندانند اعتبار ISI از کجا آمده است، فقط به واسطه‌ی اینکه ISI در پارادایمی ارزشمند شده آن را معتبر می‌دانند. اگر یک سیستم اعتباری درونی وجود داشته باشد و بر اساس آن یک خروجی تولید شود که ISI هم آن را بپذیرد این یک حرف است، یک حرف هم این است که چون ISI یک هرم اعتباردهی بین‌المللی است آن را باید پذیرفت و مطابق آن عمل کرد. مهمترین نگرانی از این دولت پذیرش ۱۰۰‌ درصد هر‌م‌های اعتباردهی و اعتبارسنجی بین‌المللی است. فاحش‌ترین ایراد و خطری که برای نظام وجود دارد، همین است.

سیستم‌های اعتباردهی به دو سیستم اعتباردهی رسمی و غیررسمی تبدیل می‌شوند و خیلی از چیزهایی که آن را توسعه می‌دهد، سیستم‌های غیررسمی است و لزوما انجمن نیستند. مثل اینکه فرد چقدر دنباله‌رو (پیرو) دارد. یکی از کارهای حاکمیت برای ایجاد هرم‌های رسمی، کشف و رسمیت دادن به هرم‌های غیررسمی است. کاری که بنیاد خاتم انجام می‌دهد (که البته روش درستی را در پیش نگرفته اما ذاتا کار بدی نیست) این است که بررسی می‌کند که یک شخصیت انقلابی را چند نفر در یک شهر معرفی می‌کنند. هدفشان هم ایجاد هرم اعتباردهی نیست و اساسا از آن غافلند، اما مثلا ۲۰ نفر را کشف کرده‌اند که بالاترین معرف‌ها را دارند، اسم این‌ها را هم فرماندهان فرهنگی شهر گذاشته‌اند. با آنان صحبت کرده‌اند و آن‌ها متوجه شده‌اند که افراد مهمی هستند، بنابراین تلاش می‌کنند جایگاه خود را ارتقا دهند. این یک هرم اعتباردهی است که می‌تواند رسمیت پیدا کند، در واقع وجود دارد، فقط کشف نشده است. غرب خیلی وقت‌ها این کار را می‌کند. یعنی فقط کشف کرده و بروز می‌دهد. کسی که یک فرد فعال در روابط اجتماعی بوده، قبل از ورود فیسبوک هم فعال و پرارتباط بوده ولی کسی او را کشف نکرده. پس کشف یک روش مهم است. یک روش هم قرارداد است. برای گذاشتن قرارداد باید ابتدا به یک مرجع معتبر تبدیل شد و این یک نکته‌ی کلیدی در طراحی سیستم است. برای تبدیل شدن به یک مرجع معتبر باید چیزهایی که بقیه قبول دارند را به آن‌ها نشان داد؛ پس یکی از راه‌ها برای اینکه بتوان در سیستم‌های اعتباردهی به جایی برسید که بتوان قرارداد وضع کرد و هرم ایجاد نمود. این است که باید چیزهایی را که هست، کشف کرد و به مردم نشان داد. کسانی که به واسطه‌ی یک هرم معتبر می‌شوند، آن را به رسمیت می‌شناسند. برای ایجاد هرم باید سراغ چند نفر اول رفته و به آن‌ها نشان داد که جزو نفرات برتر هستند و رسمیت هرم را از آنها گرفت. از جایی به بعد دیگر نیازی به چند نفر اول وجود ندارد، اعلام می‌شود که یک هرم ایجاد شده است که همه باید تلاش کنند تا به رأس آن برسند. “گینس” اینگونه به اعتبار رسید. ابتدای کار، هزار تا رکورد بیهوده جهان را جمع کرد. بعد همه فهمیدند که گینس یک رکورد معتبر است. پس از آن همه تلاش می‌کنند که رکورد خود را در گینس ثبت کنند؛ بزرگترین ساندویچ دنیا، کسی که بیشترین سوسیس را در یک دقیقه خورده است، کندن پوست نارگیل در یک دقیقه، پرت‌کردن گوشی موبایل و … . معتبر شدن در سیستم فقط از خود سیستم‌های ارزیابی نمی‌گذرد. برای پیدا کردن جایگاه در یک موضوع لزوما نباید در آن موضوع معتبر شد. مثال ساده شخصیت‌های سیاسی هستند؛ یک استاندار در کل استان معتبر می‌شود، رئیس جمهور در تمام حوزه‌ها در کشور معتبر می‌شود، حتی می‌تواند در حوزه‌ی صنعتی هم وارد شود. یکی از راه‌هایی که از خود سیستم‌های اعتباردهی و اعتبارسنجی می‌گذرد و شما را تبدیل به یک نهاد محوری برای اعتباردهی و اعتبارسنجی می‌کند، این است که کشف کنید. بعد از آن می‌توان هرم ایجاد کرد. IQ  وجود دارد فقط باید آن را کشف کرد، “ریون” با آزمون خودش آن را کشف کرد و یک عدد به آن داد که عدد چندان درستی هم نیست. کسانی که IQ آن‌ها زیر ۹۰ شده آن را قبول ندارند، اما کسانی که بالای ۱۵۰ می‌شوند، از آن دفاع می‌کنند و همین افراد که با این آزمون جزو نفرات برتر شده‌اند و از آن دفاع می‌کنند، برای بقای آن کفایت می‌کنند. چون کسانی که نفرات برتر این هرم‌ها می‌شوند، در جاهای دیگر هم معتبر هستند و این مهم است که چه چیزی کشف شود که کسانی که در آن معتبر می‌شوند، در هرم‌های اعتباری فعلی جامعه هم جزو نفرات برتر باشند که هرم، هرم محکمی باشد. نظام پزشکی هرم محکمی است، چون پزشکان افراد معتبری در جامعه هستند. اما نظام رفته‌‌گران نمی‌توان ایجاد کرد. چون ولو اینکه ایجاد شود، قشری که متوجه آن است، قشر معتبری نیستند. این است که در نهادهای نخبگانی، نظام‌های اعتباردهی و اعتبارسنجی قوام بیشتری پیدا خواهد کرد. یکی از راه‌های مدیریت جامعه ایجاد هرم‌های نخبگانی است که خودبه‌خود در جامعه تسرّی پیدا خواهد کرد. نخبگی هم نه به معنای نخبگی علمی و IQ، بلکه نخبه به معنای عام؛ فوتبالیست هم نخبه محسوب می‌شود. پس یکی از مکانیسم‌ها کشف چیزهای غیررسمی است. یک روش هم تبدیل اعتبارهاست. اگر یک نفر چیزی داشته باشد، معادل این است که یک مقداری از چیزی که معتبر است را دارد. مثلا اگر یک کیلو طلا معادل چند دلار پول است. در بحث زبان فارسی یکی از پیش‌نیازها، نهضت ترجمه است و باید برای ترجمه اعتبار قائل شد؛ مثلا ترجمه ۵ مقاله معادل نوشتن یک مقاله است. مثل این است که نهالی که می‌خواهد رشد کند به یک درخت وصل کنند، وقتی به قوامی رسید از آن درخت مستقل شود، به شرط آنکه با آن ممزوج نگردد. یک چیز خودش به ذات خود اعتبار ندارد، باید آن را به چیزی که در حال حاضر در جامعه اعتبار دارد، وصل نمود.

ایجاد مرکز توجه به صورت ناخودآگاه ایجاد هرم اعتبار می‌کند. وقتی یک بازی تولید می‌شود و عده‌ی زیادی آن بازی را انجام می‌دهند، خودبه‌خود یک هرم ایجاد می‌شود. مثلا تصادفی که اتفاق می‌افتد و یک عده دور آن جمع می‌شوند، کسی که نزدیک‌تر است، معتبرتر است. اینکه همه را کنار می‌زند که جلوتر برود، یعنی اینکه نزدیک‌تر بودن، اعتبار بیشتری دارد. وقتی چیزی گسترده است، این اتفاق نمی‌افتد ولی وقتی تمرکز و نقطه توجه وجود داشته باشد، خودبه‌خود هرم اعتباری ایجاد خواهد کرد. خواه مفید باشد، خواه نباشد. مثلا در دیدار رهبری اینکه صف اول بودن مهم است، این یک سیستم اعتباری است. اینکه اسلام می‌گوید اگر ثواب نماز خواندن در صف اول را می‌دانستید برای آن شمشیر می‌کشیدید، یعنی اعتباردهی. مثلا کسی که همه او را دوست دارند یا برای همه منفعت دارد، نزدیکی یا دوری از او یک هرم اعتباری ولو کوچک خواهد بود. برای مدیر عامل یک شرکت شاید هرم با ۲۰ نفر عضو باشد، برای رئیس جمهور با ۷۰ میلیون نفر. البته اعتبار ذاتی یا عَرَضی است. اعتبار رئیس جمهور، عرضی است. اعتبار ذاتی امام خمینی (ره) بیشتر از اعتبار عرضی او بود. شاید هم اعتبارات عرضی جلوی اعتبارات ذاتی او را گرفته بود. پس با هر عاملی اگر بتوان توجه آدم‌ها را جلب کرد، هرم اعتباری ولو برای مدت کوتاه می‌توان ایجاد کرد. آزمون‌های استخدامی یا کنکور یک هرم اعتباردهی هستند و تمرکز در آن‌ها وجود دارد، اما فقط تمرکز نیست. در موارد اجتماعی، پیدا کردن یک مکانیسم تک عاملی و ساده سخت است و اغلب حقایق و حوادث اجتماعی پیچیده هستند. مثل چیزی که وقتی توجه به او جلب می‌شود، خودبه‌خود یک هرم اعتباردهی ایجاد می‌کند. یک مثال ساده می‌تواند زلزله باشد. کسی که برای بار اول برای کمک اعزام می‌شود، در موارد بعدی یک هرم اعتباردهی در او ایجاد می‌شود. کسی که در زلزله‌ی رودبار داوطلبانه اعزام شده، در زلزله‌ی بم تبدیل به ساماندهنده و مدیر می‌شود. اعتباری در آنجا کسب می‌شود به واسطه‌ی اینکه یک نقطه‌ی توجه ایجاد شده و یک عده به نوعی به او توجه کرده‌اند. کسی که میزان توجه بیشتری جلب کرده باشد، بالای هرم قرار می‌گیرد. زود رسیدن، نزدیک‌تر بودن، زمان اقامت بیشتر و … عواملی هستند که در رسیدن فرد به رأس هرم کمک می‌کند.

نکته‌ی دیگر این است که سیستم‌های اعتباری، اعتبار را به همدیگر منتقل می‌کنند. اگر کسی در یک سیستم معتبر شود، اعتبارش را به یک فرد غیرمعتبر منتقل می‌کند. اگر کسی رئیس‌جمهور شد که یک اعتبار سیاسی دارد، در همان هرم سیاسی پسرش هم که هیچ اعتباری ندارد، ناگهان رشد می‌کند. کسی که بازیگر می‌شود، در همان هرم بازیگری، فامیل یا دوستش هم می‌تواند بازیگر شود. کم بودن فاصله تا نقطه‌ی اعتبار در یک هرم اعتبار، خودش اعتبار است. هر سیستم اعتباری، یک هرم سایه دارد که این هرم‌های سایه اتفاقا مهم هستند. کسی که پولدار نیست، اما با آدم پولدار رفیق است، معتبر می‌شود، چون رفیق او پولدار است. معمولا افراد به واسطه‌ی فاصله‌ای که از هرم دارند، خودشان را در هرم اصلی جا می‌کنند. مثلا برادر کارگردان می‌تواند نقش اصلی را بگیرد یا کسی که جایگاه دولتی دارد، خانواده‌اش هم در یک جایی از هرم وارد می‌شوند، اما باید توجه کرد کسانی که در فاصله‌ی نزدیک قرار دارند، اعتبار نزدیکی آن‌ها از اعتباری که از ورود به هرم اصلی کسب می‌کنند ،بیشتر است. برادر علی دایی اعتبار برادر علی دایی بودنش بیشتر از اعتبار مربی پرسپولیس بودن است. پسر رئیس‌جمهور ولو اینکه مدیر کل هم باشد، پسر رئیس‌جمهور بودنش از مدیر کل بودنش معتبرتر است. یکی از عوامل فساد همین است. افراد خود را به واسطه‌ی قرار گرفتن در هرم سایه در هرم اصلی وارد کرده و از آن سوء استفاده می‌کنند.